حکمت 7
شرح و تفسیر حکمت 7
آثار صدقه
امام (عليه السلام) در اين حکمت به دو موضوعى که در زندگى مادى و معنوى انسان تأثير فراوان دارد اشاره کرده است، نخست مى فرمايد: «صدقه (کمک به نيازمندان) داروى شفابخشى است»؛ (الصَّدَقَةُ دَوَاءٌ مُنْجِحٌ).
در قرآن مجيد و در روايات اسلامى اهمّيّت و تأثير انفاق در راه خدا و صدقه دادن به نيازمندان به طور گسترده وارد گرديده و يکى از مهم ترين و مؤثرترين حسنات شمرده شده است.
به کار بردن تعبيرهاى «دواء» (دارو) و «منجح» (مؤثر و شفابخش) به طور مطلق، نشان مى دهد که اين کار، هم درمان کننده بيمارى هاى فردى است و هم بيمارى هاى اجتماعى.
صدقه به هرگونه بخشش گفته نمى شود، بلکه بخشش هايى است که قصد قربت در آن باشد؛ خواه واجب باشند مانند زکات، يا مستحب، مانند انفاق فى سبيل الله و خواه جنبه شخصى داشته باشد مانند کمک به يتيم يا محروم يا بيمار، يا جنبه عام، مانند بناى بيمارستان و دارالايتام که از آن تعبير به صدقات جاريه نيز مى شود.
اما چگونه اين صدقات داروى شفابخشى است؟ بخشى از آن جنبه حسى دارد که با چشم خود مى بينيم؛ بيماران محروم از اين طريق درمان مى شوند، ايتام سرپرستى مى گردند و بر آلام مستمندان مرهم نهاده مى شود و بخشى از آن جنبه معنوى دارد همان گونه که در حديث معروف نبوى (صلي الله عليه و آله) آمده است: «دَاوُوا مَرْضَاکُمْ بِالصَّدَقَةِ وَ رُدُّوا أَبْوَابَ الْبَلاءِ بِالدُّعَاءِ؛ بيماران خود را با صدقه درمان کنيد و درهاى بلا را با دعا ببنديد».
تجربه نيز نشان داده است که دادن صدقه، براى درمان بيماران بسيار مؤثر است.
اين سخن را با حديثى از امام کاظم (عليه السلام) پايان مى دهيم: شخصى خدمت آن حضرت آمد و عرض کرد: فرزندان و همسر من ده نفرند که همه بيمارند. فرمود: «داوِهِمْ بِالصَّدَقَةِ فَلَيْسَ شَيْءٌ أَسْرَعَ إِجَابَةً مِنَ الصَّدَقَةِ وَ لا أَجْدَى مَنْفَعَةً عَلَى الْمَرِيضِ مِنَ الصَّدَقَة؛ آن ها را با صدقه درمان کن، زيرا چيزى سريع الاجابه تر از صدقه و چيزى مفيدتر از آن براى درمان بيماران نيست».
سپس در دومين نکته مى فرمايد: «اعمال بندگان در اين جهانِ زودگذر در برابر چشمان آن ها در آن جهان (پايدار) است»؛ (وَ أَعْمَالُ الْعِبَادِ فِي عَاجِلِهِمْ، نُصْبُ أَعْيُنِهِمْ فِي آجَالِهِمْ).
همان گونه که بعضى از شارحان نهج البلاغه تصريح کرده اند، اين کلام امام (عليه السلام) اشاره روشنى به تجسم اعمال در قيامت است.
منظور از تجسم اعمال اين است که هر يک از اعمال نيک و بد، در روز قيامت به شکلى درمى آيد که قابل درک با حواس پنج گانه خواهد شد. مثلاً نماز در قيافه يک انسان زيبا و صالح، و ظلم و ستم به صورت دودى سياه و خفقان آور مجسم مى شوند و انسان ها در کنار اعمال مجسم خود خواهند بود و بخشى از پاداش و کيفر آن ها از اين طريق صورت مى گيرد. در قرآن مجيد نيز آيات فراوانى وجود دارد که ظاهر آن، اشاره به تجسم اعمال است مانند آنچه در آخر سوره «زلزال» آمده است: (فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ * وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ)؛ «هر کس به اندازه سنگينى ذره اى کار نيک کند آن را مى بيند و هر کس به قدر ذره اى کار بد کند نيز آن را خواهد ديد».
نکته قابل توجه اين که تعبير «آجالهم» که در نسخه صبحى صالح آمده ظاهراً تعبير نادرستى است و صحيح آن «آجلهم» است و تقريباً تمام نسخ نهج البلاغه به همين صورت (آجلهم) نوشته شده و قرينه مقابله با «عاجلهم» دليل روشنى بر اين معناست، زيرا «عاجل» به معناى شىء موجود است که در اين جا منظور، دنياست و «آجل» به معناى شىء مدت دار است که در اين جا مراد، آخرت است و «آجال» که جمع «اجل» به معناى سررسيد عمر است در اين جا مفهومى ندارد.
امام (عليه السلام) در اين حکمت به دو موضوعى که در زندگى مادى و معنوى انسان تأثير فراوان دارد اشاره کرده است، نخست مى فرمايد: «صدقه (کمک به نيازمندان) داروى شفابخشى است»؛ (الصَّدَقَةُ دَوَاءٌ مُنْجِحٌ).
در قرآن مجيد و در روايات اسلامى اهمّيّت و تأثير انفاق در راه خدا و صدقه دادن به نيازمندان به طور گسترده وارد گرديده و يکى از مهم ترين و مؤثرترين حسنات شمرده شده است.
به کار بردن تعبيرهاى «دواء» (دارو) و «منجح» (مؤثر و شفابخش) به طور مطلق، نشان مى دهد که اين کار، هم درمان کننده بيمارى هاى فردى است و هم بيمارى هاى اجتماعى.
صدقه به هرگونه بخشش گفته نمى شود، بلکه بخشش هايى است که قصد قربت در آن باشد؛ خواه واجب باشند مانند زکات، يا مستحب، مانند انفاق فى سبيل الله و خواه جنبه شخصى داشته باشد مانند کمک به يتيم يا محروم يا بيمار، يا جنبه عام، مانند بناى بيمارستان و دارالايتام که از آن تعبير به صدقات جاريه نيز مى شود.
اما چگونه اين صدقات داروى شفابخشى است؟ بخشى از آن جنبه حسى دارد که با چشم خود مى بينيم؛ بيماران محروم از اين طريق درمان مى شوند، ايتام سرپرستى مى گردند و بر آلام مستمندان مرهم نهاده مى شود و بخشى از آن جنبه معنوى دارد همان گونه که در حديث معروف نبوى (صلي الله عليه و آله) آمده است: «دَاوُوا مَرْضَاکُمْ بِالصَّدَقَةِ وَ رُدُّوا أَبْوَابَ الْبَلاءِ بِالدُّعَاءِ؛ بيماران خود را با صدقه درمان کنيد و درهاى بلا را با دعا ببنديد».
تجربه نيز نشان داده است که دادن صدقه، براى درمان بيماران بسيار مؤثر است.
اين سخن را با حديثى از امام کاظم (عليه السلام) پايان مى دهيم: شخصى خدمت آن حضرت آمد و عرض کرد: فرزندان و همسر من ده نفرند که همه بيمارند. فرمود: «داوِهِمْ بِالصَّدَقَةِ فَلَيْسَ شَيْءٌ أَسْرَعَ إِجَابَةً مِنَ الصَّدَقَةِ وَ لا أَجْدَى مَنْفَعَةً عَلَى الْمَرِيضِ مِنَ الصَّدَقَة؛ آن ها را با صدقه درمان کن، زيرا چيزى سريع الاجابه تر از صدقه و چيزى مفيدتر از آن براى درمان بيماران نيست».
سپس در دومين نکته مى فرمايد: «اعمال بندگان در اين جهانِ زودگذر در برابر چشمان آن ها در آن جهان (پايدار) است»؛ (وَ أَعْمَالُ الْعِبَادِ فِي عَاجِلِهِمْ، نُصْبُ أَعْيُنِهِمْ فِي آجَالِهِمْ).
همان گونه که بعضى از شارحان نهج البلاغه تصريح کرده اند، اين کلام امام (عليه السلام) اشاره روشنى به تجسم اعمال در قيامت است.
منظور از تجسم اعمال اين است که هر يک از اعمال نيک و بد، در روز قيامت به شکلى درمى آيد که قابل درک با حواس پنج گانه خواهد شد. مثلاً نماز در قيافه يک انسان زيبا و صالح، و ظلم و ستم به صورت دودى سياه و خفقان آور مجسم مى شوند و انسان ها در کنار اعمال مجسم خود خواهند بود و بخشى از پاداش و کيفر آن ها از اين طريق صورت مى گيرد. در قرآن مجيد نيز آيات فراوانى وجود دارد که ظاهر آن، اشاره به تجسم اعمال است مانند آنچه در آخر سوره «زلزال» آمده است: (فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ * وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ)؛ «هر کس به اندازه سنگينى ذره اى کار نيک کند آن را مى بيند و هر کس به قدر ذره اى کار بد کند نيز آن را خواهد ديد».
نکته قابل توجه اين که تعبير «آجالهم» که در نسخه صبحى صالح آمده ظاهراً تعبير نادرستى است و صحيح آن «آجلهم» است و تقريباً تمام نسخ نهج البلاغه به همين صورت (آجلهم) نوشته شده و قرينه مقابله با «عاجلهم» دليل روشنى بر اين معناست، زيرا «عاجل» به معناى شىء موجود است که در اين جا منظور، دنياست و «آجل» به معناى شىء مدت دار است که در اين جا مراد، آخرت است و «آجال» که جمع «اجل» به معناى سررسيد عمر است در اين جا مفهومى ندارد.