تفسیر بخش دوم
أَيُّهَا النَّاسُ، لا يَجْرِمَنَّکُمْ شِقَاقِي، وَلا يَسْتَهْوِيَنَّکُمْ عِصْيَانِي، وَ لا تَتَرَامَوْا بِالأَبْصَارِ عِنْدَ مَا تَسْمَعُونَهُ مِنِّي. فَوَالِّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ، وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ، إِنَّ الَّذِي أُنَبِّئُکُمْ بِهِ عَنَ النَّبِىِّ الأُمِّيِّ 9، مَا کَذَبَ الْمُبَلِّغُ، وَ لا جَهِلَ السَّامِعُ.
ترجمه
اى مردم! دشمنى و مخالفت با من، شما را وادار به گناه نسازد، و نافرمانى دربرابر من شما را به پيروى از هواى نفس نکشاند، و به هنگام شنيدن سخنانم با ديده انکار به يکديگر نگاه نکنيد. سوگند به آن کس که دانه را (در دل خاک) شکافت و بشر را آفريد! آنچه به شما خبر مى دهم، از پيامبر امّى (صلي الله عليه و آله) است. نه آن کس که (اين حقايق را) به من ابلاغ کرده، دروغ گفته و نه شنونده جاهل بوده است (که نتواند سخنان رسول خدا (صلي الله عليه و آله) را به درستى حفظ کند).
شرح و تفسیر
آنچه مى گويم عين واقعيّت است
امام (عليه السلام) در اين بخش، درواقع مقدّمه چينى مى کند براى بخش بعد که پرده از حوادث مهم آينده برمى دارد و به مردم اطمينان مى دهد که آنچه درباره حوادث آينده پيشگويى مى کند، واقعيّت هاى قطعى و يقينى است که از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) شنيده است و تخلّفى در آن وجود ندارد.
تعبيرات اين بخش نشان مى دهد که امام (عليه السلام) قبلا هم پيشگويى هايى کرده است و بعضى از منافقان کوردل، يا مؤمنان ضعيف و ناآگاه با ديده انکار به آن نگريستند.
مى فرمايد: «اى مردم! دشمنى و مخالفت با من، شما را وادار به گناه نسازد ونافرمانى دربرابر من شما را به پيروى از هواى نفس نکشاند. و به هنگام شنيدن سخنانم، با ديده انکار به يکديگر نگاه نکنيد!»؛ (أَيُّهَا النَّاسُ، لا يَجْرِمَنَّکُمْ شِقَاقِي، وَ لا يَسْتَهْوِيَنَّکُمْ عِصْيَانِي، وَ لا تَتَرَامَوْا بِالْأَبْصَارِ عِنْدَ مَا تَسْمَعُونَهُ مِنِّي).
اشاره به اين که: کينه توزى ها و لجاجت ها و حسادت ها در بسيارى از موارد، انسان را به گناه مى کشاند و پرده اى در مقابل چشم او مى افکند و چهره حقيقت را نمى بيند.
سپس مى افزايد: «سوگند به آن کس که دانه را (در دل خاک) شکافت و بشر را آفريد! آنچه به شما خبر مى دهم، از پيامبر امّى (صلي الله عليه و آله) است. نه آن کس که (اين حقايق را) به من ابلاغ کرده دروغ گفته و نه شنونده جاهل بوده است (که نتواند سخنان رسول خدا (صلي الله عليه و آله) را به درستى حفظ کند.)»؛ (فَوَالِّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ، وَبَرَأَ النَّسَمَةَ، إِنَّ الَّذِي أُنَبِّئُکُمْ بِهِ عَنِ النَّبِىِّ الْأُمِّيِّ (صلي الله عليه و آله)، مَا کَذَبَ الْمُبَلِّغُ، وَ لا جَهِلَ السَّامِعُ).
تعبيرى که در اين سوگند آمده از ابداعات امام اميرالمؤمنين (عليه السلام) است و بارها در خطبه هاى نهج البلاغه ديده مى شود، که اشاره به نکته مهمّى است! و آن اين که مهم ترين و پيچيده ترين مسئله در نظام عالم هستى، مسئله حيات و زندگى است؛ چه در عالم گياهان و چه در جهان انسان ها؛ و با تمام تلاش ها و کوشش هايى که انسان هاى امروز در اين راه به کار گرفته اند، هنوز اسرار مسئله حيات، کشف نشده است. بنابراين، حيات و زندگى، شاهکار آفرينش است و چيزى است که مطالعه درباره آن ما را به خدا مى رساند و نشان مى دهد که اين پديده عجيب وشگفت انگيز، چيزى نيست که بدون علم و قدرتِ خالق توانا و دانايى به وجود آمده باشد. بنابراين، استفاده از اين اوصاف به هنگام قسم خوردن، مفهوم برجسته اى را در اذهان ترسيم مى کند.
به هر حال، هدف امام (عليه السلام) اين است که به مخاطبان خود اطمينان دهد آنچه درباره حوادث آينده مى گويم نه بر پايه حدس و تخمين است و نه ازقبيل پيشگويى کاهنان؛ بلکه واقعيت هايى است که از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) شنيده ام و من کسى نيستم که در درک سخنان آن حضرت، خطا کرده باشم. بنابراين، آنچه مى گويم عين حقيقت است و مى خواهم با اين پيشگويى، شما را آماده سازم تا بتوانيد خطرات حوادث سخت آينده را به حدّاقل برسانيد.
درحديثى مى خوانيم: هنگامى که آيه (وَ تَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ)؛ «و گوش هاى شنوا آن را دريابد (و درک کند)» نازل شد، پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) به على (عليه السلام) فرمود: «سَأَلْتُ اللهَ تَعَالَى أَنْ يَجْعَلَهَا أُذُنَکَ يَا عَلِيُّ! قَالَ (عليه السلام): فَمَا نَسِيتُ شَيْئآ بَعْدَ ذلِکَ؛ من از خدا خواستم که گوش تو را اى على! از آن گوش هاى شنوا قرار دهد و على (عليه السلام) مى فرمايد: از آن به بعد، هرچه را شنيدم هرگز فراموش نکردم».
* * *
امام (عليه السلام) در اين بخش، درواقع مقدّمه چينى مى کند براى بخش بعد که پرده از حوادث مهم آينده برمى دارد و به مردم اطمينان مى دهد که آنچه درباره حوادث آينده پيشگويى مى کند، واقعيّت هاى قطعى و يقينى است که از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) شنيده است و تخلّفى در آن وجود ندارد.
تعبيرات اين بخش نشان مى دهد که امام (عليه السلام) قبلا هم پيشگويى هايى کرده است و بعضى از منافقان کوردل، يا مؤمنان ضعيف و ناآگاه با ديده انکار به آن نگريستند.
مى فرمايد: «اى مردم! دشمنى و مخالفت با من، شما را وادار به گناه نسازد ونافرمانى دربرابر من شما را به پيروى از هواى نفس نکشاند. و به هنگام شنيدن سخنانم، با ديده انکار به يکديگر نگاه نکنيد!»؛ (أَيُّهَا النَّاسُ، لا يَجْرِمَنَّکُمْ شِقَاقِي، وَ لا يَسْتَهْوِيَنَّکُمْ عِصْيَانِي، وَ لا تَتَرَامَوْا بِالْأَبْصَارِ عِنْدَ مَا تَسْمَعُونَهُ مِنِّي).
اشاره به اين که: کينه توزى ها و لجاجت ها و حسادت ها در بسيارى از موارد، انسان را به گناه مى کشاند و پرده اى در مقابل چشم او مى افکند و چهره حقيقت را نمى بيند.
سپس مى افزايد: «سوگند به آن کس که دانه را (در دل خاک) شکافت و بشر را آفريد! آنچه به شما خبر مى دهم، از پيامبر امّى (صلي الله عليه و آله) است. نه آن کس که (اين حقايق را) به من ابلاغ کرده دروغ گفته و نه شنونده جاهل بوده است (که نتواند سخنان رسول خدا (صلي الله عليه و آله) را به درستى حفظ کند.)»؛ (فَوَالِّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ، وَبَرَأَ النَّسَمَةَ، إِنَّ الَّذِي أُنَبِّئُکُمْ بِهِ عَنِ النَّبِىِّ الْأُمِّيِّ (صلي الله عليه و آله)، مَا کَذَبَ الْمُبَلِّغُ، وَ لا جَهِلَ السَّامِعُ).
تعبيرى که در اين سوگند آمده از ابداعات امام اميرالمؤمنين (عليه السلام) است و بارها در خطبه هاى نهج البلاغه ديده مى شود، که اشاره به نکته مهمّى است! و آن اين که مهم ترين و پيچيده ترين مسئله در نظام عالم هستى، مسئله حيات و زندگى است؛ چه در عالم گياهان و چه در جهان انسان ها؛ و با تمام تلاش ها و کوشش هايى که انسان هاى امروز در اين راه به کار گرفته اند، هنوز اسرار مسئله حيات، کشف نشده است. بنابراين، حيات و زندگى، شاهکار آفرينش است و چيزى است که مطالعه درباره آن ما را به خدا مى رساند و نشان مى دهد که اين پديده عجيب وشگفت انگيز، چيزى نيست که بدون علم و قدرتِ خالق توانا و دانايى به وجود آمده باشد. بنابراين، استفاده از اين اوصاف به هنگام قسم خوردن، مفهوم برجسته اى را در اذهان ترسيم مى کند.
به هر حال، هدف امام (عليه السلام) اين است که به مخاطبان خود اطمينان دهد آنچه درباره حوادث آينده مى گويم نه بر پايه حدس و تخمين است و نه ازقبيل پيشگويى کاهنان؛ بلکه واقعيت هايى است که از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) شنيده ام و من کسى نيستم که در درک سخنان آن حضرت، خطا کرده باشم. بنابراين، آنچه مى گويم عين حقيقت است و مى خواهم با اين پيشگويى، شما را آماده سازم تا بتوانيد خطرات حوادث سخت آينده را به حدّاقل برسانيد.
درحديثى مى خوانيم: هنگامى که آيه (وَ تَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ)؛ «و گوش هاى شنوا آن را دريابد (و درک کند)» نازل شد، پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) به على (عليه السلام) فرمود: «سَأَلْتُ اللهَ تَعَالَى أَنْ يَجْعَلَهَا أُذُنَکَ يَا عَلِيُّ! قَالَ (عليه السلام): فَمَا نَسِيتُ شَيْئآ بَعْدَ ذلِکَ؛ من از خدا خواستم که گوش تو را اى على! از آن گوش هاى شنوا قرار دهد و على (عليه السلام) مى فرمايد: از آن به بعد، هرچه را شنيدم هرگز فراموش نکردم».
* * *
پاورقی ها
«يَجرمَنَّ» از ريشه «جَرم» بر وزن «جهر» (جُرم بر وزن ظلم، اسم مصدر است) در اصل به معناى قطع کردن و بريدن است و از آن جا که افراد گنهکار پيوند خود را با خدا قطع مى کنند، اين کلمه به گناه نيز اطلاق شده است، بنابراين، «لاَ يَجْرِمَنَّکُمْ» به معناى «شما را وادار به گناه نکند» مى باشد.
«شقاق» در اصل به معناى شکاف است و به جنگ و منازعه و اختلاف نيز اطلاق مى شود؛ چراکه طرفين صفوف خود را از يکديگر جدا مى سازند و در جمله بالا به معناى مخالفت و منازعه است. «يَستهوينّ» از ريشه «هوى» (هواى نفس) گرفته شده و مفهومش اين است که شما را به پيروى هواى نفس وادار نکند. «بَرأ» از ريشه «برء» بر وزن «نرم» گاه به معناى آفريدن و ايجاد کردن آمده و گاه به معناى دورى جستن و برائت از چيزى و در خطبه بالا به معناى اوّل است و اطلاق «بُرأ» بر وزن «ظلم» به معناى بهبودى و سلامتى به دليل آن است که شخص از حالت اوّل که بيمارى است، جدا مى شود. «نَسمه» در اصل به معناى وزش ملايم باد است و گاه به معناى نفس کشيدن آمده و به همين مناسبت، به خود انسان هم که داراى تنفّس است، اطلاق مى شود. تعبير به «امّى» (درس نخوانده يا کسى که منسوب به اُمّ يعنى مادر است و جز در دامان مادر مطلبى فرا نگرفته) اشاره لطيفى به اين نکته است که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) با اين که اصلا درسى نخوانده بود، هم از گذشته خبر مى داد و هم از آينده و اين يکى از نشانه هاى ارتباط او با خداوند بود. حاقه، آيه 12. کفاية الطالب، ص 109. شبيه اين معنا را بسيارى از مفسّران اهل سنّت مانند: قرطبى در تفسير جامع الاحکام، ج 18، ص 264 و بروسوى در روح البيان، ج 10، ص 136 و آلوسى در روح المعانى، ج 15، ص 49 ذيل آيه 12 سوره حاقه آورده اند.
«شقاق» در اصل به معناى شکاف است و به جنگ و منازعه و اختلاف نيز اطلاق مى شود؛ چراکه طرفين صفوف خود را از يکديگر جدا مى سازند و در جمله بالا به معناى مخالفت و منازعه است. «يَستهوينّ» از ريشه «هوى» (هواى نفس) گرفته شده و مفهومش اين است که شما را به پيروى هواى نفس وادار نکند. «بَرأ» از ريشه «برء» بر وزن «نرم» گاه به معناى آفريدن و ايجاد کردن آمده و گاه به معناى دورى جستن و برائت از چيزى و در خطبه بالا به معناى اوّل است و اطلاق «بُرأ» بر وزن «ظلم» به معناى بهبودى و سلامتى به دليل آن است که شخص از حالت اوّل که بيمارى است، جدا مى شود. «نَسمه» در اصل به معناى وزش ملايم باد است و گاه به معناى نفس کشيدن آمده و به همين مناسبت، به خود انسان هم که داراى تنفّس است، اطلاق مى شود. تعبير به «امّى» (درس نخوانده يا کسى که منسوب به اُمّ يعنى مادر است و جز در دامان مادر مطلبى فرا نگرفته) اشاره لطيفى به اين نکته است که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) با اين که اصلا درسى نخوانده بود، هم از گذشته خبر مى داد و هم از آينده و اين يکى از نشانه هاى ارتباط او با خداوند بود. حاقه، آيه 12. کفاية الطالب، ص 109. شبيه اين معنا را بسيارى از مفسّران اهل سنّت مانند: قرطبى در تفسير جامع الاحکام، ج 18، ص 264 و بروسوى در روح البيان، ج 10، ص 136 و آلوسى در روح المعانى، ج 15، ص 49 ذيل آيه 12 سوره حاقه آورده اند.