تفسیر بخش پانزدهم

وَ فَرَضَ عَلَيْكُمْ حَجَّ بَيْتِهِ الْحَرامِ الَّذِي جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلاْنامِ يَرِدُونَهُ وُرُودَالاْنْعامِ وَ يَاْلَهُونَ اِلَيْهِ وَلُوهَ الْحَمامِ وَ جَعَلَهُ سُبْحانَهُ عَلامَةً لِتَواضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ وَ اِذْعانِهِمْ لِعِزَّتِهِ وَ اخْتارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمّاعآ اَجابُوا اِلَيْهِ دَعْوَتَهُ وَ صَدَّقوا كَلِمَتَهُ وَ وَقَفُوا مَواقِفَ اَنْبِيائِهِ وَ تَشَبَّهُوا بِمَلائِكَتِهِ الْمُطيفينَ بِعَرْشِهِ، يُحْرِزُونَ الاْرْباحَ فِي مَتْجَرِ عِبادَتِهِ وَ يَتَبادَرُون عِنْدَهُ مَوْعِدَ مَغْفِرَتِهِ جَعَلَهُ سُبْحانَهُ و تَعالى لِلاْسْلامِ عَلَمآ وَ لِلْعائِذينَ حَرَمآ فَرَضَ حَقَّهُ وَ اَوْجَبَ حَجَّهُ وَ كَتَبَ عَلَيْكُمْ وِفادَتَهُ فَقالَ سُبْحانَهُ: (و للهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَيْهِ سَبيلا وَ مَنْ كَفَرَ فَاِنَّ اللهَ غَنيٌّ عَنِ الْعالَمينَ).

ترجمه
(خداوند) حجّ بيت الله (خانه گرامى و محترمش) را بر شما واجب کرده است، همان خانه اى که آن را قبله مردم قرار داده که همچون تشنه کامانى که به آبگاه مى روند به سوى آن مى آيند و همچون کبوتران به آن پناه مى جويند.
خداوند، حج را علامت فروتنى در برابر عظمتش و نشانه اى از اعتراف به عزّتش قرار داده و از ميان خلق خود، شنوندگانى را برگزيده که دعوت او را اجابت کرده و سخنانش را تصديق نموده اند و در جايگاه پيامبران الهى وقوف کرده و به فرشتگانى که بر گرد عرش الهى مى گردند، شبيه مى شوند. سودهاى فراوانى در اين تجارت خانه عبادت الهى به دست آورده و به سوى ميعادگاه آمرزش و مغفرتش مى شتابند. خداوند متعال اين خانه را پرچم (يا علامتى) براى اسلام قرار داده و حرم امنى براى پناه جويان. اداى حقّ آن را واجب شمرده و حجّ آن را لازم کرده، و بر همه شما زيارت خانه اش را به طور دسته جمعى مقرّر داشته و فرموده است: «براى خدا بر مردم (واجب) است که آهنگ خانه (او) کنند آن ها که توانايى رفتن به سوى آن را دارند و هر کس کفر ورزد (و حجّ را ترک کند به خود زيان رسانده است) خداوند از همه جهانيان بى نياز است».
شرح و تفسیر
آخرين بخش خطبه، بيان عظمت فريضه حج
گرچه معلوم نيست که امام (عليه السلام) بعد از بيان عظمت مقام قرآن، به چه بخشى از احکام دينى اشاره فرموده است، زيرا همان گونه که مى دانيم بناى سيّد رضى، گردآورنده نهج البلاغه، بر اين نبوده که خطبه ها را به طور کامل ذکر کند، بلکه از آن ها گلچين کرده است. ولى به هر حال، انگشت گذاشتن روى مسئله حجّ از ميان وظايف مختلف اسلامى و فردى، آن هم در خطبه اى که از آغاز آفرينش جهان و مراحل مختلف سير انسان را، تا قيام پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) مورد بحث قرار مى دهد، معنا و مفهوم خاصّى دارد و نشان مى دهد که حجّ بيت الله، عصاره اسلام و دربرگيرنده مسائل مهمّ فردى و اجتماعى و تربيتى و اخلاقى و سياسى است و در واقع نيز چنين است، که در پايان اين بخش به خواست خدا بيان خواهد شد، با اين اشاره، به تفسير اين فراز از کلام امام (عليه السلام) مى پردازيم :
در آغاز، سخن از مسئله وجوب حج مى گويد و با تعبيرات بسيار لطيف و زيبا، مسلمين جهان را به انجام اين فريضه بزرگ الهى تشويق مى نمايد، مى فرمايد: «خداوند حجّ بيت الله (خانه گرامى و محترمش) را بر شما واجب کرده است»؛ (وَ فَرَضَ عَلَيْکُمْ حَجَّ بَيْتِهِ الْحَرامِ).
سپس در توصيفى براى خانه کعبه مى فرمايد: «همان خانه اى که آن را قبله

مردم قرار داده است»؛ (الَّذِي جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلاَنامِ).
در هر شبانه روز، چندين بار رو به سوى آن مى کنند و مرکز دايره صفوفِ جماعتِ آن، رمز وحدت همه مسلمين جهان است.
آن گاه در توصيف ديگرى از اين خانه بزرگ و مراسم واقعى حج که عاشقان بى قرار الهى را به سوى خود دعوت مى کند، مى فرمايد: «همچون تشنه کامانى که به آبگاه مى روند به سوى آن مى آيند و همچون کبوتران به آن پناه مى جويند»؛ (يَرِدُونَه وُرُودَ الاَنْعامِ وَ يَاْلَهُونَ اِلَيْهِ وَلُوهَ الْحَمامِ).
به راستى آن ها که معناى حج را درک مى کنند، همين گونه به سراغ خانه خدا مى آيند، قلب و روح خود را با آن شستشو مى دهند و از معنويت و روحانيّت حج با تمام وجود بهره مى گيرند و از شرّ شياطين و هواى نفس و بلاى گناه به آن پناه مى جويند، عاشقانه زمزمه لبيک سرمى دهند و مشتاقانه سعى صفا و مروه مى کنند و پروانه وار به گرد شمع کعبه، مى گردند.

تشبيه به انعام، يا به دليل تواضع فوق العاده حجّاج بيت الله است يا اشاره به بى قرارى و بى تابى آن ها به هنگام هجوم به سوى کعبه و طواف مى باشد و بايد توجّه داشت که اين گونه تعبيرات در عرف عرب مفهومى متفاوت با عرف ما دارد. و تشبيه به حمام (کبوتر) به دليل آن است که اين پرنده، رمز محبّت و صلح و صفا و امنيّت و زمزمه آميخته با شوق است.
جالب توجّه اين که اوّلين نقطه شروع حج همان احرام و گفتن لبيک است، همان لبيکى که مفهومش اجابت دعوت الهى است. آرى خدا زوّار خانه اش را به ميهمان سراى بزرگش دعوت نموده و آن ها لبيک گويان در حالى که دل ها پر از شوق و سرها پر از عشق و هواى اوست به سوى خانه اش حرکت مى کنند و خود را در جوار قرب او مى بينند و نخستين اثر آن آشکار شدن جوانه هاى تقوا و معنويّت در دل و جان آن هاست.
سپس به يکى از فلسفه هاى حج پرداخته، مى فرمايد: «خداوند حج را علامت فروتنى در برابر عظمتش قرار داده و نشانه اى از اعتراف به عزّتش»؛ (وَ جَعَلَهُ سُبْحانَهُ عَلامَةً لِتَواضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ وَ اِذْعانِهِمْ لِعِزَّتِهِ).
زيرا مناسک و مراسم حج مشتمل بر اعمال و رفتار بسيار متواضعانه اى است که دربرابر حق انجام مى شود و هيچ عبادتى، تا اين حد، نشانه هاى تواضع در آن نمايان نيست، احرام بستن و از تمام لباس و زر و زيورها به دو قطعه پارچه ندوخته قناعت نمودن و طواف خانه خدا و سعى صفا و مروه و وقوف در بيابان عرفات و مشعر و منى و رمى جمرات و تراشيدن سر، همه اعمالى است متواضعانه که دربرابر عظمت پروردگار انجام مى شود و به راستى غرور و تکبّر ونخوت هر انسانى را درهم مى شکند.
سپس به اين حقيقت اشاره مى کند که قرار گرفتن در صفوف حاجيان و زائران بيت الله، افتخار بزرگى است که خداوند به گروهى از بندگانش بخشيده،

مى فرمايد: «و از ميان خلق خود شنوندگانى را برگزيده که دعوت او را اجابت کرده و سخنانش را تصديق نموده اند»؛ (وَ اخْتارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمّاعآ اَجابُوا اِلَيْهِ دَعْوَتَهُ وَ صَدَّقوا کَلِمَتَهُ).
در احاديث اسلامى آمده است که بعد از آن که ابراهيم و اسماعيل (عليهم السلام) مأموريت خدا را در بناى خانه خدا انجام دادند خداوند به ابراهيم (عليه السلام) دستور داد که مردم را با صداى رسا به حج دعوت کند. او عرضه داشت: صداى من به جايى نمى رسد، خداوند فرمود: صدا زدن با تو، رساندنش با من، ابراهيم (عليه السلام) بر فراز مقام که در آن روز به خانه کعبه چسبيده بود قرار گرفت، مقام مرتفع شد تا آن جا که از کوه ها برتر گشت، ابراهيم (عليه السلام) انگشت در گوش خود گذاشت و با صداى بلند در حالى که رو به شرق و غرب کرده بود گفت: «اَيُّهَا النّاسُ کُتِبَ عَلَيْکُمْ الْحَجُّ اِلَى الْبَيْتِ الْعَتيقِ فَاَجيبُوا رَبَّکُمْ؛ اى مردم! حجّ خانه خدا بر شما مقرّر شده است دعوت خدا را اجابت کنيد» و تمام کسانى که در پشت درياهاى هفت گانه و در ميان مشرق و مغرب تا انتهاى زمين بودند بلکه کسانى که در پشت پدران و رحم مادران قرار داشتند، صداى او را شنيدند و «لَبَّيْکَ اللّهُمَّ لَبَّيْکَ» گفتند.
در بعضى از روايات آمده است آن ها که لبّيک گفتند به تعداد لبّيک گفتن هايشان موفّق به انجام حج هاى متعدّد مى شوند و آن ها که نگفته اند توفيقى نصيبشان نخواهد شد.
بار ديگر به فلسفه حج و آثار سازنده آن بازمى گردد و مى فرمايد: «در جايگاه

پيامبران الهى وقوف کرده و به فرشتگانى که به گرد عرش الهى مى گردند شبيه مى شوند»؛ (وَ وَقَفُوا مَواقِفَ اَنْبِيائِهِ وَ تَشَبَّهُوا بِمَلائِکَتِهِ الْمُطِيفينَ بِعَرْشِهِ).
تعبير به «مواقف انبيا» به دليل آن است که پيامبران زيادى بعد از ابراهيم (عليه السلام) و حتّى طبق رواياتى قبل از او به زيارت اين خانه توحيد شتافتند و تعبير به تشبّه به فرشتگان به علت آن است که خانه اى درست بر فراز خانه کعبه در آسمان ها قرار دارد که فرشتگان بر گرد آن طواف مى کنند.
در ادامه اسرار و آثار حج مى افزايد: «سودهاى فراوانى در اين تجارت خانه عبادت الهى به دست آورده و به سوى ميعادگاه آمرزش و مغفرتش مى شتابند»؛ (يُحْرِزُونَ الاْرْباحَ فِي مَتْجَرِ عِبادَتِهِ وَ يَتَبادَرُون عِنْدَهُ مَوْعِدَ مَغْفِرَتِهِ).
تعبير به «يُحْرِزُون؛ انبار مى کنند» و «اَرْباح؛ سودها» و «مَتْجَر؛ تجارت خانه» تعبيرات لطيفى است که اين برنامه مهم معنوى را به برنامه محسوس و ملموس مادّى که براى همگان قابل درک است، تشبيه مى کند و به راستى چه تجارتى برتر و بالاتر از عملى که اگر صحيح انجام شود انسان از تمام گناهانش پاک مى شود! درست مانند روزى که از مادر متولّد شده، آن گونه که در احاديث اسلامى آمده است.
سپس مى افزايد: «خداوند متعال اين خانه را پرچمى (يا علامتى) براى اسلام قرار داده و حرم امنى براى پناه جويان»؛ (جَعَلَهُ سُبْحانَهُ و تَعالى لِلاْسْلامِ عَلَمآ وَ لِلْعائِذينَ حَرَمآ).

به راستى خانه کعبه، پرچم بزرگ اسلام است که هميشه در اهتزاز مى باشد، پرچمى است که مسلمين گرد آن جمع مى شوند و استقلال و عظمت و عزّت خود را در مراسم آن مى جويند و هر سال با مشاهده آن، روح تازه اى در کالبد مسلمين جهان دميده مى شود و خون تازه اى در عروقشان به جريان مى افتد.
سپس بعد از ذکر اين همه فضايل و اسرار، به مسئله واجب بودن زيارت خانه خدا اشاره کرده، مى فرمايد: «اداى حقّ آن را واجب شمرده و حجّ آن را لازم کرده و بر همه شما زيارت خانه اش را به طور دسته جمعى مقرّر داشته و فرموده است: براى خدا بر همه مردم (واجب) است که آهنگ خانه (او) کنند؛ آن ها که توانايى رفتن به سوى آن را دارند، و هرکس کفر ورزد (و حج را ترک کند به خود زيان رسانده است) خداوند از همه جهانيان بى نياز است»؛ (فَرَضَ حَقَّهُ وَ اَوْجَبَ حَجَّهُ وَ کَتَبَ عَلَيْکُمْ وِفادَتَهُ فَقالَ سُبْحانَهُ: (و للهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَيْهِ سَبيلا وَ مَنْ کَفَرَ فَاِنَّ اللهَ غَنيٌّ عَنِ الْعالَمينَ)).

نکته ها
درمورد حج مسائل و مباحث زيادى مطرح است که ذکر همه آن ها کتاب مستقلّى را مى طلبد و در اين جا به چند نکته که از اهميّت خاصّى برخوردار است قناعت مى کنيم:

1. تاريخچه خانه کعبه
اين خانه که نام ديگرش بيت الله الحرام است، تاريخچه بسيار مفصّلى دارد که

مطابق روايات به زمان حضرت آدم (عليه السلام) برمى گردد.
او نخستين کسى بود که خانه را بنا کرد و بر گرد آن طواف نمود، سپس در طوفان زمان نوح (عليه السلام) ويران شد و ابراهيم (عليه السلام) به کمک فرزندش اسماعيل (عليه السلام) ، به تصريح قرآن بار ديگر آن را بنا کرد و حجّ خانه خدا به جا آورد و اين اوّلين خانه توحيد است که براى انسان ها قرار داده شد: (اِنَّ اَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِى بِبَکَّةَ مُبارَکآ) و همان گونه که قبلا اشاره شد ـ طبق روايات ـ در محاذى آن در آسمان ها مرکز عبادتى است که فرشتگان بر گرد آن مى گردند، حتّى گفته شده که محلّ خانه کعبه اوّلين نقطه خشکى بود که سر از زير آب درآورد و داستان «دحوالارض» نيز اشاره به همين معناست که در آغاز، مجموعه روى زمين براثر باران هاى سيلابى زير آب بود؛ آب ها کم کم در مناطق پايين تر جاى گرفتند و خشکى ها از زير آب سر برآوردند و اوّلين نقطه، همين محلّ خانه کعبه بود.
درباره عظمت و اهميّت خانه کعبه روايات فراوان ـ چه در نهج البلاغه و غير نهج البلاغه ـ وارد شده است، از جمله در حديثى از امام باقر (عليه السلام) مى خوانيم: «ما خَلَقَ اللّهُ عَزَّوَجلَّ بُقْعَةً فِي الاْرْضِ اَحَبَّ اِلَيْهِ مِنْها ـ ثُمَّ اَوْمَأ بِيَدِهِ نَحْوَ الْکَعْبَةِ ـ وَ لا اَکْرَمَ عَلَى اللهِ عَزَّوَجَلَّ مِنْها؛ خداوند هيچ نقطه اى را در زمين نيافريده که نزد او محبوب تر از آن باشد ـ سپس با دست خود به سوى کعبه اشاره کرد ـ و نه هيچ نقطه اى نزد خداوند گرامى تر از آن است».
در آغاز همين حديث آمده است: «اِنَّ النَّظَرَ اِلَيْها عِبادَةٌ؛ حتّى نگاه کردن به آن عبادت است».

خانه کعبه، رمز وحدت مسلمين و مرکز دايره صفوف جماعات آن ها در شبانه روز، در کلّ جهان است.
خانه کعبه، بزرگ ترين مرکز اجتماع مسلمين در طول سال و مهم ترين کانون عظمت آن هاست که از سراسر جهان به سوى آن مى آيند و مشمول برکات فوق العاده معنوى و مادّى آن مى شوند.
جالب اين که زُراره که از بزرگان اصحاب امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) بود روزى خدمت امام صادق (عليه السلام) عرض کرد: «جَعَلَنِيَ اللهُ فِداکَ، اَسْأَلُکَ فِي الْحَجِّ مُنْذُ اَرْبَعينَ عامآ فَتُفْتيني؛ فدايت شوم از چهل سال قبل تاکنون درباره احکام حج از شما سؤال مى کنم و به من پاسخ مى گويى (و هنوز تمام نشده است)»، امام (عليه السلام) در پاسخ او فرمود: «يا زُرارَةَ بَيْتُ يُحَجُّ اِلَيْهِ قَبْلَ آدَمَ بِاَلْفَيْ عامٍ تُريدُ اَنْ تَفْنَى مَسائِلُهُ فِي اَرْبَعينَ عامآ؛ اى زراره! خانه اى که از دو هزار سال قبل از خلقت آدم (عليه السلام)، حجّ آن به جا آورده مى شده است، مى خواهى مسائلش در چهل سال پايان گيرد؟!».
از اين حديث به خوبى استفاده مى شود که حتّى قبل از آدم (عليه السلام) ، خانه کعبه مورد توجّه فرشتگان يا مخلوقاتى بوده که قبل از وى در روى زمين زندگى مى کرده اند.

2. فلسفه حج
در اين فراز از کلام مولا على (عليه السلام) اشارات پرمعنايى به فلسفه و اسرار حجّ شده است. در روايات اسلامى نيز تعبيرات آموزنده و سازنده اى در اين زمينه ديده مى شود و از مجموع آن ها مى توان گفت که اين مناسک بزرگ در حقيقت داراى چهار بُعد است: بُعد اخلاقى و عبادى، بُعد سياسى ـ اجتماعى، بُعد فرهنگى و بُعد اقتصادى.

در بُعد اخلاقى و عبادى که مهم ترين فلسفه حج را تشکيل مى دهد تربيت نفوس و تهذيب اخلاق و تقويت پايه هاى تقوا و اخلاص مطرح است. تعبير معروفى که در احاديث اسلامى آمده که مى گويد: «يَخْرُجُ مِنْ ذُنُوبِهِ کَهَيْئَةِ يَوْمَ وَلَدَتْهُ اُمُّهُ؛ کسى که حجّ خانه خدا را (از روى اخلاص و توجّه و با حفظ آداب واسرار آن) انجام دهد از گناه پاک مى شود همانند روزى که از مادر متولّد شد!»؛ دليل روشنى براى تأثير حجّ بر روح و جان انسان است که او را از همه آلودگى ها پاک مى کند و آثار گناهانى را که يک عمر در دل نشسته است، مى زدايد و اين بزرگ ترين فايده اى است که نصيب زوّار بيت الله الحرام مى شود. اگر آن ها به اسرار اعمال و مناسکى که انجام مى دهند دقيقآ توجّه داشته باشند، هر گامى که برمى دارند گامى به سوى خدا نزديک تر مى شوند و معبود و محبوب حقيقى را در همه جا حاضر مى بينند. آرى، حج يک تولّد دوباره است!
کسانى که حج را با تمام وجودشان درک مى کنند آثار معنوى و روحانى آن را تا پايان عمر در دل خويش احساس مى نمايند و شايد به همين دليل است که حج، يک بار در تمام عمر واجب شده است.
در بُعد سياسى و اجتماعى، هرگاه اين مراسم آن گونه که اسلام دستور داده و ابراهيم بت شکن (عليه السلام)، جهانيان را به آن فراخوانده انجام شود، سبب عزّت مسلمين و تحکيم پايه هاى دين و وحدت کلمه و مايه قدرت و شوکت در برابر دشمنان و برائت از مشرکين جهان خواهد بود.
اين کنگره عظيم الهى که هر سال در کنار خانه خدا تشکيل مى شود، بهترين فرصت را به مسلمانان براى بازسازى نيروهاى خويش و تقويت پيوند برادرى وخنثى کردن توطئه هاى دشمنان و باطل کردن نقشه هاى شيطانى آن ها مى دهد. مجموعه اى اين چنين فراگير و همگانى با انگيزه هاى بسيار والاى معنوى در دنيا بى نظير است. افسوس که مسلمانان هنوز قدرت عظيم حج را درنيافته اند و گرنه هر سال مى توانستند در زير سايه حج، بزرگ ترين خدمت را به اسلام بکنند و شديدترين ضربه را بر پايه کفر بزنند، به همين دليل در بعضى از روايات اسلامى آمده است: «لا يَزالُ الدِّينُ قائِمآ ما قامَتِ الْکَعْبَةُ؛ آيين اسلام برپاست تا کعبه برپاست».
گويا بعضى از دشمنان قسم خورده اسلام به خوبى قدرت عظيم حج را در مسائل سياسى دريافته اند که شديدترين موضع گيرى را در برابر آن داشته اند. «گلادستون» نخست وزير سياستمدار انگلستان در سخن معروفى در مجلس عوام آن کشور گفت: «مادام که نام محمّد در مأذنه ها (صبح و شام) به عظمت ياد مى شود و قرآن برنامه زندگى مسلمانان است و حج (هر سال با شکوه تمام) برگزار مى گردد، جهان مسيحيّت در خطر بزرگى است و ما از اصلاح جهان (البتّه اصلاح از ديدگاه خودشان که مساوى با استعمار است) عاجز خواهيم بود».
در بعضى از نقل ها جمله هاى ديگرى نيز بر آن افزوده شده و آن اين است که «گلادستون» در ذيل اين سخن افزود: «بر شما سياستمداران مسيحى واجب است که نام محمّد را از اذان مسلمانان حذف کنيد و ياد او را از خاطره ها ببريد و قرآن را بسوزانيد و کعبه را ويران کنيد!».
اين جمله نيز معروف است که يکى از رجال مسيحى غربى مى گويد: «واى بر مسلمانان اگر معناى حج را نفهمند و واى بر ديگران اگر مسلمانان معناى حج را بفهمند».
بديهى است که آن ها قرآن را به صورت ظاهر هرگز نمى سوزانند و براى ويران کردن کعبه هرگز موفّق نمى شوند ولى مى توانند در صورت غفلت مسلمين، احکام اسلام را از بين ببرند و حج را از محتوا خالى کنند. در بُعد سوم يعنى بُعد فرهنگى، همان گونه که در اخبار اسلامى نيز آمده، اين مراسم بزرگ سبب مى شود که آثار و پيام هاى رسول الله (عليه السلام) و ائمه معصومين (عليهم السلام) از آن اجتماع بزرگ به همه جاى دنيا پخش شود و حضور دانشمندان بزرگ اسلامى از تمام کشورها ـ اعم از علماى بزرگ دين و اساتيد فنون ديگر وگويندگان و نويسندگان که همه ساله عده اى از آنان از تمام جهان اسلام در اين مراسم شرکت مى کنند ـ فرصت خوبى براى مبادله افکار و اطلاعات و دانستنى ها و احياى آثار رسول الله (صلي الله عليه و آله) و ائمه دين (عليهم السلام) به آن ها مى دهد.
در بُعد چهارم يعنى فلسفه اقتصادى حج، در روايات اسلامى نيز اشاره شده است که حج مى تواند قدرت اقتصادى مسلمين را بيشتر کند و از تنگناهاى مالى برهاند.
ممکن است براى افرادى اين سؤال پيش بيايد که حج را با مسائل اقتصادى چه کار؟ جواب اين سؤال با دقت به اين نکته مشخص مى شود که خطرناک ترين مشکل مسلمانان امروز وابستگى اقتصادى آن ها به بيگانگان است. چه مانعى دارد که در کنار مراسم حج، کنگره ها و سمينارهاى بزرگى با حضور اقتصاددانان جهان اسلام تشکيل شود و به عنوان يک عبادت الهى و نجات مسلمين از چنگال فقر و وابستگى به بيگانگان، درباره مشکلات اقتصادى جهان اسلام بينديشند و طرح هاى سازنده اى تهيّه کنند؟ مسئله، جنبه شخصى ندارد که سر از دنياپرستى درآورد، بلکه هدف، تقويت کلّ جهان اسلام و نجات مسلمين از فقر و خدمت به عظمت آنان است.
از آنچه گفته شد، عمق کلام مولا على (عليه السلام) در اين بخش از خطبه ـ که حجاج خانه خدا را به فرشتگان طواف کننده گرد عرش الهى تشبيه مى کند و اين مراسم را سبب گردآورى انواع سودها در اين تجارت خانه بزرگ الهى مى شمرد ـ روشن مى شود و شايد به همين دليل است که در اين بخش از خطبه، تنها انگشت روى حجّ بيت الله الحرام گذاشته، چرا که عبادتى است اجتماعى و همگانى که دنيا و آخرت و اخلاق و معنويّت و عظمت و شوکت وقدرت در آن جمع است.
البتّه بحث درباره حج بسيار گسترده تر از آن است که در اين جا گفته شد ولى از آن جا که مولا اميرمؤمنان (عليه السلام) در خطبه هاى ديگرى از نهج البلاغه نيز به مسئله حج و بيان نکات ديگرى از آن پرداخته، شرح بيشتر را به آن خطبه ها موکول مى کنيم تا حقّ همه اين کلمات بزرگ تا آن جا که ميسّر است، ادا شود. .
پاورقی ها
«انام» را بعضى به معناى انسان ها و بعضى به معناى موجودات عاقلى که بر روى زمين زندگى مى کنند اعم ازجن و انس تفسير کرده اند، در صورت اوّل مفهوم جمله اين است که کعبه، فقط قبله انسان هاست و درصورت دوم، قبله براى جن و انس هر دو محسوب مى شود. بعضى آن را از ريشه «ونام» به معناى صدا دادن دانسته اند، سپس به همه موجودات ذى روح يا خصوص جن و انس اطلاق شده است. (تاج العروس، مادّه انم).
«يردون» از ريشه «ورود» در اصل به معناى وارد شدن حيوانات تشنه به آبگاه است، سپس به هرگونه داخل شدن در هر محل اطلاق شده است. «يالهون» بعضى آن را از ريشه «اَلَهَ اُلُوهآ» به معناى عبادت کردن دانسته اند. بنابراين يألهون يعنى پرستش مى کنند و گاه گفته شده اين مادّه به معناى تحيّر است چرا که وقتى انسان درباره ذات و صفات خدا مى انديشد، متحيّر مى شود و گاه گفته اند که ريشه اصلى آن «وَلَهَ» مى باشد که و او آن تبديل به همزه شده است (تعبير به ولوه در ادامه جمله بالا به صورت مفعول مطلق نيز مؤيّد اين معناست) و وَلَهَ به معناى پناه گرفتن و تضرّع کردن همراه شوق است. «حَمام» (به فتح) به معناى کبوتر و «حِمام» (به کسر) به معناى مرگ است و در عبارت بالا همان معناى اوّل منظور است. «سُمّاع» بر وزن «طلّاب»، جمع «سامع» (شنونده) است (مانند طلّاب که جمع طالب است). ضمير «اليه» ممکن است به خانه کعبه يا به خداوند برگردد که البته در مفهوم جمله تفاوت چندانى حاصل نمى شود. تفسير قمى، ج 2، ص 83. کافى، ج 4، باب حج ابراهيم و اسماعيل و بنائهما، ص 206، ح 6 ؛ بحارالانوار، ج 96، ص 187، ح 18. در احاديث آمده است که از جمله پيامبرانى که اين خانه توحيد را زيارت کرده اند آدم و نوح و ابراهيم و موسى و يونس و عيسى و سليمان (عليهم السلام) و همچنين پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) بودند. (منهاج البراعة خوئى، ج 2،ص 252). تفسير عياشى، ج 1، ص 159، ضمن حديث 530. «يحرزون» از ريشه «احراز» به معناى حفظ کردن و ذخيره کردن و انبار نمودن است. به همين دليل، حرزبه محلّى مى گويند که محفوظ است مانند صندوق، انبار و مانند آن. «وفادة» در اصل به معناى طلوع کردن و آشکار شدن است؛ سپس به معناى نزول و ورود آمده و «وَفْد» به هيئت و جمعيّتى گفته مى شود که به سراغ کشورى يا زمامدارى يا فرد يا گروهى که داراى شأن و مقامى هستند مى روند. آل عمران، آيه97. بحارالانوار، ج 12، ص 86. بقره، آيه 127. آل عمران، آيه 96. کافى، ج 4، باب أن اول ماخلق الله من الأرضين موضع البيت، ص 188؛ منهاج البراعة(خوئى)، ج 2، ص 235. کافى، ج 4، باب فضل النظر الى الکعبه، ص 240، ح 1. من لا يحضره الفقيه، ج 2، باب نوادر الحج، ص 519، ح 3111. . بحارالانوار، ج 96، ص 26، ح 111. کافى، ج 4، باب أنه لو ترک الناس الحج لجاءهم العذاب، ص 271، ح 4. راهنماى حرمين شريفين، ج 1، ص 54 (به نقل از گفتار ماه). در روايتى که هشام بن حکم از امام صادق (عليه السلام) نقل کرده به همه اين فلسفه هاى چهارگانه به طور اجمال اشاره شده است (وسائل الشيعه، ج 8، ص 8) براى توضيح بيشتر درباره فلسفه حج مى توانيد به تفسير نمونه، ج 14، ص 75 مراجعه کنيد.