تفسیر خطبه 91

وَ مِن خُطبَةٍ لَهُ عَليهِ السَّلامُ تْعْرَفُ بِخُطْبَةِ الأشْبَاحِ وَ هِيَ مِن جَلائلِ خُطَبهِ (عليه السلام) رَوى مَسْعَدَةُ بْنُ صَدَقَةٍ عَنِ الصَّادِقِ، جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ: أنَّهُ قَالَ: خَطَبَ أمِيرُالمُؤْمِنِينَ (عليه السلام) بهذِهِ الخُطْبَةِ عَلى مِنْبَرِ الکوفَةِ، و ذلِکَ أنَّ رَجُلا أتَاهُ فَقالَ لَهُ: يا أمِيرَالمُؤْمِنِينَ صِفْ لَنا رَبَّنا مِثْلَما نَراهُ عِيانآ لِنَزْدَادَ لَهُ حُبّآ وَ بِهِ مَعْرِفَةً، فَغَضِبَ وَ نادى: الصَّلاَةَ جَامِعَةٌ، فَاجْتَمَعَ النَّاسَ حَتّى غَصَّ المَسْجِدُ بِأهْلِهِ، فَصَعِدَ المِنْبَرَ وَهُوَ مُغْضِبٌ مُتَغَيِّرُ اللَّوْنِ، فَحَمِدَاللهَ وَ أَثْنى عَلَيْهِ وَ صَلّى على النَّبِيِّ (صلي الله عليه و آله) ثُمَّ قالَ:...

ترجمه
از خطبه هاى درخشان امام (عليه السلام) است که به خطبه «اشباح» معروف است مسعدة بن صدقه از امام صادق (عليه السلام) نقل مى کند: اميرمؤمنان (عليه السلام) اين خطبه را بر منبر کوفه به اين دليل ايراد کرد که شخصى از امام (عليه السلام) خواست، خدا را آن چنان برايش توصيف کند که گويا او را با چشم مى بيند، تا بر معرفتش افزوده گردد! امام (عليه السلام) از اين سخن خشمگين شد و اعلام کرد همه حاضر شوند؛ مسجد پر از جمعيّت شد، امام (عليه السلام) بر منبر قرار گرفت، در حالى که غضبناک بود و رنگ چهره اش متغيّر؛ پس از ستايش خداوند و درود بر پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) چنين فرمود:...
شرح و تفسیر
خطبه در يک نگاه
اين خطبه از خطبه هاى بسيار پرارزش، پرمحتوا و فصيح و بليغ است، که گواه ديگرى بر عظمت اميرمؤمنان (عليه السلام) و ارتباطش با عالم قدس، و بهره گيرى اش از علم بى انتهاى الهى است.
ابن ابى الحديد در شرح بخشى از اين خطبه مى گويد: «هنگامى که انسان به اين سخنان ربّانى و الفاظ قدسى نگاه مى کند، فصاحت عرب در نظرش رنگ مى بازد و نسبت سخنان فصحاى عرب به اين خطبه، همچون نسبت خاک است به طلاى ناب؛ و اگر فرض کنيم عرب توانايى برآوردن الفاظ فصيحى شبيه اين الفاظ را داشته باشد، کجا مى تواند محتوايى اين چنين بياورد؟! عرب جاهلى (که در فصاحت معروف است) و حتّى صحابه پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) به اين معانى عميق آسمانى پى نمى بردند، تا بخواهند از آن سخن بگويند».
سپس بعد از تجليل فراوان از اين خطبه، مى افزايد: «سوگند ياد مى کنم! که اگر انسان آگاه و دانا در اين سخن دقّت کند، اندامش به لرزه درمى آيد و قلبش تکان مى خورد و عظمت خداوند را با تمام وجود خود احساس مى کند و گويى از کثرت شوق، هوش از سرش مى پرد و روحش مى خواهد از بدن پرواز کند».
به هر حال، اين خطبه داراى چند بخش است که هرکدام، ديگرى را تکميل مى کند:
در بخش اوّل، قسمتى از اوصاف پروردگار، جهت آماده کردن افکار براى پذيرش حقايق بعد از آن، آمده است.
در بخش دوم، به سؤال کسى که درباره اوصاف پروردگار پرسيده بود پاسخ مى گويد و معيار را در اسما و صفات پروردگار، قرآن مجيد قرار مى دهد و به او توصيه مى کند که به خصوص در اين بحث، از آيات قرآن جدا نشود. در بخش سوم، به عدم احاطه علمى انسان به کنه ذات و صفات خدا اشاره مى فرمايد.
در بخش چهارم، از تدبير خداوند در جهان خلقت ـ که آينه اى است براى تجلّى ذات و صفات او ـ بحث مى فرمايد.
در بخش پنجم، سخن از آفرينش آسمان هاى باعظمت است، که جلوه گاه عظمت خداست.
در بخش ششم، از آفرينش فرشتگان و صفات و ويژگى هاى آن ها سخن مى گويد.
در بخش هفتم، توجّه شنوندگان را از عالم بالا به جهان پايين معطوف مى دارد و از آفرينش زمين سخن به ميان مى آورد.
دربخش هشتم،به آفرينش آدم (عليه السلام) و بعثت انبيا و ارسال رسل اشاره کرده است.
در بخش نهم، از علم خداوند به غيوب و آگاهى او بر تمام اسرار وجود انسان و اعمال و نيّات و افکار و اسرار نهفته در درون سينه او، سخن مى گويد.
و بالاخره در دهمين و آخرين بخش، با دعاهاى بسيار پرمعنا و پرمحتوا، خطبه را به پايان مى برد و از مجموع اين بخش ها، معجون حيات بخشى براى تلطيف روح انسان و سير او در مسير قرب الى الله و اصلاح فکر و اعمال انسان ساخته و در اختيار همگان مى گذارد.
در مورد علّت نام گذارى اين خطبه به نام «اشباح» ميان محقّقان گفت وگوست. بعضى گفته اند: «اشباح» کنايه از فرشتگان است و از آن جا که بخش مهمّى از اين خطبه، در مورد فرشتگان سخن مى گويد به خطبه «اشباح» نام گذارى شده است.
بعضى احتمال داده اند که کلمه «اشباح» در اين خطبه وجود داشته و چون «سيّد رضى» عادت بر اين دارد که از خطبه گلچين مى کند، و تمام آن را نقل نمى کند اين بخش از خطبه را انداخته است و آن جمله، احتمالا اين بوده است: «وَ کَيْفَ يُوصَفُ بِالأَشْبَاحِ وَ يَنْعَتُ بِالأَلْسُنِ الْفِصَاحِ؛ چگونه ممکن است خداوند به اشباح و اجسام توصيف شود و چگونه ممکن است زبان هاى فصيح و گويا، قدرت بر بيان وصف او داشته باشند؟». (اين جمله را مرحوم صدوق در کتاب توحيد در خطبه اى که شباهت با قسمتى از خطبه اشباح دارد، آورده است).
احتمال ديگر در اين نام گذارى اين است که چون خطبه طولانى بوده و يکى از معانى اصلى «شَبَح» گسترش و وسعت و امتداد چيزى است، به اين نام، ناميده شده است.
در اين جا اين سؤال پيش مى آيد: در مقدّمه خطبه خوانديم که حضرت از سؤال شخص سائل، درباره صفات خدا غضبناک شد و مردم را دعوت به اجتماع کردواين خطبه جامع را براى همه ايراد فرمود؛ علت اين خشم و غضب چه بود؟
در پاسخ اين سؤال نکاتى به نظر مى رسد؛ از جمله اين که: لحن اين سؤال نشان مى دهد که گويا او انتظار داشت خداوند صفاتى همچون صفات مخلوقين داشته باشد؛ چون تعبير به «رؤيت» کرد، چيزى که متناسب عقيده مجسّمه (يعنى آن هايى که به جسميّت خدا قائل اند) بود.
ديگر اين که، شايد خشم و غضب حضرت از اين نظر بود که چرا با گذشتن اين همه مدّت از طلوع اسلام، هنوز بعضى از مسلمانان آگاهى کافى از صفات پروردگار ندارند؟!
يا اين که، چرا مخالفان، بيست و پنج سال آن حضرت راخانه نشين کردند و نگذاشتند بيشتر به تعليم و تربيت مردم بپردازد و آن ها را به معارف اسلام آگاه سازد.