حکمت 250
شرح و تفسیر حکمت 250
اراده اى برتر از اراده ما!
مولا (عليه السلام) در اين کلام نورانى اش به يکى از دلايل توحيد اشاره کرده، مى فرمايد: «خداوند را از طريق بَرهم خوردن تصميم ها، فسخ پيمان ها و نقض اراده ها شناختم»؛ (عَرَفْتُ آللّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ العَزَائِمِ، وَ حَلِّ آلْعُقُودِ، وَ نَقْضِ آلْهِمَمِ).
بسيار مى شود که انسان تصميم محکمى براى انجام کارى مى گيرد، اما ناگهان اراده او تغيير پيدا مى کند بى آن که عاملى براى اين تغيير بشناسد! اين نشان مى دهد که اراده اى از بيرون سبب شد که اراده اين شخص فسخ شود و گرنه دليلى ندارد که انسان با داشتن تصميم قوى براى کارى ناگهان منصرف شود. اين تفسير مطابق همان روايت صدوق است که در شرح سند اين حکمت آمده است.
تفسير ديگرى نيز براى اين کلام نورانى شده است که بسيار مى شود انسان تصميم محکمى براى کارى مى گيرد؛ ولى تقديرات الهى مانع مى گردد و انسان ناچار عقب نشينى مى کند و از آن چنين مى فهمد که مافوق اراده او اراده ديگرى است که اگر تعلق به چيزى گيرد هر چه برخلاف آن است دَرهم مى ريزد و از بين مى رود.
کوتاه سخن اين که اگر انسان، فعّالٌ ما يَشاء بود و هر چه مى خواست مى توانست انجام دهد ممکن بود در وجود خدا شک کند؛ اما اين که مى بيند مافوق اراده او، اراده اى است که در بسيارى از مواقع اراده او را بَرهم مى زند يا مانع تحقق مراد او مى شود مى فهمد عالَم، مدبّر قادر و توانايى دارد که آن را بر طبق اراده حکيمانه اش تدبير و اداره مى کند. درباره اين که آيا واژه هاى «عزائم» و «عقود» و «همم» مترادف اند و همه به معناى اراده انسان هستند يا با هم تفاوت دارند؟ در ميان شارحان نهج البلاغه اختلاف نظر است؛ بعضى هر سه را به يک معنا مى دانند و بعضى معتقدند: «عزائم» اراده هاى بسيار قوى است و «عقود» مرحله اى پايين تر و «همم» مرتبه نازله است.
بعضى از منابع لغت، «عزم» را به معناى تصميم محکم گرفته اند در حالى که «همم» جمع «همت» را به معناى تصميمى که انسان گرفته و آن را عمل نکرده دانسته اند و «عقود» معناى وسيعى دارد که مى تواند تصميم و غير تصميم را شامل شود، بنابراين بعيد نيست که تفاوت اين سه واژه با يکديگر بر حسب درجات قوت و ضعف باشد و امام (عليه السلام) مى خواهد بفرمايد که گاهى مى شود اراده هاى عادى و يا اراده هاى قوى بر انجام کارها، بدون عامل شناخته شده اى فسخ مى شود و اين نشانه وجود اراده قوى ترى بالاتر از اراده ماست.
بعضى چنين پنداشته اند که اين کلام حکيمانه با آنچه در آيات قرآن درباره عزم و اراده آمده سازگار نيست؛ قرآن خطاب به پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) مى گويد: (فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللهِ) و در نکوهش ترک اولاى آدم (عليه السلام) مى فرمايد: (وَ لَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِىَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمآ).
ولى روشن است که هيچ کس نمى تواند نقش تصميم و اراده انسان را در پيشرفت کارها انکار کند، سخن در اين جاست که گاه موارد استثنايى پيش مى آيد که انسان تصميمى مى گيرد و عزم خود را براى انجام کارى راسخ مى کند، ولى ناگهان به علل ناشناخته اى تصميمش بَرهم مى خورد يا در انجام کار به مانع برخورد مى کند، در اين موارد استثنايى انسان احساس مى کند که اراده اى مافوق اراده او وجود دارد.
البته دلايل خداشناسى بسيار است. آنچه امام (عليه السلام) در اين گفتار حکيمانه بيان کرده اشاره به نکته تازه اى است که بسيارى از آن غافلند. علامه شوشترى؛ در شرح نهج البلاغه خود مى گويد: کلام امام (عليه السلام) در اين جا شبيه حديث معروفى است که از پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) (در کتب بسيارى) نقل شده است که فرمود: «ما مِنْ آدَمِىٍّ إلّا وَ قَلْبُهُ بَيْنَ إصْبَعَيْنِ مِنْ أصابِعِ اللهِ؛ هيچ انسانى نيست مگر اين که قلب او در ميان دو انگشت از انگشت هاى قدرت پروردگار قرار دارد» و سپس به اين آيه شريفه استشهاد مى کند: (وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ)؛ «بدانيد که خداوند ميان انسان و قلب او حائل مى شود و بدانيد که به سوى او بازمى گرديد و محشور مى شويد».
اين سخن در جاى خود صحيح است؛ ولى آنچه علّامه شوشترى؛ آورده از قبيل پى بردن به معلول از ناحيه علت است در حالى که آنچه امام (عليه السلام) فرموده از قبيل پى بردن به علّت از ناحيه معلول است.
اين سخن را با کلماتى از امام باقر (عليه السلام) پايان مى دهيم که مى فرمايد: «کسى از جدم اميرمؤمنان (عليه السلام) سؤال کرد: با چه وسيله اى پروردگارت را شناخته اى؟ امام (عليه السلام) فرمود: بِفَسْخِ الْعَزْمِ وَ نَقْضِ الْهَمِّ لَمّا هَمَمْتُ فَحِيلَ بَيْني وَ بَيْنَ هَمّي وَ عَزَمْتُ فَخالَفَ الْقَضاءُ عَزْمي عَلِمتُ أنَّ الْمُدَبِّرَ غَيْري؛ خدا را به وسيله فسخ اراده و نقض تصميم ها شناختم. تصميم بر کارى گرفتم و او ميان من و خواسته ام جدايى افکند و عزم انجام برنامه اى را داشتم، قضاى او عزم من را بَرهم زد، از اين جا دانستم که مدبّر، غير من است». .
مولا (عليه السلام) در اين کلام نورانى اش به يکى از دلايل توحيد اشاره کرده، مى فرمايد: «خداوند را از طريق بَرهم خوردن تصميم ها، فسخ پيمان ها و نقض اراده ها شناختم»؛ (عَرَفْتُ آللّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ العَزَائِمِ، وَ حَلِّ آلْعُقُودِ، وَ نَقْضِ آلْهِمَمِ).
بسيار مى شود که انسان تصميم محکمى براى انجام کارى مى گيرد، اما ناگهان اراده او تغيير پيدا مى کند بى آن که عاملى براى اين تغيير بشناسد! اين نشان مى دهد که اراده اى از بيرون سبب شد که اراده اين شخص فسخ شود و گرنه دليلى ندارد که انسان با داشتن تصميم قوى براى کارى ناگهان منصرف شود. اين تفسير مطابق همان روايت صدوق است که در شرح سند اين حکمت آمده است.
تفسير ديگرى نيز براى اين کلام نورانى شده است که بسيار مى شود انسان تصميم محکمى براى کارى مى گيرد؛ ولى تقديرات الهى مانع مى گردد و انسان ناچار عقب نشينى مى کند و از آن چنين مى فهمد که مافوق اراده او اراده ديگرى است که اگر تعلق به چيزى گيرد هر چه برخلاف آن است دَرهم مى ريزد و از بين مى رود.
کوتاه سخن اين که اگر انسان، فعّالٌ ما يَشاء بود و هر چه مى خواست مى توانست انجام دهد ممکن بود در وجود خدا شک کند؛ اما اين که مى بيند مافوق اراده او، اراده اى است که در بسيارى از مواقع اراده او را بَرهم مى زند يا مانع تحقق مراد او مى شود مى فهمد عالَم، مدبّر قادر و توانايى دارد که آن را بر طبق اراده حکيمانه اش تدبير و اداره مى کند. درباره اين که آيا واژه هاى «عزائم» و «عقود» و «همم» مترادف اند و همه به معناى اراده انسان هستند يا با هم تفاوت دارند؟ در ميان شارحان نهج البلاغه اختلاف نظر است؛ بعضى هر سه را به يک معنا مى دانند و بعضى معتقدند: «عزائم» اراده هاى بسيار قوى است و «عقود» مرحله اى پايين تر و «همم» مرتبه نازله است.
بعضى از منابع لغت، «عزم» را به معناى تصميم محکم گرفته اند در حالى که «همم» جمع «همت» را به معناى تصميمى که انسان گرفته و آن را عمل نکرده دانسته اند و «عقود» معناى وسيعى دارد که مى تواند تصميم و غير تصميم را شامل شود، بنابراين بعيد نيست که تفاوت اين سه واژه با يکديگر بر حسب درجات قوت و ضعف باشد و امام (عليه السلام) مى خواهد بفرمايد که گاهى مى شود اراده هاى عادى و يا اراده هاى قوى بر انجام کارها، بدون عامل شناخته شده اى فسخ مى شود و اين نشانه وجود اراده قوى ترى بالاتر از اراده ماست.
بعضى چنين پنداشته اند که اين کلام حکيمانه با آنچه در آيات قرآن درباره عزم و اراده آمده سازگار نيست؛ قرآن خطاب به پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) مى گويد: (فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللهِ) و در نکوهش ترک اولاى آدم (عليه السلام) مى فرمايد: (وَ لَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِىَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمآ).
ولى روشن است که هيچ کس نمى تواند نقش تصميم و اراده انسان را در پيشرفت کارها انکار کند، سخن در اين جاست که گاه موارد استثنايى پيش مى آيد که انسان تصميمى مى گيرد و عزم خود را براى انجام کارى راسخ مى کند، ولى ناگهان به علل ناشناخته اى تصميمش بَرهم مى خورد يا در انجام کار به مانع برخورد مى کند، در اين موارد استثنايى انسان احساس مى کند که اراده اى مافوق اراده او وجود دارد.
البته دلايل خداشناسى بسيار است. آنچه امام (عليه السلام) در اين گفتار حکيمانه بيان کرده اشاره به نکته تازه اى است که بسيارى از آن غافلند. علامه شوشترى؛ در شرح نهج البلاغه خود مى گويد: کلام امام (عليه السلام) در اين جا شبيه حديث معروفى است که از پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) (در کتب بسيارى) نقل شده است که فرمود: «ما مِنْ آدَمِىٍّ إلّا وَ قَلْبُهُ بَيْنَ إصْبَعَيْنِ مِنْ أصابِعِ اللهِ؛ هيچ انسانى نيست مگر اين که قلب او در ميان دو انگشت از انگشت هاى قدرت پروردگار قرار دارد» و سپس به اين آيه شريفه استشهاد مى کند: (وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ)؛ «بدانيد که خداوند ميان انسان و قلب او حائل مى شود و بدانيد که به سوى او بازمى گرديد و محشور مى شويد».
اين سخن در جاى خود صحيح است؛ ولى آنچه علّامه شوشترى؛ آورده از قبيل پى بردن به معلول از ناحيه علت است در حالى که آنچه امام (عليه السلام) فرموده از قبيل پى بردن به علّت از ناحيه معلول است.
اين سخن را با کلماتى از امام باقر (عليه السلام) پايان مى دهيم که مى فرمايد: «کسى از جدم اميرمؤمنان (عليه السلام) سؤال کرد: با چه وسيله اى پروردگارت را شناخته اى؟ امام (عليه السلام) فرمود: بِفَسْخِ الْعَزْمِ وَ نَقْضِ الْهَمِّ لَمّا هَمَمْتُ فَحِيلَ بَيْني وَ بَيْنَ هَمّي وَ عَزَمْتُ فَخالَفَ الْقَضاءُ عَزْمي عَلِمتُ أنَّ الْمُدَبِّرَ غَيْري؛ خدا را به وسيله فسخ اراده و نقض تصميم ها شناختم. تصميم بر کارى گرفتم و او ميان من و خواسته ام جدايى افکند و عزم انجام برنامه اى را داشتم، قضاى او عزم من را بَرهم زد، از اين جا دانستم که مدبّر، غير من است». .
پاورقی ها
آل عمران، آيه 159.
طه، آيه 115. اين روايت در بسيارى از منابع اهل سنت مانند سنن ابن ماجه، مسند احمد، مستدرک حاکم و کنزالعمّال آمده و در منابع ما نيز در بحارالانوار، ج 75، ص 48 از امام باقر (عليه السلام) ضمن روايتى نقل شده است. انفال، آيه 24؛ شرح نهج البلاغه علامه شوشترى؛، ج 1، ص 384. توحيد صدوق، ص 288.
طه، آيه 115. اين روايت در بسيارى از منابع اهل سنت مانند سنن ابن ماجه، مسند احمد، مستدرک حاکم و کنزالعمّال آمده و در منابع ما نيز در بحارالانوار، ج 75، ص 48 از امام باقر (عليه السلام) ضمن روايتى نقل شده است. انفال، آيه 24؛ شرح نهج البلاغه علامه شوشترى؛، ج 1، ص 384. توحيد صدوق، ص 288.