تفسیر بخش پانزدهم

قَدْ ذَاقُوا حَلَاوَةَ مَعْرِفَتِهِ، وَ شَرِبُوا بِالْکَأْسِ الرَّوِيَّةِ مِنْ مَحَبَّتِهِ، وَ تَمَکَّنَتْ مِنْ سُوَيْدَاءِ قُلُوبِهِمْ وَشِيجَةُ خِيفَتِهِ، فَحَنَوْا بِطُولِ الطَّاعَةِ اعْتِدَالَ ظُهُورِهِمْ، وَ لَمْ يُنْفِدْ طُولُ الرَّغْبَةِ إِلَيْهِ مَادَّةَ تَضَرُّعِهِمْ، وَ لَا أَطْلَقَ عَنْهُمْ عَظِيمُ الزُّلْفَةِ رِبَقَ خُشُوعِهِمْ، وَ لَمْ يَتَوَلَّهُمُ الْإِعْجَابُ فَيَسْتَکْثِرُوا مَا سَلَفَ مِنْهُمْ، وَ لَا تَرَکَتْ لَهُمُ اسْتِکَانَةُ الْإِجْلَالِ نَصِيباً فِي تَعْظِيمِ حَسَنَاتِهِمْ، وَ لَمْ تَجْرِ الْفَتَرَاتُ فِيهِمْ عَلَى طُولِ دُءُوبِهِمْ، وَ لَمْ تَغِضْ رَغَبَاتُهُمْ فَيُخَالِفُوا عَنْ رَجَاءِ رَبِّهِمْ، وَ لَمْ تَجِفَّ لِطُولِ الْمُنَاجَاةِ أَسَلَاتُ أَلْسِنَتِهِمْ، وَ لَا مَلَکَتْهُمُ الْأَشْغَالُ فَتَنْقَطِعَ بِهَمْسِ الْجُؤَار،ِ إِلَيْهِ أَصْوَاتُهُمْ، وَ لَمْ تَخْتَلِفْ فِي مَقَاوِمِ الطَّاعَةِ مَنَاکِبُهُمْ، وَ لَمْ يَثْنُوا إِلَى رَاحَةِ التَّقْصِيرِ فِي أَمْرِهِ رِقَابَهُمْ، وَ لَا تَعْدُو عَلَى عَزِيمَةِ جِدِّهِمْ بَلَادَةُ الْغَفَلَاتِ، وَ لَا تَنْتَضِلُ فِي هِمَمِهِمْ خَدَائِعُ الشَّهَوَاتِ.

ترجمه
آن ها شيرينى معرفت خدا را چشيده و از جام محبّتش سيراب شده اند، و (در عين حال) خوف او در اعماق جانشان جاى گرفته است؛ قامتشان از کثرت اطاعت خم شده و رغبت فراوان آن ها به عبادت پروردگار، هرگز حال تضرّع و نشاط عبادت را در آن ها از بين نبرده، و مقام برجسته آنان طوق خشوع را از گردنشان باز نکرده است؛ خودبينى و عُجب آن ها را فرانگرفته، تا اعمال گذشته خود را بسيار بشمرند، خضوع و کوچکى در برابر ذات باعظمتش، جايى براى بزرگ شمردن حسنات براى آنان باقى نگذاشته است و با اين که پيوسته مشغول عبادت اند، فتور و سستى به آن ها دست نمى دهد و (ادامه اين کار) از رغبتشان نمى کاهد، تا از اميد به پروردگار خود روى برتابند. مناجات هاى طولانى، زبان آنان را خشک و ناتوان نساخته و اشتغال به غير خداوند، آن ها را تحت سلطه خود درنياورده، تا نداى بلند آنان را (در مقام تضرّع و تسبيح) کوتاه سازد، در مقام اطاعت و بندگى همچنان دوش به دوش ايستاده اند؛ و راحت طلبى، آنان را به کوتاهى در انجام فرمانش وانداشته و کودنى ناشى از غفلت ها بر تلاش و عزم راسخ آن ها چيره نگرديده، و تيرهاى فريبِ شهوات، همّت هاى آن ها را هدف قرار نداده است!
شرح و تفسیر
صفات والاى فرشتگان
در اين بخش از خطبه، امام (عليه السلام) به شرح بيشترى از صفات فرشتگان و مقام معرفت و عشق آنان به پروردگار و مراتب عبادت و خشوع و خضوع آن ها مى پردازد و در واقع به طور عمده به سه وصف از اوصاف آن ها که به شکل هاى مختلف و با تعبيرات بسيار زيبا بيان شده، اشاره مى کند: نخست مقام والاى معرفت فرشتگان است که گويى همواره مست معارف و عشق و محبّت پروردگار هستند؛ و سپس اطاعت مستمر که زاييده اين معرفت است؛ و سرانجام، عدم ملال و کلال و خستگى و دلسردى و عُجب در استمرار اين اطاعت هميشگى.
آرى! آن ها کانونى هستند از علم و معرفت و عشق و محبّت؛ و سرمشقى از عبادت و اطاعت مستمر و خستگى ناپذير.
گويى امام (عليه السلام) با اين سخنان مردم را به پيوستن به آنان و سرمشق گرفتن از آن ها دعوت مى کند که چگونه راه و رسم معرفت و حضور و خلوص و بندگى مستمر را در پيش گيرند. مى فرمايد: «آن ها شيرينى معرفتش را چشيده و از جام محبّتش سيراب شده اند، و (در عين حال) خوف او در اعماق جانشان جاى گرفته است»؛ (قَدْ ذَاقُوا حَلاوَةَ مَعْرِفَتِهِ، وَ شَرِبُوا بِالْکَأْسِ الرَّوِيَّةِ مِنْ مَحَبَّتِهِ، وَ تَمَکَّنَتْ مِنْ سُوَيْدَاءِ قُلُوبِهِمْ وَ شِيجَةُ خِيفَتِهِ).
تعبير به «چشيدن شيرينى معرفت و سيراب شدن از جام سرشار محبّت» نشان مى دهد که معرفت و عشق پروردگار را با تمام وجود خود درک کرده اند و در اعماق هستى آن ها نفوذ کرده؛ و تعبير به «تَمَکَّنَتْ...» نشان مى دهد که خوف پروردگار نيز در اعماق دل هاى آن ها ريشه دوانده و اين خوف و رجا تمام نيروهايشان را در مسير اطاعت پروردگار به کار انداخته است؛ چرا که محبّت و اميدوارىِ بى خوف، انسان را به غفلت و غرور وامى دارد و خوفِ بدونِ اميدوارى و محبّت، او را به نااميدى و يأس و سکون مى کشاند.
به همين دليل، به دنبال اين اوصاف مى فرمايد: «قامتشان از کثرت اطاعت خم شده است»؛ (فَحَنَوْا بِطُولِ الطَّاعَةِ اعْتِدَالَ ظُهُورِهمْ).
اشاره به اين که آن ها دائمآ دربرابر پروردگار کمال خضوع و تسليم را دارند.
«رغبت فراوان آن ها به عبادت پروردگار، هرگز حال تضرّع و نشاط عبادت را در آن ها از بين نبرده است»؛ (وَ لَمْ يُنْفِدْ طُولُ الرَّغْبَةِ إِلَيْهِ مَادَّةَ تَضَرُّعِهِمْ). نه همچون افراد بى معرفت و تهى از عشق و محبّت و خوف و رجا، که با اندک عبادتى، خسته و دلسرد، و بى ميل و رغبت مى شوند!
سپس در ادامه اين سخن به نکته مهم ديگرى پرداخته، مى فرمايد: «مقام برجسته آنان طوق خشوع را از گردنشان باز نکرده است و خودبينى و عُجب، آن ها را فرانگرفته، تا اعمال گذشته خود را بسيار بشمرند! خضوع و کوچکى در برابر ذات باعظمتش، جايى براى بزرگ شمردن حسنات براى آنان باقى نگذاشته است»؛ (وَ لا أَطْلَقَ عَنْهُمْ عَظِيمٌ الزُّلْفَةِ رِبَقَ خُشُوعِهمْ، وَ لَمْ يَتَوَلَّهُمْ الْإِعْجَابُ فَيَسْتَکْثِرُوا مَا سَلَفَ مِنْهُمْ، وَ لا تَرَکَتْ لَهُمُ اسْتِکَانَةُ الْإِجْلَالِ نَصِيبآ فِي تَعْظِيمِ حَسَنَاتِهمْ).
نکته لطيفى که در اين سخن نهفته شده و بعضى از شارحان نهج البلاغه به آن اشاره کرده اند اين است که آن هايى که به سلاطين و شاهان و شخصيت هاى انسانى ـ که ظاهرآ بزرگ و باعظمت اند ـ نزديک مى شوند به زودى درمى يابند که آن ها هر قدر ظاهرآ بزرگ و قدرتمند باشند، قدرتشان محدود و پايان پذير است و نزديکان آن ها مى توانند روزى به همان قدرت يا بيش از آن برسند. همين معنا سبب مى شود که از خضوع و تواضع و طاعت آن ها به سرعت کاسته شود و اگر در ظاهر مجبور به تعظيم باشند، در باطن عظمتى براى آن ها قائل نيستند.
ولى فرشتگان هرقدر در مسير قُرب پروردگار پيش مى روند جلوه هاى تازه اى از عظمت بى پايان او را مى بينند و از اوصاف جمال و جلالش چهره هاى جديدى را مشاهده مى کنند؛ به همين دليل، روزبه روز بر عشق و خضوع وخشوع آن ها افزوده مى شود و جايى براى اعجاب و بزرگ شمردن حسنات خودشان باقى نمى گذارد، بلکه همواره خود را در اين راه مقصّرتر مى بينند.
سپس امام (عليه السلام) در ادامه اين سخن، از اين حقيقت پرده برمى دارد که فرشتگان الهى هرگز از عبادت پروردگار خسته نمى شوند و سُستى در آن ها راه نمى يابد و هيچ مانعى آنان را از ادامه اين راه بازنمى دارد، بلکه همواره با شوق و شعف و با عشق و اراده و تصميم، به کار خويش ادامه مى دهند؛ همان گونه که انسان ها از تنفّس کردن و استفاده از هواى آزاد در تمام عمرشان ـ اگر هزاران سال هم ادامه يابد ـ خسته نخواهند شد. در بيان اين مطلب، امام (عليه السلام) هشت جمله زيبا بيان فرموده که اين مسئله را از زواياى مختلف مورد توجّه قرار مى دهد.
نخست مى فرمايد: «با آن که پيوسته مشغول عبادت اند فتور و سُستى به آن ها دست نمى دهد»؛ (وَ لَمْ تَجْرِ الْفَتَرَاتُ فِيهِمْ عَلَى طُولِ دُؤُبِهِمْ).
همان گونه که قرآن مجيد در توصيف فرشتگان مى فرمايد: (يُسَبِّحُونَ الَّيْلَ وَ النَّهَارَ لايَفْتَرَوُنَ)؛«شب و روزاو را تسبيح مى گويند و هرگز سست نمى شوند».
در جمله دوم مى فرمايد: «و (ادامه اين کار) از رغبتشان نمى کاهد تا از اميد به پروردگار خود روى برتابند»؛ (وَ لَمْ تَغِضْ رَغَبَاتُهُمْ فَيُخَالِفُوا عَنْ رَجَاءِ رَبِّهِمْ).
چرا که شوق و عشق آن ها به کمال، دائمى است و علم آن ها به عظمت پروردگار همواره رو به افزايش است. بنابراين، دليلى ندارد که از عبادت او غافل شوند، يا از اميد آنان چيزى کاسته گردد. در سومين جمله مى افزايد: «مناجات هاى طولانى، زبان آنان را خشک و ناتوان نساخته است»؛ (وَ لَمْ تَجِفَّ لِطُولِ الْمُناجَاةِ أَسَلاتُ أَلْسِنَتِهِمْ).
البتّه فرشتگان، دهان و زبانى همچون ما ندارند که براثر کثرت ذکر و مناجات، رطوبت آن کم شود و به خشکى گرايد؛ بلکه اين تعبير، کنايه لطيفى است از عدم ضعف و سُستى و خستگى آن ها در مقام تسبيح و نيايش پروردگار!
در چهارمين جمله مى فرمايد: «اشتغال به غير خداوند آن ها را تحت سلطه خود درنياورده، تا نداى بلند آنان را (در مقام تضرّع و تسبيح) کوتاه سازد!»؛ (وَ لا مَلَکَتْهُمُ الأَشْغَالُ فَتَنْقَطِعَ بِهَمْسِ الْجُؤَارِ، إِلَيْهِ أَصْوَاتُهُمْ).
در حقيقت آن ها جز عبادت و اطاعت و بندگى کار ديگرى ندارند و اين کار جزء ذات، وجود و عشق و ايمان آن هاست و هرگز چنين امرى نمى تواند خستگى و ملال بيافريند! همان گونه که يک قلب سالم از ادامه کار به مدّت هفتاد سال نيز احساس خستگى نمى کند و افراد سالم، اصلا وجود قلب را در درون سينه خود احساس نمى کنند.
در پنجمين جمله مى افزايد: «و در مقام اطاعت و بندگى، همچنان دوش به دوش ايستاده اند»؛ (وَ لَمْ تَخْتَلِفْ فِي مَقَاوِمِ الطَّاعَةِ مَنَاکِبُهُمْ).
در ششمين جمله مى فرمايد: «راحت طلبى، آنان را به کوتاهى در انجام فرمانش وانداشته است»؛ (وَ لَمْ يَثْنُوا إلَى رَاحَةِ التَّقْصِيرِ فِي أَمْرِهِ رَقَابَهُمْ).
همچنان گردن ها را برافراشته و آماده اطاعت فرمان اند. و بالاخره در هفتمين و هشتمين جمله چنين مى فرمايد: «کودنى ناشى از غفلت ها بر تلاش و عزم راسخ آن ها چيره نگرديده و تيرهاى فريب شهوات، همت هاى آن ها را هدف قرار نداده است!»؛ (وَ لا تَعْدُو عَلَى عَزِيمَةِ جِدِّهِم بَلادَةُ الْغَفَلاتِ، وَ لا تَنْتَضِلُ فِي هِمَمِهِمْ خَدَائِعُ الشَّهَوَاتِ).
اساسآ وجود آن ها کانون شهوت و غفلت نيست که گرفتار اين سرنوشت خطرناک شوند و ايمان و عشق شان به پروردگار آن قدر قوى و نيرومند است که هرگز در راه طاعت، خسته نمى شوند. نکته
انسان ها و فرشتگان
در يک جمع بندى کوتاه، هدف امام (عليه السلام) اين است که حال فرشتگان الهى را در راه طاعت و بندگى مشخّص کند و با تعبيراتى آميخته با کنايات و تشبيهاتى توأم با انواع تعبيرات زيبا و دقيق، ابعاد اين موضوع را نشان دهد و در واقع درسى براى همه انسان ها باشد که اگر انسان به مقام قرب الهى راه يابد و حلاوت معرفت او را با ذائقه جان بچشد و از جام عشق او سيراب گردد هرگز در مسير بندگى و طاعت پروردگار، احساس خستگى نمى کند بلکه هر چه پيش تر مى رود جدّى تر و مصمّم تر مى شود و شتاب بيشترى به خود مى گيرد. به گفته شاعر:
ما در پياله عکس رخ يار ديده ايم *** اى بى خبر ز لذّت شرب مدام ما!
هرگز نميرد آن که دلش زنده شد به عشق *** ثبت است بر جريده عالم دوام ما! در حالات پيشوايان بزرگ و رهبران راه هدايت نيز نکته هايى مى بينيم که به خوبى نشان مى دهد انسان ها نيز مى توانند در اين جهات همانند فرشتگان باشند، بلکه بر آن ها پيشى گيرند! چرا که اگر فرشتگان داراى چنين صفاتى هستند از شهوت و غفلت و هوى و هوس هاى نفسانى دورند؛ اگر انسان چنين گردد به يقين بر آن ها برترى دارد.
درباره امام زين العابدين على بن الحسين (عليه السلام) مى خوانيم که چهل سال چنان شب زنده دار بود که نماز صبح را با وضوى نماز مغرب به جا مى آورد: «إِنَّهُ عَلَيْهِ السَّلامُ صَلَّى أَرْبَعينٍ سَنَةً صَلاةَ الصُّبْحِ بِوُضُوءِ الْمَغْرِبِ».
در حديث ديگرى از امام باقر (عليه السلام) مى خوانيم که درباره عبادات امام على (عليه السلام) فرمود: «مَا أَطَاقَ أَحَدٌ عَمَلَهُ وَ إِنْ کَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ لِيَنْظُرُ فِي الْکِتَابِ مِنْ کُتُبِ عَلِيٍّ فَيَضْرِبُ بِهِ الْأَرْض‏ وَ يَقُولُ مَنْ يُطيقُ هَذا؟؛ هيچ کس توانايى انجام عبادات على (عليه السلام) را ندارد (پدرم) علىّ بن الحسين (عليه السلام) در بعضى از کتاب هاى على (عليه السلام) (که شرح عبادات او در آن بود) نظر مى کرد و ناگهان کتاب را بر زمين مى گذاشت و مى فرمود: چه کسى توان چنين عبادتى را دارد؟!».
پاورقی ها
«رَويّه» از ريشه «رىّ» بر وزن «طىّ» به معناى سيراب شدن است و «کأس رويّه» کنايه از ظرف پُرى است که شخص را کاملا سيراب مى کند.
«سُويداء» تصغير «سوداء» به معناى سياهى است و «سويداء» اشاره به نقطه کوچکى در قلب است که به اعتقاد گذشتگان، مرکز قلب را تشکيل مى داد. «وشيجه» از ريشه «وَشْج» بر وزن «پشم» به معناى به هم پيچيدن و مشبّک شدن آمده است و طنابى را که به هم مى پيچند و به صورت تور درمى آورند «وشيج» مى گويند و به ريشه هاى درختان و مانند آن، که درهم پيچيده است «وشيجه» گفته مى شود در جمله بالا اشاره به خوف خداست که به دل هاى فرشتگان مى پيچد و آن را احاطه مى کند. «حَنَوْا» از ريشه «حَنو» بر وزن «حذف» به معناى پيچيدن و منحنى کردن است. «زُلْفه» از ريشه «زَلف» بر وزن «ضعف» به معناى نزديک شدن است و «زُلفه» و «زُلفى» به معناى مقام و منزلت و قرب است. «رِبَق» جمع «رِبْقه» به معناى طنابى است که در آن حلقه هايى وجود دارد که حيوانات را با آن مى بندند. سپس به رابطه محکم چيزى با چيز ديگر اطلاق شده و درجمله بالا به همين معنا آمده است. «إسْتکانه» از ريشه «سُکون» است و در اين گونه موارد به معناى خضوع و تواضع مى آيد. (بعضى آن را از باب افتعال و از ريشه «سکون» مى دانند و بعضى از باب استفعال از ريشه «کون»؛ که آن هم به معناى قرارگرفتن در مکانى توأم با خضوع و خشوع است). «دُؤوب» مصدر است و به معناى مداومت و استمرار و تلاش و کوشش، تا سرحدّ خستگى آمده است. انبياء، آيه 20. «تَغِض» از ريشه «غَيْض» به معناى کم شدن و فروکش کردن چيزى است و در جمله بالا «لَمْ تَغِضْ» اشاره به فروکش نکردن علاقه فرشتگان در امر اطاعت و عبادت پروردگار است. «أسلات» جمع «أَسَله» به معناى نوک زبان است و در جمله بالا در مورد کسى گفته مى شود که از ادامه ذکر يا بيان چيزى خسته نمى شود و زبانش خشک نمى گردد. «هَمْس» بر وزن «لمس» به گفته «راغب» در مفردات به معناى صداى آهسته و پنهان است. «جُؤار» به معناى صداى بلند است و در جمله بالا اشاره به اين است که صداى فرشتگان بر اثر ادامه مناجات پروردگار هرگز به خاموشى نمى گرايد. «مَقاوم»؛ شارحان نهج البلاغه غالبآ «مَقاوم» را جمع «مَقام» گرفته اند که در اين جا به معناى صفوف است. هر چند در منابع لغت چنين جمعى را نيافتيم. «يَثْنوا» از ريشه «ثَنْى» بر وزن «سنگ» به معناى تا کردن و برگرداندن و نيز کوتاهى کردن است و اگر به مدح کردن، ثناخوانى گفته مى شود به اين دليل که صفات برجسته کسى را يکى بعد از ديگرى مى شمرند. «تَنْتضل» از ريشه «نضال» به معناى تير انداختن است. ديوان حافظ، ص 80، غزل 11. روضة المتقين، ج 13، ص 264. کافى، ج 8، ص 130، ذيل ح 100 (حديث زهد النبى و أدبه و زهد على (عليه السلام))؛ موسوعة الامام علىبن ابى طالب، ج 9، ص 202. همين معنا با شرح بيشترى در بحارالانوار، ج 46، ص 75، ح 65 آمده است.