حکمت 244

وَ قَالَ عَليهِ السَّلامُ
إِنَّ لِلّهِ فِي کُلِّ نِعْمَةٍ حَقّاً، فَمَنْ أَدَّاهُ زَادَهُ مِنَها، وَ مَنْ قَصَّرَ عَنْهُ خَاطَرَ بِزَوَالِ نِعْمَتِهِ.

امام (عليه السلام) فرمود:
خداوند در هر نعمتى حقى دارد. کسى که حق آن را ادا کند، آن نعمت را بر او افزون مى سازد و کسى که در آن کوتاهى کند آن نعمت را در خطر زوال قرار مى دهد.

شرح و تفسیر حکمت 244
راه بقاى نعمت ها
اميرمؤمنان على (عليه السلام) در اين کلام نورانى، اهميت مسئله شُکر را با تعبير جديدى بيان مى کند، مى فرمايد: «خداوند در هر نعمتى حقى دارد. کسى که حق آن را ادا کند، آن نعمت را بر او افزون مى سازد و کسى که در آن کوتاهى کند آن نعمت را در خطر زوال قرار مى دهد»؛ (إِنَّ لِلّهِ فِي کُلِّ نِعْمَةٍ حَقّاً، فَمَنْ أَدَّاهُ زَادَهُ مِنَها، وَ مَنْ قَصَّرَ عَنْهُ خَاطَرَ بِزَوَالِ نِعْمَتِهِ).
«خاطَرَ» (از ريشه مخاطره) به معناى به خطر افکندن است.
منظور امام (عليه السلام) از حق نعمت، همان شکر است؛ نه تنها شکر زبانى و قلبى بلکه اساس شکر، شکر عملى است؛ يعنى استفاده کردن از آن نعمت خداداد به نفع مظلومان، به جا آوردن صله رحم، تخفيف آلام بيماران، تعظيم شعائر، به فکر يتيمان بودن و امثال اين ها.
شکر نعمت هايى مانند چشم و گوش و عقل و هوش، اين است که آن ها را در مسير اهدافى که براى آن آفريده شده اند به کار بگيريم و مطابق تعبير معروف علماى اخلاق: «الشُّکْرُ: هُوَ صَرْفُ الْعَبْدِ جَميعَ ما أَنْعَمَ اللهُ بِهِ عَلَيْهِ فيما خُلِقَ لاِجْلِهِ؛ شکر عبارت از اين است که انسان، تمام آنچه را که خدا به او روزى داده براى آن اهدافى که آفريده شده است صرف کند». البته شکر زبانى جايگاه خود را دارد؛ در حديثى از امام صادق (عليه السلام) مى خوانيم : «تَمَامُ الشُّکْرِ قَوْلُ الرَّجُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ؛ تمام شکر آن است که انسان (از روى اخلاص و ايمان) بگويد: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ».
در حديث ديگرى از امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) آمده است که نوح (عليه السلام) همه روز صبحگاهان و عصرگاهان اين کلمات را به درگاه خدا عرضه مى داشت : «أَللّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُکَ أَنَّ ما أَصْبَحَ أَوْ أَمْسى بِي مِنْ نِعْمَةٍ فِي دِيْنٍ أَوْ دُنْيا فَمِنْکَ، وَحْدَکَ لا شَرِيْکَ لَکَ، لَکَ الْحَمْدُ وَ لَکَ الشُّکْرُ بِها عَلَيَّ حَتّى تَرْضى، وَ بَعْدَ الرِّضا؛ خداوندا! من تو را گواه مى گيرم: هر نعمتى صبح و شام به من مى رسد، چه دينى و چه دنيوى، چه معنوى و چه مادى، همه از سوى توست، يگانه اى و شريکى ندارى، حمد مخصوص توست و شکر هم از آنِ تو، آن قدر شکرت مى گويم تا از من خشنود شوى و حتى بعد از خشنودى».
در بعضى از روايات آمده است که خداى متعال بدين سبب او را عبد شکور خوانده است.
همچنين شکر قلبى نيز جايگاه خود را دارد که انسان واقعاً از خداوند به سبب نعمت هايى که به او ارزانى داشته راضى باشد؛ ولى به هر حال شکر در صورتى کامل مى شود که جنبه هاى عملى آن آشکار گردد.
از بعضى روايات استفاده مى شود که علاوه بر اين ها انسان بايد از واسطه نعمت هم تشکر کند تا شکر او کامل گردد.
در حديثى از امام زين العابدين على بن الحسين (عليه السلام) مى خوانيم: «إِنَّ اللَّهَ... يُحِبُّ کُلَّ عَبْدٍ شَکُورٍ يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لِعَبْدٍ مِنْ عَبِيدِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ: أَشَکَرْتَ فُلاناً؟ فَيَقُولُ: بَلْ شَکَرْتُکَ يَا رَبِّ، فَيَقُولُ: لَمْ تَشْکُرْنِي إِذْ لَمْ تَشْکُرْهُ، ثُمَّ قَالَ: أَشْکَرُکُمْ لِلَّهِ أَشْکَرُکُمْ لِلنَّاسِ؛ خداوند... هر بنده شکرگزارى را دوست دارد. خداوند متعال روز قيامت به بعضى از بندگانش مى گويد: آيا از فلان شخص تشکر کردى؟ عرض مى کند: خدايا! من شکر تو را گزاردم. خداوند مى فرمايد: به سبب آن که از او تشکر نکردى شکر مرا ادا ننموده اى. سپس امام (عليه السلام) فرمود: شاکرترين شما در برابر خدا شاکرترين شما در برابر بندگان خداست».
در احاديث متعددى آمده است که شکر هر نعمتى پرهيز از گناهان است از جمله امام اميرمؤمنان (عليه السلام) مى فرمايد: «شُکْرُ کُلِّ نِعْمَةٍ الْوَرَعُ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ».
دليل آن هم روشن است؛ پرهيز از گناه دليل فرمانبردارى بنده است و فرمانبردارى، بهترين تشکر از بخشنده نعمت هاست.
در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام) مى خوانيم که ابوبصير از حضرت سؤال کرد: «هَلْ لِلشُّکْرِ حَدٌّ إِذَا فَعَلَهُ الْعَبْدُ کَانَ شَاکِراً؛ آيا شکر حد نهايى دارد که هرگاه بنده اى آن را انجام دهد شاکر محسوب شود؟» امام (عليه السلام) فرمود: آرى. ابوبصير سؤال کرد: آن کدام است؟ امام (عليه السلام) فرمود: «يَحْمَدُ اللَّهَ عَلَى کُلِّ نِعْمَةٍ عَلَيْهِ فِي أَهْلٍ وَ مَالٍ وَ إِنْ کَانَ فِيمَا أَنْعَمَ عَلَيْهِ فِي مَالِهِ حَقٌّ أَدَّاهُ وَ مِنْهُ قَوْلُهُ جَلَّ وَ عَزَّ (سُبْحانَ الَّذِى سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَ مَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ)؛ انسان در برابر هر نعمتى که خدا به او داده؛ خواه در خانواده اش باشد يا در اموالش، او را شکر مى گويد و اگر حقى در اموال او در نعمتى که به وى داده شده، باشد، آن را ادا مى کند و از آن جمله است گفتار خداوند متعال که مى فرمايد: «(انسان به هنگام سوار شدن بر مرکبى بگويد:) منزه است خداوندى که آن را مسخّر ما کرد و (اگر لطف خدا نبود) ما نمى توانستيم در کنار آن قرار بگيريم». اين بخش از کلام حکيمانه را با حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام) درباره آخرين مرحله شکرى که براى انسان امکان پذير است پايان مى دهيم. آن حضرت مى فرمايد: «أوْحَى اللهُ تَعالى إلى مُوسى (عليه السلام): يا مُوسى! أُشْکُرْني حَقَّ شُکْري. فَقالَ: يا رَبِّ کَيْفَ أشْکُرُکَ حَقَّ شُکْرِکَ وَ لَيْسَ مِنْ شُکْرٍ أشْکُرُکَ بِهِ إلّا وَ أنْتَ أنْعَمْتَ بِهِ عَلَىَّ؟ فَقالَ: يا مُوسى! شَکَرْتَني حَقَّ شُکْري حينَ عَلِمْتَ أنّ ذلِکَ مِنّي؛ خداوند به موسى وحى فرستادکه اى موسى!حق شکر من را ادا کن. موسى عرض کرد: چگونه حق شکر تو را ادا کنم در حالى که همين نعمت توفيق شکرگزارى، نعمت ديگرى از سوى تو بر من است؟ (بنابراين با شکرگزارى نعمت جديدى به من عطا مى شود که بايد شکر آن را هم بگزارم) خداوند فرمود: اى موسى! حق شکر من را به جا آوردى چون مى دانى اين توفيق هم ازسوى من است».
اما کفران نعمت بى شک مايه زوال نعمت هاست و در قرآن سرگذشت امت هايى که کفران نعمت کردند و گرفتار شدند به کرار نقل شده که نمونه روشنى از آن داستان قوم سبأ است که خداوند آن همه نعمت به آن ها داد و کفران کردند وتمام آن ها از آنان گرفته شد.
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: «أَحْسِنُوا جِوَارَ نِعَمِ اللَّهِ وَ احْذَرُوا أَنْ تَنْتَقِلَ عَنْکُمْ إِلَى غَيْرِکُمْ أَمَا إِنَّهَا لَمْ تَنْتَقِلْ عَنْ أَحَدٍ قَطُّ فَکَادَتْ أَنْ تَرْجِعَ إِلَيْهِ قَالَ وَ کَانَ عَلِيٌّ (عليه السلام) يَقُولُ: قَلَّما أَدْبَرَ شَيْءٌ فَأَقْبَلَ؛ با نعمت هاى پروردگار به خوبى رفتار کنيد و بترسيد که (براثر کفران) آن نعمت ها از شما گرفته شود و به ديگران داده شود بدانيد هيچ نعمتى از کسى منتقل نشد که به اين آسانى به او بازگردد. على (عليه السلام) مى فرمود: کمتر مي شودکه نعمتى به انسان پشت کند و سپس بار ديگر بازگردد».
همين مضمون در حکمت 246 به زودى خواهد آمد. .