تفسیر خطبه 2

بَعْدَ آنْصِرَافِهِ مِنْ صِفِّينَ وَفِيها حَالُ النَّاسِ قَبْلَ البِعْثَةِ وَصِفَةُ
آلِ النَّبِيِّ (صلي الله عليه و آله) ثُمَّ صِفَةُ قَوْمٍ آخَرِينَ

ترجمه
از خطببه هاى امام (عليه السلام) است
که هنگام بازگشت از صفّين ايراد فرمود و در آن، وضع حال مردم پيش از
بعثت و اوصاف اهل بيت پيامبر اسلام (عليهم السلام) و سپس اوصاف
گروه ديگرى را بيان فرموده است.
شرح و تفسیر
خطبه در يک نگاه
اين خطبه درواقع داراى پنج فراز است (که در چهار بخش مورد بحث و بررسى قرار مى گيرد): فراز اوّل، حمد و ثناى الهى و پناه بردن به فضل و کرم و رحمت اوست، فراز دوم، شهادت به توحيد پروردگار و آثار پربار ايمان به توحيد و فراز سوم، شهادت و گواهى به نبوّت، به اضافه بخش مهمّى از فضايل پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) و اوضاع و احوال عصر جاهليّت و گرفتارى هاى عظيم جامعه اسلامى در آن زمان و اشاره به زحماتى که پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) براى دگرگون ساختن اين وضع تحمّل فرمود و بالاخره در فراز چهارم اشارات پرمعنايى درباره موقعيّت اهل بيت (عليهم السلام) و عظمت مقام آن ها و لزوم پناه بردن مردم در مشکلات دينى به آنان آمده است.
در فراز پنجم، همين معنا را به شکل ديگرى ادامه مى دهد و مردم را از مقايسه کردن آل محمّد (عليهم السلام) با ديگران برحذر مى دارد و با بيان اين که هيچ يک از افراد اين امّت همتاى آنان نيست امتيازات آن ها را برمى شمرد و از بازگشت حق به اهلش اظهار رضايت و خشنودى مى کند.
شرايط و زمان صدور اين خطبه
همان گونه که در آغاز خطبه خوانديم مرحوم سيّد رضى تصريح مى کند که اين خطبه بعد از بازگشت امام (عليه السلام) از صفّين ايراد شده است. حال و هواى خطبه نيز با اين معنا تناسب دارد، زيرا شرح احوال مردم در عصر جاهليّت، بازگو کننده اين حقيقت است که از تکرار جاهليّت دوم برحذر باشند و اجازه ندهند بازماندگان عصر جاهليّت که عمدتآ لشکر شام را در ميدان صفّين تشکيل مى دادند، در رسيدن به نيّات سوء خود موفّق شوند. و نيز تأکيد مى کند که دست به دامان اهل بيت پيامبر (عليهم السلام) بزنند تا از خطراتى که اسلام را در آن زمان تهديد مى کرد رهايى يابند، چراکه اگر به قرآن و اهل بيت (عليهم السلام) تمسّک جويند هرگز گمراه نخواهند شد.
از اين جا روشن مى شود که آنچه ابن ابى الحديد در يک داورى عجولانه درباره زمان صدور خطبه گفته است، صحيح به نظر نمى رسد. او مى گويد: حال و هواى آخر خطبه متناسب با زمان بازگشت از صفّين نيست، چراکه آن زمان بر اثر حادثه حکميّت و نيرنگ عمروبن عاص و تقويت معاويه و مشکلات ديگرى که در لشکر آن حضرت ظاهر گشت مناسب چنين سخنى نبود، بلکه تناسبى با آغاز خلافت آن حضرت دارد و اگر سيّد رضى زمان صدور آن را بعد از بازگشت از صفّين دانسته، اشتباه از او نيست، او آنچه را در کلمات پيشينيان يافته بازگو کرده است و چه بسا اشتباه از سابقين باشد.
به گفته بعضى از دانشمندان اين سخن را درباره کسى بايد گفت که کوه علم و درياى وقار و اسطوره مقاومت و جهاد نباشد. شخصى با سعه صدر على (عليه السلام) هرگز در برابر چنين حادثه اى خودش را نمى بازد و روح بلند و فکر گسترده او اجازه نمى دهد که پريشان حال و مضطرب و مشوّش گردد، بلکه به عکس، همان گونه که گفتيم اين خطبه به مردم هشدار مى دهد که تسليم تبليغات مسموم و تلاش هاى شيطانى حاکمان شام نشوند و از بازگشت به عصر جاهليّت بپرهيزند و اکنون که حق به اهلش بازگشته، دست از آن برندارند و محکم، تا آخر بايستند.
اين که ابن ابى الحديد معتقد است پيروزى در اين ميدان از آن معاويه بود و با جمله: «اَلاْنَ اِذْ رَجَعَ الْحَقُّ اِلى اَهْلِهِ؛ اکنون حق به اهلش بازگشته»، تناسبى ندارد، صحيح به نظر نمى رسد؛ زيرا:
اولا: معاويه هرگز در اين ميدان پيروز نشد، تنها از يک شکست قطعى براثر نيرنگ عمرو بن عاص نجات يافت و على (عليه السلام) همچنان حق را در اهلش (خودش و اهل بيت (عليهم السلام)) مى بيند و به مردم هشدار مى دهد مراقب باشند که حق از اهلش گرفته نشود.
ثانيآ: داستان حکميّت و داورى زشت و ظالمانه عمرو بن عاص ـ برخلاف آنچه بسيارى فکر مى کنند ـ به هنگام حضور امام (عليه السلام) در صفّين واقع نشد بلکه چند ماه بعد از آن صورت گرفت.
بنابراين اگر ابن ابى الحديد مى خواهد جمله اخير خطبه را دليل بر اين بداند که اين خطبه بعد از جنگ صفّين نبوده، دليل نادرست و شاهد باطلى است.