تفسیر بخش پنجم

حَتَّى إِذَا بَلَغَ الْکِتَابُ أَجَلَهُ، وَ الأَمْرُ مَقَادِيرَهُ، وَ أُلْحِقَ آخِرُ الْخَلْقِ بِأَوَّلِهِ، وَجَاءَ مِنْ أَمْرِ اللهِ مَا يُرِيدُهُ مِنْ تَجْدِيدِ خَلْقِهِ، أَمَادَ السَّماءَ وَفَطَرَهَا، وَ أَرَجَّ الأَرْضَ وَ أَرْجَفَهَا، وَ قَلَعَ جِبَالَها وَ نَسَفَهَا، وَ دَکَّ بَعْضُهَا بَعْضآ مِنْ هَيْبَةِ جَلاَلَتِهِ وَ مَخُوفِ سَطْوَتِهِ، وَ أَخْرَجَ مَنْ فِيهَا، فَجَدَّدَهُمْ بَعْدَ إِخْلاَقِهمْ، وَ جَمَعَهُمْ بَعْدَ تَفَرُّقِهِمْ، ثُمَّ مَيَّزَهُمْ لِما يُريدُهُ مِنْ مَسْأَلَتِهِمْ عَنْ خَفَايَا الأَعْمَالِ وَ خَبَايَا الأَفْعَالِ، وَ جَعَلَهُمْ فَرِيقَيْنِ: أَنْعَمَ عَلَى هؤُلاَءِ وانْتَقَمَ مِنْ هؤُلاَءِ.

ترجمه
اين وضع (مرگ و ميرهاى آدمى) همچنان ادامه مى يابد تا عمر جهان پايان گيرد و مقدّرات به انتها رسد، و آخرين مخلوقات به نخستين آن ها ملحق گردد (وهمه بميرند) و فرمان خدا براى بازگشت مخلوقات که اراده کرده است، صادر گردد. در اين هنگام (کرات) آسمان را به حرکت درمى آورد و از هم مى شکافد؛ زمين را به لرزه درآورده و به سختى تکان مى دهد؛ کوه ها را از جا کنده، به هر سو پرتاب مى کند و آن ها از هيبت جلال و خوف سَطْوَتش به يکديگر کوبيده شده، متلاشى مى گردند. (بعد از اين انقلاب هاى عظيم) خداوند تمام کسانى را که در دل خاک آرميده اند، بيرون مى آورد و پس از فرسودگى، نوسازى مى کند، و بعد از پراکندگى آن ها را جمع مى نمايد؛ سپس آن ها را براى سؤال از اعمال مخفى وافعال پنهانى، از هم جدا ساخته، به دو گروه تقسيم مى کند: به اين گروه (نيکان وپاکان) نعمت مى بخشد و آن گروه (بدان) را مجازات مى کند.
شرح و تفسیر
رستاخيز انسان ها
با توجّه به بحث هايى که امام (عليه السلام) در قسمت هاى پيشين خطبه، درمورد زندگى پرغوغاى دنياپرستان و سپس لحظات پايانى عمر انسان با تمام مشکلات طاقت فرسا و حوادث دردناکش کرد، در اين بخش از خطبه به بحث از مرحله ديگرى مى پردازد و آن قيامت، رستاخيز و حساب و کتاب است و با اين بخش، بحث را درباره سرنوشت انسان، کامل مى سازد و دورنماى گويا و آموزنده اى پيش روى انسان ها مى گذارد؛ به اين منظور که تا فرصتى باقى است، بيدار شوند و صراط مستقيم را از جاده هاى انحرافى بشناسند.
مى فرمايد: «اين وضع (مرگ ومير آدمى) همچنان ادامه مى يابد، تا عمر جهان پايان گيرد و مقدّرات به انتها برسد و آخرين مخلوقات، به نخستين آن ها ملحق گردد (و همه بميرند) و فرمان خدا براى بازگشت مخلوقات که اراده کرده است، صادر گردد»؛ (حَتَّى إِذَا بَلَغَ الْکِتَابُ أَجَلَهُ، وَ الْأَمْرُ مَقَادِيرَهُ، وَ أُلْحِقَ آخِرُ الْخَلْقِ بِأَوَّلِهِ، وَ جَاءَ مِنْ أَمْرِ اللهِ مَا يُرِيدُهُ مِنْ تَجْدِيدِ خَلْقِهِ).
آرى! زندگى انسان در اين دنيا هدف نهايى نيست، بلکه مقدّمه اى است براى زندگى در جهان ديگر، که جاودانى و مقصد نهايى خلقت است.
«در اين هنگام (کرات) آسمان را به حرکت درمى آورد و از هم مى شکافد؛ زمين را به لرزه درآورده، به سختى تکان مى دهد؛ کوهها را از جا کنده و به هر سو پرتاب مى کند، و آن ها از هيبت جلال و خوف سطوتش به يکديگر کوبيده شده، ومتلاشى مى گردند!»؛ (أَمَادَ السَّمَاءَ وَ فَطَرَهَا، وَ أَرَجَّ الْأَرْضَ وَأَرْجَفَهَا، وَقَلَعَ جِبَالَهَا وَنَسَفَهَا، وَ دَکَّ بَعْضُهَا بَعْضآ مِنْ هَيْبَةِ جَلاَلَتِهِ وَ مَخُوفِ سَطْوَتِهِ).
به اين ترتيب، انفجار عظيمى در آسمان ها و زمين به وقوع مى پيوندد و جهان مادّه به طور کامل ويران مى شود و همان گونه که قرآن مى گويد، بر ويرانه هاى آن، جهان نوينى ايجاد مى شود که رستاخيز در آن واقع خواهد شد: (يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّمواتُ وَ بَرَزُوا لِلهِ الْوَاحِدِ القَهَّارِ)؛ «در آن روز که اين زمين به زمينى ديگر و آسمان ها (به آسمان هاى ديگرى) مبدّل مى شود همه در پيشگاه خداوند يگانه حاکم بر همه چيز ظاهر مى گردند».
درواقع سخنان امام (عليه السلام) در اين جمله هاى کوتاه و پرمعنا برگرفته از قرآن مجيد است و عصاره چيزى است که در قرآن به صورت گسترده آمده است.
و درباره آسمان مى فرمايد: (إِذَا السَّمَاءُ انْفَطَرَتْ * وَ إِذَا الْکَوَاکِبُ انْتَثَرَتْ)؛ «آن زمان که (کرات) آسمان از هم شکافته شود و آن زمان که ستارگان پراکنده شوند و فرو ريزند».
و نيز درمورد زمين مى فرمايد: (إِذَا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجّآ * وَ بُسَّتِ الْجِبَالُ بَسّآ * فَکَانَتْ هَبَاءً مُنْبَثّآ)؛ «در آن هنگامى که زمين به شدّت به لرزه درمى آيد و کوهها درهم کوبيده مى شود و به صورت غبار پراکنده درمى آيد».{6} و نيز مى فرمايد: (يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ * تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ)؛ «آن روز که زلزله وحشتناک (همه چيز را) به لرزه درمى آورد و به دنبال آن، حادثه دوم [= صيحه عظيم محشر] رخ مى دهد».
در ادامه اين سخن مى فرمايد: «(بعد از اين انقلاب هاى عظيم)، خداوند تمام کسانى را که در دل خاک آرميده اند، بيرون مى آورد و پس از فرسودگى، نوسازى مى کند و بعد از پراکندگى آن ها را جمع مى نمايد»؛ (وَأَخْرَجَ مَنْ فِيهَا، فَجَدَّدَهُمْ بَعْدَ إِخْلاَقِهمْ، وَ جَمَعَهُمْ بَعْدَ تَفَرُّقِهِمْ).
و اين آغاز رستاخيز انسان هاست که همگى به حيات نوينى مى رسند ووارد صحنه محشر مى شوند.
تعبير به «جَدَّدَهُمْ» اشاره روشنى به معاد جسمانى و نوسازى انسان ها و تکامل جسمى آنان در عرصه محشر است.
جمله «وَ جَمَعَهُمْ بَعْدَ تَفَرُّقِهِمْ» ممکن است اشاره به اجتماع انسان ها در صحنه محشر باشد و يا اشاره به جمع شدن ذرّات پراکنده هر انسانى براى تجديد حيات و مانعى ندارد که عبارت مذکور اشاره به هر دو معنا باشد.
در ادامه مى فرمايد: «سپس آن ها را براى سؤال از اعمال مخفى و افعال پنهانى از هم جدا ساخته، به دو گروه تقسيم مى کند: به اين گروه (نيکان و پاکان) نعمت مى بخشد و آن گروه (بدان) را مجازات مى کند»؛ (ثُمَّ مَيَّزَهُمْ لِما يُريدُهُ مِنْ مَسْأَلَتِهِمْ عَنْ خَفَايَا الاَْعْمَالِ وَ خَبَايَا الاَْفْعَالِ، وَ جَعَلَهُمْ فَرِيقَيْنِ: أَنْعَمَ عَلَى هؤُلاَءِ وانْتَقَمَ مِنْ هؤُلاَءِ). تعبير به «خَفَايَا الْأَعْمَالِ وَ خَبَايَا الاَْفْعَالِ» ممکن است اشاره به يک مطلب، يعنى اعمال پنهانى باشد و اين احتمال نيز وجود دارد که «خَفَايَا الْأَعْمَالِ» اشاره به اعمالى باشد که به صورت پنهان، هر چند در دل اجتماع، انجام داده مى شود و«خَبَايَا الْأَفْعَالِ» اشاره به کارهايى باشد که در خلوتگاه هاى پوشيده ازنظر انجام مى شود؛ زيرا «خبايا» جمع «خبيئه» به معناى شىء پنهان است. به هر حال چيزى از کارهاى ما بر خدا پنهان و پوشيده نيست، چراکه او در همه جا حضور دارد وتمام عالم محضر خداست.

* * * .
پاورقی ها
«أماد» از ريشه «ميد» بر وزن «صيد» به معناى تحرّک و اضطراب است؛ بنابراين «أماد» به معناى به حرکت درآوردن، توأم با تکان دادن است.
«أرجّ» از ريشه «رجّ» بر وزن «حجّ» گرفته شده که به معناى حرکت دادن شديد است. «أرجف» از ريشه «رجف» بر وزن «کشف» به معناى اضطراب و لرزه شديد است و اخبار فتنه انگيز را از به اين دليل «اراجيف» گويند که مايه اضطراب جامعه مى شود. «نسف» از ريشه «نسف» بر وزن «حذف» در اصل به معناى ريختن دانه هاى غذايى در غربال و تکان دادن و باد دادن آن است تا پوست از دانه جدا شود. در اين جا به معناى متلاشى و خرد کردن کوه هاست. «دکّ» در اصل به معناى زمين صاف وهموار است و از آن جا که براى صاف کردن زمين ناهموار بايد آن را کوبيد، اين واژه در بسيارى از موارد به معناى کوبيدن شديد به کار مى رود. ابراهيم، آيه 48. انفطار، آيات 1 و 2. واقعه، آيات 4 ـ 6. نازعات، آيات 6 و 7. «إخلاق» از ريشه «خلق» بر وزن «شفق» به معناى کهنه شدن است. «إنتقم» از ريشه «نقمت» بر وزن «نعمت» در اصل به معناى کيفر دادن و مجازات کردن است و گاه به معناى تلافى کردن توأم با کينه جويى آمده است؛ ولى در خطبه بالا و مواردى که در قرآن به کار رفته است، همان معناى مجازات کردن را دارد.