حکمت 445

وَقَالَ عَلَيهِ السَّلَام
إِذَا کَانَ فِي رَجُلٍ خَلَّةٌ رَائِقَةٌ، فَانْتَظِرُوا أَخَوَاتِهَا.

امام (عليه السلام) فرمود:
هرگاه در انسانى خوى و خصلت خوشايندى باشد انتظار همانندهايش را نيز (در او) داشته باشيد.

شرح و تفسیر حکمت 445
پيوند اخلاق نيک با يکديگر
امام (عليه السلام) در اين گفتار حکيمانه اشاره به نکته اى مى کند که براى شناخت باطن اشخاص غالباً مفيد وموثر است، مى فرمايد: «هرگاه در انسانى خوى و خصلت خوب و خوشايندى باشد انتظار همانن دهايش را نيز (در او) داشته باشيد»؛ (إِذَا کَانَ فِي رَجُلٍ خَلَّةٌ رَائِقَةٌ، فَانْتَظِرُوا أَخَوَاتِهَا).
«خَلَّةٌ» (به فتح خاء و تشديد لام) به معناى خصلت و خوى و صفات اخلاقى است.
«رَائِقَةٌ» از ماده «روق» (بر وزن ذوق) به معناى زيبا بودن و جلب توجه کردن است و در بعضى از نسخ «رائعة» آمده است که همان معنا را مى رساند.
طبيعى است که وقتى بر شاخه درختى ميوه خوب و جالبى ببينيم دور از انتظار نيست که همانند آن در شاخه هاى ديگر نيز يافت شود. همچنين هرگاه انسان در جايى به قطعه سنگ قيمتى اى برخورد کند چه بسا که نشانه وجود معدنى از آن در آن جا باشد.
اين سخن در وجود انسان دليل روشنى دارد و آن اين که کارهايى که انسان به طور مکرر انجام مى دهد يک ريشه باطنى دارد که در نهاد اوست واين ريشه باطنى سبب مى شود که مشابهات آن نيز در وى ظاهر گردد.
همان گونه که عکس آن نيز چنين است؛ هرگاه ببينيم انسانى بدزبان و فحاش است غالبآ پى مى بريم که در کارهاى ديگر نيز در مسير غلط و ناپسند قرار دارد از چنين انسانى نمى توان انتظار امانت دارى و صداقت داشت.
به تعبير ديگر، نيکى ها و بدى ها غالبآ به هم پيوسته اند گويى يکديگر را صدا مى زنند و دعوت مى کنند.
البته ممکن است استثنائاتى وجود داشته باشد که شخصى تنها يک صفت خوب يا يک صفت بد داشته باشد و بقيه صفاتش با آن هماهنگ نباشد ولى همان گونه که اشاره شد اين ها جنبه استثنايى دارد نه قاعده کلى.
به هر حال اين گفتار حکيمانه دو پيام براى ما دارد: پيام اول درمورد انسان شناسى است که براى شناخت افراد، غالبآ مى توان روى يکى از صفات خوب يا بد آن ها تکيه کرد و آن را نشانه اى براى بقيه صفات دانست.
دوم اين که در تهذيب نفس بايد مراقب باشيم که اگر صفت زشتى در ما پيدا شد انتظار نفوذ بقيه زشتى ها را هم داشته باشيم و اگر توانستيم صفت خوبى را در خود ريشه دار کنيم بايد به آينده خويش اميدوار باشيم که در پرتو آن، صفات ديگر نيز ممکن است رويش پيدا کند. نکته
صفات اخلاقى کليدى
از يک نظر تقريبآ تمام صفات اخلاقى در جهت اخلاق حسنه يا رذيله با هم پيوند دارند و هرکدام همجنس خود را صدا مى زنند. همان گونه که در گفتار حکيمانه بالا امام (عليه السلام) به آن اشاره فرموده است.
ولى در ميان ويژگى هاى اخلاقى، بعضى جنبه کليدى داشته و با صفات ديگر که همجنس آن ها هستند پيوند محکمى دارند و در روايات اسلامى نيز به آن اشاره شده است. از جمله آن ها دروغ است که سرچشمه گناهان بسيارى است. رشوه خوارى، ظلم، غش در معامله، پايمال کردن حقوق مردم، اهانت به اشخاص و کمک به ظالمان در بسيارى از موارد با دروغ پيوند نزديک دارند. به همين دليل در روايت معروفى که از امام حسن عسکرى (عليه السلام) نقل شده است مى خوانيم: «جُعِلَتِ الْخَبَائِثُ فِى بَيتٍ وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهُ الْکَذِبُ؛ تمام زشتى ها در اتاقى گذاشته شده و درِ آن قفل است و کليد آن دروغ مى باشد».
در روايات اسلامى شراب و مسکرات نيز از گناهان کليدى ذکر شده چراکه وقتى انسان مست شد هر کار خلاف اخلاق و هر جنايتى ممکن است از او سر بزند و لذا در ذيل روايتى مشابه روايت بالا که از امام باقر (عليه السلام) نقل شده مى خوانيم : «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلشَّرِّ أَقْفَالاً وَ جَعَلَ مَفَاتِيحَ تِلْکَ الْأَقْفَالِ الشَّرَابَ وَ الْکَذِبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرَابِ؛ خداوند متعال براى شر وزشتى ها قفل هايى گذاشته و کليدهاى آن قفل ها را شراب قرار داده و دروغ از شراب هم بدتر است».
روشن است که يک عامل مهم بازدارنده در برابر زشتى ها عقل است و شراب عقل انسانى را از کار مى اندازد و او را آماده هر زشتى اى مى کند.
درمورد صفت رذيله بخل نيز حديثى از امام (عليه السلام) در حکمت 378 آمده بود: «الْبُخْلُ جَامِعٌ لِمَسَاوِى الْعُيوبِ وَ هُوَ زِمَامٌ يقَادُ بِهِ إِلَى کُلِّ سُوءٍ؛ بخل، جامع تمام عيب هاست و در حقيقت افسارى است که انسان را به سوى هر بدى اى مى کشاند».
در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام) آمده است: «الْغَضَبُ مِفْتَاحُ کُلِّ شَرٍّ؛ خشم، کليد همه بدى هاست». زيرا روشن است که در چنين حالتى کنترل عقل از تمام وجود انسان زايل مى شود و گاه انسان به صورت ديوانه اى درمى آيد که هر کار خلافى را ممکن است انجام دهد.
و از همه فراتر حب افراطى به دنياست که انسان را وادار به هر کار زشتى مى کند تا به هدف و مقصود خود که مال و مقام و جاه و جلال مادى است برسد. به همين دليل در روايت معروف نبوى آمده است: «حُبُّ الدُّنْيا رَأْسُ کُلِّ خَطِيئَة».
در حديث مشروح ترى از امام على بن الحسين (عليه السلام) که در ذيل حکمت 371 آورديم مى خوانيم که امام (عليه السلام) بعد از آنى که تکبر و حرص و حسد را سرچشمه گناهان ديگر مى شمرد در پايان مى فرمايد: «فَاجْتَمَعْنَ کُلُّهُنَّ فِى حُبِّ الدُّنْيا فَقَالَ الْأَنْبِياءُ وَ الْعُلَمَاءُ بَعْدَ مَعْرِفَةِ ذَلِکَ حُبُّ الدُّنْيا رَأْسُ کُلِّ خَطِيئَة؛ همه اين ها در حب دنيا جمع است و لذا پيغمبران و (بعد از آنها) دانشمندان با مشاهده اين معنا گفته اند: حب دنيا سرچشمه همه گناهان است».
اين درمورد صفات زشت است که جنبه کليدى دارد. درمورد اخلاق فضيله و صفات برجسته نيز همان معنا صادق است. حب آخرت و عشق به پروردگار و خوف از نافرمانى خداوند سرچشمه همه نيکى هاست همان گونه که در حديثى از معصومين (عليهم السلام) آمده است: «أَنَّ أَصْلَ کُلِّ خَيرٍ فِى الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ شَىءٌ وَاحِدٌ وَ هُوَ الْخَوْفُ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى؛ ريشه هر نيکى در دنيا وآخرت يک چيز است و آن ترس از نافرمانى خداوند است».
همچنين در برابر احاديث سابق که از امام حسن عسکرى و امام باقر و امام سجاد: درباره حب دنيا نقل کرديم در حديثى از امام صادق (عليه السلام) مى خوانيم:

«جُعِلَ الْخَيرُ کُلُّهُ فِى بَيتٍ وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهُ الزُّهْدَ فِى الدُّنْيا؛ تمام نيکى ها و خيرات در اتاقى نهاده شده و کليد آن زهد در دنياست».

* * *