حکمت 278
شرح و تفسیر حکمت 278
ارزش اعمال کم توأم با نشاط
امام (عليه السلام) در اين گفتار حکيمانه به نکته اى اشاره مى فرمايد که بسيارى از آن غافلند، مى فرمايد: «کار کمى که (با نشاط) آن را ادامه دهى اميدبخش تر از کار زياد و خسته کننده است»؛ (قَلِيلٌ تَدُومُ عَلَيْهِ أرْجى مِنْ کَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ).
«أرْجى» به معناى اميدبخش تر، از ريشه «رجاء» گرفته شده و به يقين، کارى که دوام داشته باشد هر چند کم باشد اميدبخش تر از کارهاى زيادى است که مايه ملالت است و به زودى قطع مى شود.
بسيارى افراد هنگامى که اهميت و فوايد کارى را مى شنوند ـ خواه فوايد مادى داشته باشد يا معنوى ـ به آن هجوم مى برند، به مقدار زيادى انجام مى دهند و خسته و وامانده شده و در نتيجه، از آن کار سرخورده مى شوند و چه بسا کمتر رغبت تکرار آن را پيدا کنند در حالى که اگر کار کمتر باشد و انسان آن را با ميل و رغبت ادامه دهد بسيار مفيدتر است.
کارِ گروه اول مانند رگبارى است که از آسمان نازل شود و سيلابى راه بيفتد و همه جا را آب فرابگيرد و بسيارى از زراعت ها و خانه ها را ويران سازد؛ ولى کار گروه دوم مانند باران هاى نرم نرم طولانى و مفيد است که همه جا را آباد مى کند بى آن که ويرانى به بار آورد.
نيز کارِ گروه اول مانند کسى است که داروى شفابخشى را به مقدار زياد و بدون رعايت کميت لازم مصرف مى کند و به جاى درمان، به مسموميت گرفتار مى شود و چه بسا براى هميشه از آن دارو بيزار گردد. اما کار گروه دوم مانند کسى است که آن دارو را به مقدار کم و طبق دستور طبيب به تدريج در مدت نسبتآ طولانى مصرف مى کند و بهبودى مى يابد و زيانى دامن او را نمى گيرد.
شبيه همين کلام حکيمانه در حکمت 444 نيز آمده است که مى فرمايد: «قَلِيلٌ مَدُومٌ عَلَيْهِ خَيْرٌ مِنْ کَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ؛ کار کمى که دوام يابد بهتر از کار زيادى است که خسته کننده باشد».
همين معنا در حديث مفصلى که مرحوم کلينى در کافى ذکر کرده، آمده است. آغاز حديث چنين است: همه مردم در ايمان و عمل يکسان نيستند؛ بعضى داراى يک سهم، بعضى دو سهم و بعضى بيشترند و نبايد کسى که توان بيشترى دارد وضع خود را بر کسى که توان کمترى دارد تحميل کند. سپس امام (عليه السلام) فرمود: براى تو مثالى ذکر مى کنم: مردى از مسلمانان همسايه اى داشت که نصرانى بود، او را به اسلام دعوت کرد و مزاياى اسلام را براى وى برشمرد، او هم پذيرفت و مسلمان شد. هنگام سحر، مرد مسلمان درِ خانه همسايه تازه مسلمان را کوفت. گفت: کيستى؟ گفت: من فلان شخص، همسايه توام. گفت: چه کار دارى؟ گفت: وضو بگير و لباس هايت را بپوش و همراه من بيا براى نماز صبح برويم. او وضو گرفت و لباس پوشيد و همراه او آمد و مقدار زيادى پيش از طلوع فجر نماز خواندند. سپس صبر کردند تا صبح شد و مرد تازه مسلمان برخاست تا به خانه اش برگردد. رفيق مسلمانش گفت: کجا مى روى؟ روز کوتاه است و تا ظهر وقت زيادى نيست. آن مرد تازه مسلمان همراه همسايه مسلمانش نشست تا نماز ظهر را خواندند. سپس به او گفت: بين ظهر و عصر نيز فاصله زيادى نيست باش تا نماز عصر را بخوانيم. مرد تازه مسلمان مى خواست به منزل خود بازگردد، به او گفت: روز به پايان رسيده بمان تا نماز مغرب را بخوانيم. بعد از نماز مغرب مى خواست به خانه اش برگردد گفت: يک نماز بيشتر باقى نمانده بمان تا آن را هم بخوانيم بعد به منزل مى روى. مرد تازه مسلمان نماز عشا را هم خواند؛ سپس از هم جدا شدند و هرکدام به منزل خود رفتند. هنگامى که سحر روز بعد شد بار ديگر مرد مسلمان آمد و درِ خانه او را زد. گفت: کيستى؟ گفت: من فلان شخص هستم. گفت: چه کار دارى؟ گفت: وضو بگير و لباس هايت را بپوش برويم نماز بخوانيم: مرد تازه مسلمان گفت: أُطْلُبْ لِهذَا الدِّينِ مَنْ هُوَ أفْرَغْ مِنّى وَ أنَا إنْسانٌ مِسْکينٌ وَ عَلى عَيالٌ؛ براى اين دين، آدم بيکارتر از من را پيدا کن. من آدم محتاجى هستم و عيال وارم و بايد دنبال کار و زندگى باشم.
امام (عليه السلام) در پايان فرمود: «أدْخَلَهُ فِي شَيْءٍ أخْرَجَهُ مِنْهُ؛ او را داخل اسلام کرد (اما براثر نادانى و تحميل زياد) او را از اسلام خارج ساخت».
اين در واقع درسى است به همه مسلمانان و به خصوص براى مبلغان و پدران و مادران که مراقب باشند وظايف سنگين و به خصوص مستحباتى را که جز افاضل و اوتاد تحمل آن را ندارند، بر توده مردم و فرزندان تحميل نکنند و اسلام را آن گونه که هست دين سهل وآسان معرفى نمايند تا ايمان و عمل آن ها تداوم يابد.
در واقع آنچه امام (عليه السلام) در اين کلام حکيمانه فرموده برگرفته از کلام رسول خدا (صلي الله عليه و آله) است آن جا که مى فرمايد: «إنَّ النَّفْسَ مَلُولَةٌ وَ إنَّ أَحَدَکُمْ لا يَدْري ما قَدْرُ الْمُدَّةِ فَلْيَنْظُرْ مِنَ الْعِبادَةِ ما يُطِيقُ ثُمَّ لِيُداوِمْ عَلَيْهِ فَإنّ أحَبَّ الاْعْمالِ إلَى اللهِ ما يُديمُ عَلَيْهِ وَ إنْ قَلَّ؛ روح انسان کسل مى شود و شما نمى دانيد چه اندازه توان و تحمل داريد. بايد به سراغ عبادتى برويد که توان آن را داريد و آن را تداوم ببخشيد، زيرا محبوب ترين کارها عملى است که ادامه داشته باشد، هر چند کم باشد».
امام (عليه السلام) در اين گفتار حکيمانه به نکته اى اشاره مى فرمايد که بسيارى از آن غافلند، مى فرمايد: «کار کمى که (با نشاط) آن را ادامه دهى اميدبخش تر از کار زياد و خسته کننده است»؛ (قَلِيلٌ تَدُومُ عَلَيْهِ أرْجى مِنْ کَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ).
«أرْجى» به معناى اميدبخش تر، از ريشه «رجاء» گرفته شده و به يقين، کارى که دوام داشته باشد هر چند کم باشد اميدبخش تر از کارهاى زيادى است که مايه ملالت است و به زودى قطع مى شود.
بسيارى افراد هنگامى که اهميت و فوايد کارى را مى شنوند ـ خواه فوايد مادى داشته باشد يا معنوى ـ به آن هجوم مى برند، به مقدار زيادى انجام مى دهند و خسته و وامانده شده و در نتيجه، از آن کار سرخورده مى شوند و چه بسا کمتر رغبت تکرار آن را پيدا کنند در حالى که اگر کار کمتر باشد و انسان آن را با ميل و رغبت ادامه دهد بسيار مفيدتر است.
کارِ گروه اول مانند رگبارى است که از آسمان نازل شود و سيلابى راه بيفتد و همه جا را آب فرابگيرد و بسيارى از زراعت ها و خانه ها را ويران سازد؛ ولى کار گروه دوم مانند باران هاى نرم نرم طولانى و مفيد است که همه جا را آباد مى کند بى آن که ويرانى به بار آورد.
نيز کارِ گروه اول مانند کسى است که داروى شفابخشى را به مقدار زياد و بدون رعايت کميت لازم مصرف مى کند و به جاى درمان، به مسموميت گرفتار مى شود و چه بسا براى هميشه از آن دارو بيزار گردد. اما کار گروه دوم مانند کسى است که آن دارو را به مقدار کم و طبق دستور طبيب به تدريج در مدت نسبتآ طولانى مصرف مى کند و بهبودى مى يابد و زيانى دامن او را نمى گيرد.
شبيه همين کلام حکيمانه در حکمت 444 نيز آمده است که مى فرمايد: «قَلِيلٌ مَدُومٌ عَلَيْهِ خَيْرٌ مِنْ کَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ؛ کار کمى که دوام يابد بهتر از کار زيادى است که خسته کننده باشد».
همين معنا در حديث مفصلى که مرحوم کلينى در کافى ذکر کرده، آمده است. آغاز حديث چنين است: همه مردم در ايمان و عمل يکسان نيستند؛ بعضى داراى يک سهم، بعضى دو سهم و بعضى بيشترند و نبايد کسى که توان بيشترى دارد وضع خود را بر کسى که توان کمترى دارد تحميل کند. سپس امام (عليه السلام) فرمود: براى تو مثالى ذکر مى کنم: مردى از مسلمانان همسايه اى داشت که نصرانى بود، او را به اسلام دعوت کرد و مزاياى اسلام را براى وى برشمرد، او هم پذيرفت و مسلمان شد. هنگام سحر، مرد مسلمان درِ خانه همسايه تازه مسلمان را کوفت. گفت: کيستى؟ گفت: من فلان شخص، همسايه توام. گفت: چه کار دارى؟ گفت: وضو بگير و لباس هايت را بپوش و همراه من بيا براى نماز صبح برويم. او وضو گرفت و لباس پوشيد و همراه او آمد و مقدار زيادى پيش از طلوع فجر نماز خواندند. سپس صبر کردند تا صبح شد و مرد تازه مسلمان برخاست تا به خانه اش برگردد. رفيق مسلمانش گفت: کجا مى روى؟ روز کوتاه است و تا ظهر وقت زيادى نيست. آن مرد تازه مسلمان همراه همسايه مسلمانش نشست تا نماز ظهر را خواندند. سپس به او گفت: بين ظهر و عصر نيز فاصله زيادى نيست باش تا نماز عصر را بخوانيم. مرد تازه مسلمان مى خواست به منزل خود بازگردد، به او گفت: روز به پايان رسيده بمان تا نماز مغرب را بخوانيم. بعد از نماز مغرب مى خواست به خانه اش برگردد گفت: يک نماز بيشتر باقى نمانده بمان تا آن را هم بخوانيم بعد به منزل مى روى. مرد تازه مسلمان نماز عشا را هم خواند؛ سپس از هم جدا شدند و هرکدام به منزل خود رفتند. هنگامى که سحر روز بعد شد بار ديگر مرد مسلمان آمد و درِ خانه او را زد. گفت: کيستى؟ گفت: من فلان شخص هستم. گفت: چه کار دارى؟ گفت: وضو بگير و لباس هايت را بپوش برويم نماز بخوانيم: مرد تازه مسلمان گفت: أُطْلُبْ لِهذَا الدِّينِ مَنْ هُوَ أفْرَغْ مِنّى وَ أنَا إنْسانٌ مِسْکينٌ وَ عَلى عَيالٌ؛ براى اين دين، آدم بيکارتر از من را پيدا کن. من آدم محتاجى هستم و عيال وارم و بايد دنبال کار و زندگى باشم.
امام (عليه السلام) در پايان فرمود: «أدْخَلَهُ فِي شَيْءٍ أخْرَجَهُ مِنْهُ؛ او را داخل اسلام کرد (اما براثر نادانى و تحميل زياد) او را از اسلام خارج ساخت».
اين در واقع درسى است به همه مسلمانان و به خصوص براى مبلغان و پدران و مادران که مراقب باشند وظايف سنگين و به خصوص مستحباتى را که جز افاضل و اوتاد تحمل آن را ندارند، بر توده مردم و فرزندان تحميل نکنند و اسلام را آن گونه که هست دين سهل وآسان معرفى نمايند تا ايمان و عمل آن ها تداوم يابد.
در واقع آنچه امام (عليه السلام) در اين کلام حکيمانه فرموده برگرفته از کلام رسول خدا (صلي الله عليه و آله) است آن جا که مى فرمايد: «إنَّ النَّفْسَ مَلُولَةٌ وَ إنَّ أَحَدَکُمْ لا يَدْري ما قَدْرُ الْمُدَّةِ فَلْيَنْظُرْ مِنَ الْعِبادَةِ ما يُطِيقُ ثُمَّ لِيُداوِمْ عَلَيْهِ فَإنّ أحَبَّ الاْعْمالِ إلَى اللهِ ما يُديمُ عَلَيْهِ وَ إنْ قَلَّ؛ روح انسان کسل مى شود و شما نمى دانيد چه اندازه توان و تحمل داريد. بايد به سراغ عبادتى برويد که توان آن را داريد و آن را تداوم ببخشيد، زيرا محبوب ترين کارها عملى است که ادامه داشته باشد، هر چند کم باشد».