حکمت 39

وَ قَالَ عَلَيهِ السِّلَامُ
لا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ.

امام (عليه السلام) فرمود:
کارهاى مستحب اگر به واجبات زيان برساند موجب قرب به خدا نمى شود.

شرح و تفسیر حکمت 39
مستحبّات بى ارزش
امام (عليه السلام) در اين گفتار حکيمانه مى فرمايد: «کارهاى مستحب اگر به واجبات زيان برساند موجب قرب به خدا نمى شود»؛ (لا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ).
روشن ترين تفسيرى که براى اين گفتار حکيمانه امام (عليه السلام) به نظر مى رسد اين است که هرگاه کارهاى مستحب ضررى به واجبات بزند ارزش آن کاسته مى شود و ثواب آن کم مى گردد، مانند اين که کسى از سر شب تا بعد از نيمه شب مشغول عزادارى باشد سپس بخوابد و خواب بماند و نماز صبح او قضا شود. همه مى گويند آن مستحبى که به اين فريضه لطمه زد کم ارزش است. يا اين که به سراغ کارهاى خير و کمک به مستمندان برود؛ ولى در اداى ديون خود و يا حج واجب کوتاهى کند.
دليل آن هم روشن است، فرائض و واجبات مصالحى دارد که اگر ترک شود به انسان لطمه جدّى مى زند در حالى که مستحبّات چنين نيست و به اين مى ماند که کسى داروى اصلى درد خود را رها کرده و داروهاى اضافى و غير ضرورى را مصرف کند. در حديثى که در غررالحکم از اميرمومنان (عليه السلام) نقل شده مى خوانيم: «يَسْتَدَّلُ عَلى إدْبارِ الدُّوَلِ بِأرْبَعٍ: تَضييعِ الأُصُولِ وَ التَمَسُّکِ بِالْفُرُوعِ وَ تَقْديمِ الاْراذِلِ وَ تَأخيرِ الاْفاضِلِ؛ چهار چيز است که سبب سقوط دولت ها مى شود: ضايع ساختن اصول، چسبيدن به فروع، مقدم داشتن اراذل و موخر داشتن افاضل».
تفسير ديگرى که براى اين گفتار حکيمانه وجود دارد اين است که در بعضى از عبادات اگر واجبات را رها کنند و به مستحبات بپردازند مستحب اساساً باطل است؛ مانند کسى که روزه قضاى واجب بر عهده اوست. اگر روزه مستحب بگيرد از اساس باطل است و يا اين که حج واجب را رها کند و به سراغ حج مستحب برود که به عقيده جمعى، حج مستحب او باطل است.
احتمال سوم در تفسير اين سخن اين است که اشاره به مسئله ضدين مى کند که در علم اصول آمده، زيرا جمعى معتقدند که امر به شىء، نهى از ضدّ خاص آن مى کند و بر اين اساس معتقدند کسى که بدهکارى فورى داشته باشد اگر در وسعت وقت نماز بخواند نماز او قابل تقرب نيست و در نتيجه باطل است، زيرا انجام نماز در وسعت وقت به واجب فورى لطمه مى زند. ولى اخيراً محققان اين مطلب را نپذيرفته اند و امر به شىء را سبب نهى از ضد خاص نمى دانند.
البته جمع ميان همه اين تفسيرها نيز منعى ندارد؛ ولى مناسب تر همان تفسير اوّل است. .
پاورقی ها
سند گفتار حکيمانه:
به گفته صاحب مصادر نهج البلاغه، آمدى که بعد از سيّد رضى مى زيسته در کتاب غررالحکم اين حکمت را اين گونه نقل کرده است: «إذا أضَّرَتِ النَّوافِلُ بِالْفَرائِضِ فَارْفُضُوها؛ هنگامى که نوافل به فرائض ضرر برساندآن را رها کنيد». اين تفاوت نشان مى دهد که آمدى آن را از منبع ديگرى گرفته است. (مصادر نهج البلاغه،ج 4، ص 37).
ولى گويا مرحوم خطيب، صاحب مصادر، از اين موضوع غفلت کرده که در کلمات قصار نهج البلاغه، حکمت 279 عين اين عبارت «آمدى» آمده است. در کتاب تمام نهج البلاغه اين دو جمله با اضافات ديگرى که همه مربوط به همين مضمون و محتواست در ضمن وصيت نامه اى که براى اصحابش در زمينه تعليم آداب دين و دنيا بيان فرموده ذکر شده است. عبارات آن چنين است: «إِذَا أَضَرَّتِ النَّوَافِلُ بِالْفَرَائِضِ فَارْفُضُوهَا لا تَقْضُوا النّافِلَةَ في وَقْتِ الْفَريضَةِ لکِنِ ابْدَوُوا بِالْفَريضَةِ ثُمَّ صَلُّوا مَا بَدَا لَکُمْ فَإِنَّهُ لا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ وَ لا يُصَلِّي الرَّجُلُ نَافِلَةً فيوَقْتِ فَريضَةٍ، وَ لا يَتْرُکُهَا إِلّا مِنْ عُذْرٍ، وَ لکِنْ يَقْضي بَعْدَ ذَلِکَ إِذَا أَمْکَنَهُ الْقَضَاءَ فَإِنَّ اللّهَ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـيَقُولُ: (الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ) يَعْنِي الَّذينَ يَقْضُونَ مَا فَاتَهُمْ مِنَ اللَّيْلِ بِالنَّهَارِ وَ مَا فَاتَهُمْ مِنَالنَّهَارِ بِاللَّيْلِ...». (تمام نهج البلاغه، ص 728).