حکمت 36
شرح و تفسیر حکمت 36
آرزوهاى طولانى و سوء عمل
امام (عليه السلام) در اين سخن کوتاه و حکمت آميز مى فرمايد: «کسى که آرزويش را طولانى کند اعمال بد انجام مى دهد»؛ (مَنْ أَطَالَ الأَمَلَ أَسَاءَ الْعَمَلَ).
شک نيست که آرزوها انگيزه حرکت انسان براى هر گونه فعاليت است؛ جوانى که آرزو دارد به مقامات عاليه علمى برسد تلاش و کوشش را در فراگيرى علم افزايش مى دهد، کشاورزى که آرزو دارد مزارع پربار و باغ هاى سرشار از برکات مادى داشته باشد در امر کشاورزى فعاليت مى کند و مادرى که آرزو دارد جوان برومندى در سنين آخر عمر در کنار او باشد در حفظ و تربيت فرزندش مى کوشد.
همين معنا در حديث معروف پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) آمده است که فرمود: «الأَمَلُ رَحْمَةٌ لِأُمَّتِي وَ لَوْ لا الأَمَلُ مَا رَضَعَتْ وَالِدَةٌ وَلَدَهَا وَ لا غَرَسَ غَارِسٌ شَجَراً؛ آرزو براى امت من مايه رحمت است و اگر اميد و آرزو نبود هيچ مادرى کودک خود را شير نمى داد و هيچ باغبانى نهالى نمى نشاند».
ولى هرگاه آرزو از حد اعتدال خارج شود و انسان به سراغ امور دست نيافتنى و يا غير ضرورى و خارج از حد نياز برود، طبيعى است که بايد تمام تلاش و کوشش خود را براى رسيدن به آن صرف کند و همه چيز را جز آن فراموش سازد و شب و روز به دنبال آن بدود. چنين کسى از يک سو آخرت را به کلى به دست فراموشى مى سپارد و از سوى ديگر براى رسيدن به هدف خود هر وسيله اى را مباح مى شمرد و از سوى سوم در مقابل هر کسى خضوع ذليلانه مى کند و سرانجام گرفتار «سوء العمل» مى شود که امام (عليه السلام) در جمله حکمت آميز مورد بحث به آن اشاره فرمود.
در حالى که اگر دامنه آرزو را کوتاه مى کرد و به آنچه مورد نيازش بود قناعت مى نمود، وقت کافى براى انجام وظايف الهى و اندوختن ذخيره هاى آخرت پيدا مى کرد و از آلوده شدن به حرام در امان مى ماند و عزت و کرامت خود را بر باد نمى داد.
در حديثى قدسى که در کتاب شريف کافى آمده مى خوانيم: خداوند به موسى بن عمران فرمود: «يَا مُوسَى لا تُطَوِّلْ فِي الدُّنْيَا أَمَلَکَ فَيَقْسُوَ قَلْبُکَ وَ الْقَاسِي الْقَلْبِ مِنِّي بَعِيدٌ؛ آرزوهايت را در دنيا طولانى مکن که مايه قساوت قلب تو مى شود و شخص قسىّ القلب و سنگدل از من دور خواهد بود».
روشن است که قساوت و سنگدلى، ناشى از فراموش کردن ذکر خدا و ياد مرگ و قيامت است و افرادى که گرفتار آرزوهاى دراز هستند هم خدا را فراموش مى کنند و هم مرگ و قيامت را.
اولياى خدا به قدرى آرزوهايشان کوتاه بود و آماده سفر آخرت بودند که هر لحظه احتمال مى دادند فرمان رحيل و کوچ کردن از دنيا صادر شود.
در حديث پرمعنايى از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مى خوانيم: «وَ الَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ مَا طَرَفْتُ عَيْنَايَ إِلاَّ ظَنَنْتُ أَنَّ شُفْرَيَّ لا يَلْتَقِيَانِ حَتَّى يَقْبِضَ اللَّهُ رُوحِي؛ قسم به آن کسى که جان محمد به دست اوست هرگز پلک هاى چشم من به هم نخورد مگر اين که گمان مى بردم پيش از آن که پلک ها به روى هم بيايند قبض روح شوم».
منظور از گمان بردن همان آماده بودن است.
حديث معروفى نيز هم از پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) و هم از اميرمؤمنان على (عليه السلام) نقل شده که فرمودند: خطرناک ترين چيزى که از آن براى شما مى ترسيم پيروى از هواى نفس و آرزوهاى دراز است، زيرا پيروى از هواى نفس، انسان را از حق بازمى دارد و آرزوهاى دراز موجب نسيان آخرت مى شود؛ (أَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَإِنَّهُ يَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الأَمَلِ فَيُنْسِي الاْخِرَةَ).
قرآن مجيد هم مى گويد: يکى از دام هاى مهم شيطان همين طول امل است : (وَ قالَ لأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِکَ نَصيباً مَفْرُوضاً * وَ لأُضِلَّنَّهُمْ وَ لأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لاَمُرَنَّهُمْ... يَعِدُهُمْ وَ يُمَنِّيهِمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلّا غُرُوراً)؛ «شيطان چنين گفته که از بندگان تو سهم معينى خواهم گرفت؛ آن ها را گمراه مى کنم و به آرزوها سرگرم مى سازم و به آن ها فرمان مى دهم... شيطان به آن ها وعده هاى دروغين مى دهد و به آرزوها سرگرم مى سازد و جز فريب و نيرنگ به آن ها فرمان نمى دهد».
امام (عليه السلام) در اين سخن کوتاه و حکمت آميز مى فرمايد: «کسى که آرزويش را طولانى کند اعمال بد انجام مى دهد»؛ (مَنْ أَطَالَ الأَمَلَ أَسَاءَ الْعَمَلَ).
شک نيست که آرزوها انگيزه حرکت انسان براى هر گونه فعاليت است؛ جوانى که آرزو دارد به مقامات عاليه علمى برسد تلاش و کوشش را در فراگيرى علم افزايش مى دهد، کشاورزى که آرزو دارد مزارع پربار و باغ هاى سرشار از برکات مادى داشته باشد در امر کشاورزى فعاليت مى کند و مادرى که آرزو دارد جوان برومندى در سنين آخر عمر در کنار او باشد در حفظ و تربيت فرزندش مى کوشد.
همين معنا در حديث معروف پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) آمده است که فرمود: «الأَمَلُ رَحْمَةٌ لِأُمَّتِي وَ لَوْ لا الأَمَلُ مَا رَضَعَتْ وَالِدَةٌ وَلَدَهَا وَ لا غَرَسَ غَارِسٌ شَجَراً؛ آرزو براى امت من مايه رحمت است و اگر اميد و آرزو نبود هيچ مادرى کودک خود را شير نمى داد و هيچ باغبانى نهالى نمى نشاند».
ولى هرگاه آرزو از حد اعتدال خارج شود و انسان به سراغ امور دست نيافتنى و يا غير ضرورى و خارج از حد نياز برود، طبيعى است که بايد تمام تلاش و کوشش خود را براى رسيدن به آن صرف کند و همه چيز را جز آن فراموش سازد و شب و روز به دنبال آن بدود. چنين کسى از يک سو آخرت را به کلى به دست فراموشى مى سپارد و از سوى ديگر براى رسيدن به هدف خود هر وسيله اى را مباح مى شمرد و از سوى سوم در مقابل هر کسى خضوع ذليلانه مى کند و سرانجام گرفتار «سوء العمل» مى شود که امام (عليه السلام) در جمله حکمت آميز مورد بحث به آن اشاره فرمود.
در حالى که اگر دامنه آرزو را کوتاه مى کرد و به آنچه مورد نيازش بود قناعت مى نمود، وقت کافى براى انجام وظايف الهى و اندوختن ذخيره هاى آخرت پيدا مى کرد و از آلوده شدن به حرام در امان مى ماند و عزت و کرامت خود را بر باد نمى داد.
در حديثى قدسى که در کتاب شريف کافى آمده مى خوانيم: خداوند به موسى بن عمران فرمود: «يَا مُوسَى لا تُطَوِّلْ فِي الدُّنْيَا أَمَلَکَ فَيَقْسُوَ قَلْبُکَ وَ الْقَاسِي الْقَلْبِ مِنِّي بَعِيدٌ؛ آرزوهايت را در دنيا طولانى مکن که مايه قساوت قلب تو مى شود و شخص قسىّ القلب و سنگدل از من دور خواهد بود».
روشن است که قساوت و سنگدلى، ناشى از فراموش کردن ذکر خدا و ياد مرگ و قيامت است و افرادى که گرفتار آرزوهاى دراز هستند هم خدا را فراموش مى کنند و هم مرگ و قيامت را.
اولياى خدا به قدرى آرزوهايشان کوتاه بود و آماده سفر آخرت بودند که هر لحظه احتمال مى دادند فرمان رحيل و کوچ کردن از دنيا صادر شود.
در حديث پرمعنايى از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مى خوانيم: «وَ الَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ مَا طَرَفْتُ عَيْنَايَ إِلاَّ ظَنَنْتُ أَنَّ شُفْرَيَّ لا يَلْتَقِيَانِ حَتَّى يَقْبِضَ اللَّهُ رُوحِي؛ قسم به آن کسى که جان محمد به دست اوست هرگز پلک هاى چشم من به هم نخورد مگر اين که گمان مى بردم پيش از آن که پلک ها به روى هم بيايند قبض روح شوم».
منظور از گمان بردن همان آماده بودن است.
حديث معروفى نيز هم از پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) و هم از اميرمؤمنان على (عليه السلام) نقل شده که فرمودند: خطرناک ترين چيزى که از آن براى شما مى ترسيم پيروى از هواى نفس و آرزوهاى دراز است، زيرا پيروى از هواى نفس، انسان را از حق بازمى دارد و آرزوهاى دراز موجب نسيان آخرت مى شود؛ (أَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَإِنَّهُ يَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الأَمَلِ فَيُنْسِي الاْخِرَةَ).
قرآن مجيد هم مى گويد: يکى از دام هاى مهم شيطان همين طول امل است : (وَ قالَ لأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِکَ نَصيباً مَفْرُوضاً * وَ لأُضِلَّنَّهُمْ وَ لأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لاَمُرَنَّهُمْ... يَعِدُهُمْ وَ يُمَنِّيهِمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلّا غُرُوراً)؛ «شيطان چنين گفته که از بندگان تو سهم معينى خواهم گرفت؛ آن ها را گمراه مى کنم و به آرزوها سرگرم مى سازم و به آن ها فرمان مى دهم... شيطان به آن ها وعده هاى دروغين مى دهد و به آرزوها سرگرم مى سازد و جز فريب و نيرنگ به آن ها فرمان نمى دهد».