تفسیر خطبه 83

وَ مِن خُطبَةٍ لَهُ عَليهِ السَّلامُ وَ هِيَ الخُطْبَةُ العَجِيبَةُ وَ تُسَمّى الغَرَّاء وَ فِيها نُعوتُ اللّهِ جَلَّ شَأْنُهُ، ثُمَّ الوَصِيَّةُ بِتَقْواهُ، ثُمَّ التَّنْفِيرُ مِنَ الدُّنْيا، ثُمَّ مَا يَلْحَقُ مِنَ دُخُولِ القِيَامَةِ، ثُمَّ تَنْبِيْهُ الخَلْقِ إلى مَا هُمْ فِيْهِ مِنَ الأعْرَاضِ، ثُمَّ فَضْلُهُ (عليه السلام) فِي التَّذْکِيرِ

ترجمه
از خطبه هاى امام (عليه السلام) است اين خطبه خطبه شگفت انگيزى است و به نام خطبه غرّاء (درخشان) ناميده مى شود در اين خطبه، صفات خداوند متعال بيان شده و سپس توصيه به تقوا و بعد برحذر داشتن از دنيا و سپس مسائلى مربوط به قيامت و بعد از آن آگاه ساختن مردم از آنچه در آن هستند از زرق وبرق دنيا و سپس اشاره به برترى آن حضرت در شيوه تذکّر به مردم، آمده است
شرح و تفسیر
خطبه در يک نگاه
ابونعيم اصفهانى در حلية الأَوْلياء بخش مهمّى از اين خطبه را آورده و درباره سبب ورود آن از على (عليه السلام) چنين مى گويد: «آن حضرت جنازه مسلمانى را تشييع کردند، هنگامى که او را در قبر گذاشتند، بازماندگانش صدا به ناله و شيون بلند کرده و گريستند، امام (عليه السلام) فرمود: به خدا سوگند! اگر اين ها آنچه را ميّتشان مشاهده مى کند ببينند، گريه بر او را فراموش خواهند کرد (و بر خود خواهند گريست!) به خدا سوگند! مرگ به سراغ يک يک آن ها مى آيد و کسى را باقى نمى گذارد.
سپس حضرت (با توجّه به آمادگى گروه تشييع کننده در آن شرايط براى پذيرش اندرزهاى الهى) برخاست و اين خطبه را ايراد فرمود. (البتّه آنچه در حلية الاولياء آمده بخشى از اين خطبه است، ولى به نظر مى رسد که او خطبه را تلخيص کرده است)».
به هرحال، وضع خطبه نشان مى دهد که امام (عليه السلام) به طور جدّى در مقام آماده ساختن دل ها و بيدار کردن مردم بوده، و در بهترين و آماده ترين حالات قرار داشته که خطبه اى به اين زيبايى و درخشندگى و پرمحتوايى بيان فرموده است، که يک دوره کامل درس انسان سازى است و کمتر کسى پيدا مى شود که آن را به دقّت بررسى کند و عميقاً تحت تأثير واقع نشود؛ اين خطبه را مى توان به «دوازده» بخش تقسيم کرد که هرکدام از آن ها مکمّل ديگرى است:
نخست، به حمد و ثناى الهى و بيان اوصاف جلال و جمال او مى پردازد تا ضمن رعايتِ ادب در سخن، دل ها را به نورِ نام خدا روشن و براى شنيدن اندرزها آماده سازد. در بخش دوم، دعوت به تقواى الهى مى کند؛ تقوايى که سرمايه اصلى انسان در زندگى مادّى و معنوى اوست.
در سومين بخش، سخن از نکوهش دنياست؛ تا اين مانع بزرگ که بر سر راه تقوا قرار دارد، از اين طريق برطرف گردد.
در چهارمين بخش، سخن از معاد و عرصه محشر و صحنه هاى هول انگيز قيامت است، تا دل ها براى پذيرش نصايح الهى آماده تر گردد.
از آن جا که شناخت هويّت انسان به اين امر کمک مى کند در پنجمين بخش، به اين معنا پرداخته و آغاز و انجام زندگى بشر را شرح مى دهد.
در ششمين بخش، باز به مسئله تقوا برمى گردد و اهميّت آن را يادآور مى شود.
از آن جا که توجّه به نعمت هاى الهى، انسان را به سوى شناخت خدا و شکر نعمت و اطاعت از او وامى دارد، در هفتمين بخش، به قسمت مهمّى از اين نعمت ها که سرتاپاى انسان را فراگرفته، اشاره مى فرمايد.
در هشتمين بخش، به مواعظى مى پردازد که دل ها را بيدار و عقل ها را هوشيار مى کند.
در نهمين بخش، براى سومين بار به مسئله تقوا بازمى گردد و با تعبيرات جديدى اهميّت اين زاد و توشه بزرگِ سفرِ آخرت را شرح مى دهد.
در دهمين بخش، تاريخچه فشرده و تکان دهنده اى را از آفرينش انسان از آغاز جنين تا لحظه مرگ و حتّى پس از آن بيان مى کند.
در يازدهمين بخش، هشدار مى دهد که بعد از مرگ نه راه بازگشتى وجود دارد و نه امکان تدارک آنچه از دست رفته است!
و بالأخره در دوازدهمين و آخرين بخش، با اشاره به درس هاى عبرت انگيزى که در تاريخ پيشينيان نهفته است به بيان حالات آن ها پرداخته و تعبيرات تکان دهنده و بيدارگرى را مکمّل بيانات اين خطبه مى کند و به راستى چقدر گويا و پرمحتوا و عبرت آموز و بيدارگر است! به همين دليل، به گفته مرحوم «سيّد رضى» هنگامى که امام (عليه السلام) اين خطبه را ايراد فرمود، بدن ها به لرزه درآمد، اشک ها سرازير و دل ها ترسان و مضطرب گشت.