تفسیر بخش سوم

وَتَاللهِ لَوِ آنْمَاثَتْ قُلوبُکُمُ آنْمِيَاثآ، وَسَالَتْ عُيُونُکُمْ مِنْ رَغْبَةٍ إِلَيْهِ أَوْ رَهْبَةٍ مِنْهُ دَماً، ثُمَّ عُمِّرْتُمْ فِي الدُّنْيَا، مَا الدُّنْيَا بَاقِيَةٌ، مَا جَزَتْ أَعْمَالُکُمْ عَنْکُمْ ـ وَلَوْ لَمْ تُبْقُوا شَيْئآ مِنْ جُهْدِکُمْ ـ أَنْعُمَهُ عَلَيْکُمُ آلْعِظَامَ، وَهُدَاهُ إِيَّاکُمْ لِلْإِيمَانِ.

ترجمه
به خدا سوگند! اگر دل هاى شما به کلّى آب شود و چشم هايتان از شدّت شوق خدا و يا از خوف او خون ببارد سپس تا پايان دنيا زنده بمانيد و تا آن جا که در توان داريد در اطاعت خداوند تلاش و کوشش کنيد، باز اعمال شما پاسخ گوى نعمت هاى عظيم الهى بر شما نيست؛ به ويژه نعمت هدايت شما به سوى ايمان (بنابراين به اعمال ناچيز خود مغرور نشويد).
شرح و تفسیر
عظمت و گستردگى نعمت هاى الهى
در اين بخش از خطبه که آخرين بخش است امام (عليه السلام) به بيان عظمت نعمت هاى الهى بر انسان ها مى پردازد تا حس شکرگزارى و قدردانى از نعمت ها را در وجود همه ما زنده کند، همان شکرى که دريچه اى به سوى تکامل وپيشرفت انسان و کليد قرب الى الله است.
براى دومين بار در اين خطبه سوگند ياد کرده و مى فرمايد: «به خدا قسم، اگر دل هاى شما به کلّى آب شود و چشم هايتان از شدّت شوق به خدا و يا از خوف او خون ببارد، سپس تا پايان دنيا زنده بمانيد و تا آن جا که در توان داريد در اطاعت خدا تلاش و کوشش کنيد، باز اعمال شما پاسخ گوى نعمت هاى عظيم الهى بر شما نيست، به ويژه نعمت هدايت شما به سوى ايمان (بنابراين به اعمال ناچيز خود مغرور نشويد)»؛ (وَتَاللهِ لَوِ آنْمَاثَتْ قُلوبُکُمُ آنْمِيَاثآ، وَسَالَتْ عُيُونُکُمْ مِنْ رَغْبَةٍ إِلَيْهِ وَرَهْبَةٍ مِنْهُ دَماً، ثُمَّ عُمِّرْتُمْ فِي الدُّنْيَا، مَا الدُّنْيَا بَاقِيَةٌ، مَا جَزَتْ أَعْمَالُکُمْ عَنْکُمْ ـ وَلَوْ لَمْ تُبْقُوا شَيْئآ مِنْ جُهْدِکُمْ ـ أَنْعُمَهُ عَلَيْکُمُ آلْعِظَامَ، وَهُدَاهُ إِيَّاکُمْ لِلْإِيمَانِ).
در واقع امام (عليه السلام) با بيانى عميق و زيبا بالاترين تلاش انسان را ازنظر کميت وکيفيت در طريق اطاعت پروردگار تشريح کرده است. ازنظر کيفيت، تا آن حد که تمام وجود انسان در مسير طاعت ذوب شود و تمام ذرّات جسمش فرياد کشد وروحش در اوج آسمان عبوديت تا آن جا که در توان انسان است به پرواز درآيد، وازنظر کميت، اين کار در تمام طول عمر دنيا ادامه يابد، باز هم نمى تواند حق شکر نعمت هاى خدا و حتى حق شکر يکى از نعمت هايش را به جا آورد.
بلکه بنابر مضمون احاديثى که از معصومين (عليه السلام) رسيده توفيق اطاعت وشکرگزارى، خود نعمت ديگرى است که انسان بايد شکر آن را هم اضافه بر ساير نعمت ها به جا آورد، و چه زيبا گفته است شاعر:
شُکْرُ الاِْلهِ نِعْمَتَهُ مُوْجِبَةٌ لِشُکْرِهِ *** وَکَيْفَ شُکْرِي بِرَّهُ وَشُکْرُهُ مِنْ بِرِّهِ
«شکر خداوند، خود نعمتى است که شکر ديگرى را بر انسان واجب مى کند.
چگونه مى توانم شکر نيکى هاى او را به جا آورم در حالى که شکر او نيز از نيکى هاى اوست؟». و همان گونه که اشاره شد شاعر، اين مضمون را از احاديث معصومين (عليهم السلام) گرفته است.
درواقع امام (عليه السلام) مى خواهد با اين تعبيرات به نامحدود بودن نعمت هاى الهى اشاره کند. شبيه تعبيرى که درباره علم خداوند در آيه 27 سوره لقمان آمده که مى فرمايد: (وَلَوْ اَنَّما فِى اْلاَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ اَقْلامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ اَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ کَلِمَاتُ اللهِ)؛ «و اگر همه درختانِ روى زمين قلم شود و دريا براى آن مرکّب گردد، و هفت دريا به آن افزوده شود (اين ها همه تمام مى شود، ولى) کلمات خدا پايان نمى گيرد».
آرى بندگان راهى جز اين ندارند که از تقصير خويش عذر به درگاه خدا آورند وگرنه آنچه سزاوار خداوندى اوست هيچکس نمى تواند به جا آورد.
قابل توجه اين که امام (عليه السلام) در اين جا روى نعمت ايمان تکيه مى کند ومى فرمايد: «وَهَداهُ اِيّاکُمْ لِلاِْيْمانِ» و اين درواقع از قبيل ذکر خاص بعد از عام است.
در جمله قبل اشاره به مجموعه نعمت هاى بزرگ الهى مى کند و در اين جمله اشاره به، خصوصِ نعمت ايمان که برترين آنهاست، همان گونه که در قرآن مجيد آمده است: (بَلِ اللهُ يَمُّنُّ عَلَيْکُمْ اَنْ هَدَاکُمْ لِلْإِيمَانِ)؛ «بلکه خداوند بر شما منّت مى نهد که شما را به سوى ايمان هدايت کرده است اگر (در ادعاى ايمان) راستگو هستيد».
نعمت ايمان، تنها از اين نظر که کليد سعادت بشر و جواز ورود به بهشت جاويدان است اهميّت ندارد، بلکه از جهت اين که انگيزه اى براى تمام فضايل و کارهاى نيک، و مانع و رادعى نيک براى کارهاى زشت و رذايل اخلاقى است، اهميت دارد و درواقع زيربناى همه برنامه هاى سازنده دين است.
و جالب اين که هدايت را به خدا نسبت مى دهد، هر چند انسان با اختيار خود آن را مى پذيرد؛ اين به دليل آن است که تا امداد الهى در اين راه نباشد و معلّمان آسمانى و کتاب هاى روشنگر الهى نباشد هيچ کس راه به جايى نمى برد و به همين دليل هر شب و روز در تمام نمازها از خداوند تقاضاى هدايت مى کنيم.
در پايان اين خطبه توجه به اين نکته شايسته به نظر مى رسد که بخش اوّل، جنبه مقدمه اى دارد و دل ها را از طريق توجه دادن به ناپايدارى دنيا و گذرا بودن آن آماده مى سازد و در بخش دوم و سوم، آن ها را متوجّه اطاعت فرمان خدا وکسب فضايل و دفع رذايل مى کند. با اين تفاوت که در بخش دوم تکيه بر اهمّيّت قرب الى الله شده و هرگونه تلاشى را براى رسيدن به اين هدف، شايسته مى داند و در بخش سوم از طريق مسئله شکر منعم و سپاس گزارى به درگاه بخشنده اين همه نعمت، وارد مى شود. چراکه وجدان همه انسان ها گواهى بر لزوم شکر منعم مى دهد و لزوم آن يک امر فطرى و وجدانى است.
* * *