حکمت 352
وَقَالَ عَلَيهِ السَّلَامُ
لِبَعْضَ أصحابِهِ
لاَ تَجْعَلَنَّ أَکْثَرَ شُغْلِکَ بِأَهْلِکَ وَوَلَدِکَ: فَإِنْ يَکُنْ أَهْلُکَ وَوَلَدُکَ أَوْلِيَاءَ آللّهِ، فَإِنَّ آللّهَ لاَيُضِيعُ أَوْلِيَاءَهُ، وَإِنْ يَکُونُوا أَعْدَاءَ آللّهِ، فَمَا هَمُّکَ وَشُغْلُکَ بِأَعْدَاءِ آللّهِ؟!
امام (عليه السلام) فرمود:
بيشترين دل مشغولى خود را به خانواده و فرزندان (و تأمين زندگى آن ها) اختصاص مده، زيرا اگر آن ها از دوستان خدا باشند خدا دوستان خود را تنها نمى گذارد و اگر از دشمنان خدا هستند چرا همّ خود را صرف دشمنان خدا مى کنى؟!
شرح و تفسیر حکمت 352
خود را بيش از حد اسير آن ها مکن
امام (عليه السلام) در اين گفتار حکيمانه براى جلوگيرى از حرص حريصان و دنياپرستى دنياپرستان که علاقه شديدى به زن و فرزند خويش دارند به يکى از ياران خود چنين فرمود: «بيشترين دل مشغولى خود را به خانواده و فرزندان (و تأمين زندگى آن ها) اختصاص مده، زيرا اگر آن ها از دوستان خدا باشند خدا دوستان خود را تنها نمى گذارد و اگر از دشمنان خدا هستند چرا همّ خود را صرف دشمنان خدا مى کنى؟!»؛ (لاَ تَجْعَلَنَّ أَکْثَرَ شُغْلِکَ بِأَهْلِکَ وَوَلَدِکَ: فَإِنْ يَکُنْ أَهْلُکَ وَوَلَدُکَ أَوْلِيَاءَ آللّهِ، فَإِنَّ آللّهَ لاَ يُضِيعُ أَوْلِيَاءَهُ، وَإِنْ يَکُونُوا أَعْدَاءَ آللّهِ، فَمَا هَمُّکَ وَشُغْلُکَ بِأَعْدَاءِ آللّهِ؟!).
بعيد نيست مخاطب امام (عليه السلام) فردى بوده که پيوسته به دنبال گردآورى مال و ثروت و تأمين زندگى امروز و فرداى فرزندان خود بوده و به وظايف ديگر خويش اهميتى نمى داده است، لذا امام (عليه السلام) با اين تقسيم دوگانه اى که بيان فرموده او را از اين کار بازمى دارد و به او توصيه مى کند که بيش از حد در اين راه تلاش مکن و به فکر خويشتن و زندگى سراى ديگر نيز باش.
روشن است که اين مسئله از دو حال بيرون نيست: يا زن و فرزند انسان از دوستان خدا هستند و تکيه بر لطف پروردگار دارند و خدا هم آن ها را محروم نمى سازد. قرآن مجيد مى فرمايد: (أَلَيْسَ اللهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ)؛ «آيا خداوند براى (نجات و دفاع از) بنده اش کافى نيست؟!».
در جاى ديگر مى فرمايد: (وَمَنْ يَتَّقِ اللهَ يَجْعَلْ لَّهُ مَخْرَجآ * وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَيَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَکَّلْ عَلَى اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ)؛ «و هرکس تقواى الهى پيشه کند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى کند، و او را از جايى که گمان ندارد روزى مى دهد؛ و هرکس بر خدا توکّل کند، کفايت امرش را خواهد کرد (و کارش را سامان مى بخشد)».
يا اگر همسر و فرزند انسان در صف دشمنان خدا هستند چرا انسان تمام وقت و فکر خود را صرف تأمين زندگى آينده آن ها کند؟
متأسفانه بسيارند کسانى که به سبب عواطف افراطى حتى وسايل و ابزار گناه فرزندان خود را فراهم مى سازند و از اين طريق در گناه آن ها شريک مى شوند و از آن بدتر اين که گاه اين عواطف افراطى سبب مى شود که در کسب مال نيز ملاحظه حلال و حرام را نکنند و از هر راه ممکن به جمع کردن مال بپردازند.
در اين گونه موارد اگر فرزند، صالح باشد و خبر از کار پدر نداشته باشد تصرفات او بعد از مرگ پدر در آن اموال شرعآ مجاز است؛ لذتش را او مى برد و عقوبتش را پدر مى کشد.
در حديثى که علامه مجلسى؛ در بحارالانوار آورده مى خوانيم که يکى از دوستان اميرمومنان (عليه السلام) از او تقاضاى مالى کرد. حضرت فرمود: بگذار سهم خود را از بيت المال دريافت دارم، با تو تقسيم مى کنم. عرض کرد: اين مقدار براى من کافى نيست (و چون مرد دنياپرستى بود و از بذل و بخشش بى حساب و کتاب معاويه خبر داشت) به سوى معاويه رفت. معاويه مال فراوانى به او داد. او نامه اى براى اميرمومنان على (عليه السلام) نوشت و حضرت را از اين ماجرا باخبر ساخت (در واقع مى خواست بگويد: شما به تقاضاى من ترتيب اثر نداديد، دشمن شما انجام داد) امام (عليه السلام) در پاسخ نامه او چنين مرقوم فرمود: اما بعد از حمد و ثناى الهى، مالى که در دست توست پيش از آن در دست ديگران بوده و بعد از تو نيز به دست ديگران مى رسد. چيزى نصيب تو مى شود که براى آخرت خود ذخيره کرده باشى. تو بايد خود را بر نيازمندترين فرزندان خود مقدم دارى. سپس فرمود: «فَإِنَّمَا أَنْتَ جَامِعٌ لاَِحَدِ رَجُلَينِ: إِمَّا رَجُلٍ عَمِلَ فِيهِ بِطَاعَةِ اللَّهِ فَسَعِدَ بِمَا شَقِيتَ وَإِمَّا رَجُلٍ عَمِلَ فِيهِ بِمَعْصِيةِ اللَّهِ فَشَقِيَ بِمَا جَمَعْتَ لَهُ وَلَيسَ مِنْ هَذَينِ أَحَدٌ بِأَهْلٍ أَنْ تُوْثِرَهُ عَلَى نَفْسِکَ...؛ زيرا تو براى يکى از دو کس اموال را جمع مى کنى (و بعد از خود مى گذارى) يا کسى که با آن به اطاعت خدا مى پردازد در اين صورت او سعادتمند شده و تو محروم و بدبخت، و يا کسى است که با آن معصيت الهى مى کند و او با اموالى که تو جمع کرده اى شقاوتمند مى شود. هيچ يک از اين دو صلاحيت ندارند که او را بر خود مقدم دارى...».
مفهوم اين سخن اين نيست که انسان به فکر تأمين زندگى همسر و فرزندان خود نباشد، بلکه اين گفته ناظر به حال کسانى است که همه همّ و غم خود را صرف اين کار مى کنند و از هر طريقى که امکان داشته باشد به جمع کردن مال و ذخيره ساختن آن براى همسر و فرزند مى پردازند و چه بسيارند کسانى که در اواخر عمر خود به اشتباه خويش پى مى برند و مى بينند فرزندان آن ها اموالشان را ميان خود تقسيم مى کنند و اعتنايى به پدر و نيازهاى او ندارند و گاهى ديده شده که پدر را از خانه خود نيز بيرون مى اندازند و در اين حال سخت ترين شکنجه هاى روحى نصيب چنين کسانى مى شود که اموال را براى چنان کسانى جمع آورى کرده اند. علامه شوشترى از کتاب البيان و التبيين نوشته «جاحظ» چنين نقل مى کند که «عبدالله عتبة بن مسعود» زمينى داشت که آن را به هشتاد هزار (دِرهم) فروخت (تا در کار خيرى مصرف کند). به او گفتند: خوب بود بخشى از اين مال را براى فرزندانت ذخيره مى کردى. او در پاسخ چنين گفت: من اين مال را براى خودم نزد خداى متعال ذخيره کردم و خداى متعال را براى فرزندانم ذخيره قرار مى دهم.
يکى از شاعران فارسى زبان، کلام مولا (عليه السلام) را در اين گفتار حکيمانه در شعرش چنين خلاصه کرده است:
فرزند، بنده اى است خدا را غمش مخور *** تو کيستى که به ز خدا بنده پرورى
گر صالح است گنج سعادت براى اوست *** ور طالح است رنج زيادى چرا برى؟
* * * .
امام (عليه السلام) در اين گفتار حکيمانه براى جلوگيرى از حرص حريصان و دنياپرستى دنياپرستان که علاقه شديدى به زن و فرزند خويش دارند به يکى از ياران خود چنين فرمود: «بيشترين دل مشغولى خود را به خانواده و فرزندان (و تأمين زندگى آن ها) اختصاص مده، زيرا اگر آن ها از دوستان خدا باشند خدا دوستان خود را تنها نمى گذارد و اگر از دشمنان خدا هستند چرا همّ خود را صرف دشمنان خدا مى کنى؟!»؛ (لاَ تَجْعَلَنَّ أَکْثَرَ شُغْلِکَ بِأَهْلِکَ وَوَلَدِکَ: فَإِنْ يَکُنْ أَهْلُکَ وَوَلَدُکَ أَوْلِيَاءَ آللّهِ، فَإِنَّ آللّهَ لاَ يُضِيعُ أَوْلِيَاءَهُ، وَإِنْ يَکُونُوا أَعْدَاءَ آللّهِ، فَمَا هَمُّکَ وَشُغْلُکَ بِأَعْدَاءِ آللّهِ؟!).
بعيد نيست مخاطب امام (عليه السلام) فردى بوده که پيوسته به دنبال گردآورى مال و ثروت و تأمين زندگى امروز و فرداى فرزندان خود بوده و به وظايف ديگر خويش اهميتى نمى داده است، لذا امام (عليه السلام) با اين تقسيم دوگانه اى که بيان فرموده او را از اين کار بازمى دارد و به او توصيه مى کند که بيش از حد در اين راه تلاش مکن و به فکر خويشتن و زندگى سراى ديگر نيز باش.
روشن است که اين مسئله از دو حال بيرون نيست: يا زن و فرزند انسان از دوستان خدا هستند و تکيه بر لطف پروردگار دارند و خدا هم آن ها را محروم نمى سازد. قرآن مجيد مى فرمايد: (أَلَيْسَ اللهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ)؛ «آيا خداوند براى (نجات و دفاع از) بنده اش کافى نيست؟!».
در جاى ديگر مى فرمايد: (وَمَنْ يَتَّقِ اللهَ يَجْعَلْ لَّهُ مَخْرَجآ * وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَيَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَکَّلْ عَلَى اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ)؛ «و هرکس تقواى الهى پيشه کند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى کند، و او را از جايى که گمان ندارد روزى مى دهد؛ و هرکس بر خدا توکّل کند، کفايت امرش را خواهد کرد (و کارش را سامان مى بخشد)».
يا اگر همسر و فرزند انسان در صف دشمنان خدا هستند چرا انسان تمام وقت و فکر خود را صرف تأمين زندگى آينده آن ها کند؟
متأسفانه بسيارند کسانى که به سبب عواطف افراطى حتى وسايل و ابزار گناه فرزندان خود را فراهم مى سازند و از اين طريق در گناه آن ها شريک مى شوند و از آن بدتر اين که گاه اين عواطف افراطى سبب مى شود که در کسب مال نيز ملاحظه حلال و حرام را نکنند و از هر راه ممکن به جمع کردن مال بپردازند.
در اين گونه موارد اگر فرزند، صالح باشد و خبر از کار پدر نداشته باشد تصرفات او بعد از مرگ پدر در آن اموال شرعآ مجاز است؛ لذتش را او مى برد و عقوبتش را پدر مى کشد.
در حديثى که علامه مجلسى؛ در بحارالانوار آورده مى خوانيم که يکى از دوستان اميرمومنان (عليه السلام) از او تقاضاى مالى کرد. حضرت فرمود: بگذار سهم خود را از بيت المال دريافت دارم، با تو تقسيم مى کنم. عرض کرد: اين مقدار براى من کافى نيست (و چون مرد دنياپرستى بود و از بذل و بخشش بى حساب و کتاب معاويه خبر داشت) به سوى معاويه رفت. معاويه مال فراوانى به او داد. او نامه اى براى اميرمومنان على (عليه السلام) نوشت و حضرت را از اين ماجرا باخبر ساخت (در واقع مى خواست بگويد: شما به تقاضاى من ترتيب اثر نداديد، دشمن شما انجام داد) امام (عليه السلام) در پاسخ نامه او چنين مرقوم فرمود: اما بعد از حمد و ثناى الهى، مالى که در دست توست پيش از آن در دست ديگران بوده و بعد از تو نيز به دست ديگران مى رسد. چيزى نصيب تو مى شود که براى آخرت خود ذخيره کرده باشى. تو بايد خود را بر نيازمندترين فرزندان خود مقدم دارى. سپس فرمود: «فَإِنَّمَا أَنْتَ جَامِعٌ لاَِحَدِ رَجُلَينِ: إِمَّا رَجُلٍ عَمِلَ فِيهِ بِطَاعَةِ اللَّهِ فَسَعِدَ بِمَا شَقِيتَ وَإِمَّا رَجُلٍ عَمِلَ فِيهِ بِمَعْصِيةِ اللَّهِ فَشَقِيَ بِمَا جَمَعْتَ لَهُ وَلَيسَ مِنْ هَذَينِ أَحَدٌ بِأَهْلٍ أَنْ تُوْثِرَهُ عَلَى نَفْسِکَ...؛ زيرا تو براى يکى از دو کس اموال را جمع مى کنى (و بعد از خود مى گذارى) يا کسى که با آن به اطاعت خدا مى پردازد در اين صورت او سعادتمند شده و تو محروم و بدبخت، و يا کسى است که با آن معصيت الهى مى کند و او با اموالى که تو جمع کرده اى شقاوتمند مى شود. هيچ يک از اين دو صلاحيت ندارند که او را بر خود مقدم دارى...».
مفهوم اين سخن اين نيست که انسان به فکر تأمين زندگى همسر و فرزندان خود نباشد، بلکه اين گفته ناظر به حال کسانى است که همه همّ و غم خود را صرف اين کار مى کنند و از هر طريقى که امکان داشته باشد به جمع کردن مال و ذخيره ساختن آن براى همسر و فرزند مى پردازند و چه بسيارند کسانى که در اواخر عمر خود به اشتباه خويش پى مى برند و مى بينند فرزندان آن ها اموالشان را ميان خود تقسيم مى کنند و اعتنايى به پدر و نيازهاى او ندارند و گاهى ديده شده که پدر را از خانه خود نيز بيرون مى اندازند و در اين حال سخت ترين شکنجه هاى روحى نصيب چنين کسانى مى شود که اموال را براى چنان کسانى جمع آورى کرده اند. علامه شوشترى از کتاب البيان و التبيين نوشته «جاحظ» چنين نقل مى کند که «عبدالله عتبة بن مسعود» زمينى داشت که آن را به هشتاد هزار (دِرهم) فروخت (تا در کار خيرى مصرف کند). به او گفتند: خوب بود بخشى از اين مال را براى فرزندانت ذخيره مى کردى. او در پاسخ چنين گفت: من اين مال را براى خودم نزد خداى متعال ذخيره کردم و خداى متعال را براى فرزندانم ذخيره قرار مى دهم.
يکى از شاعران فارسى زبان، کلام مولا (عليه السلام) را در اين گفتار حکيمانه در شعرش چنين خلاصه کرده است:
فرزند، بنده اى است خدا را غمش مخور *** تو کيستى که به ز خدا بنده پرورى
گر صالح است گنج سعادت براى اوست *** ور طالح است رنج زيادى چرا برى؟
* * * .