تفسیر بخش دوم
لَمْ يَکُنِ امْرُوٌ مِنْهَا فِي حَبْرَةٍ إلاَّ أَعْقَبَتْهُ بَعْدَهَا عَبْرَةً؛ وَلَمْ يَلْقَ فِي سَرَّائِهَا بَطْناً، إلاَّ مَنَحَتْهُ مِنْ ضَرَّائِهَا ظَهْراً؛ وَلَمْ تَطُلَّهُ فِيهَا دِيمَةُ رَخَاءٍ، إلاَّ هَتَنَتْ عَلَيْهِ مُزْنَةُ بَلاَءٍ! وَحَرِيٌّ إذا أَصْبَحَتْ لَهُ مُنْتَصِرَةً أَنْ تُمْسِيَ لَهُ مُتَنَکِّرَةً، وَإِنْ جَانِبٌ مِنْهَا اعْذَوْذَبَ وَاَحْلَوْلَى، أَمَرَّ مِنْهَا جَانِبٌ فَأَوْبَى! لايَنَالُ امْرُوٌ مِنْ غَضَارَتِهَا رَغَباً، إلاَّ أَرْهَقَتْهُ مِنْ نَوَائِبِهَا تَعَباً! وَلا يُمْسِي مِنْهَا فِي جَنَاحِ أَمْنٍ، إلاَّ أَصْبَحَ عَلَى قَوَادِمِ خَوْفٍ! غَرَّارَةٌ، غُرُورٌ مَا فِيهَا، فَانِيَةٌ، فَانٍ مَنْ عَلَيْهَا، لا خَيْرَ فِي شَيْءٍ مِنْ أَزْوَادِهَا إلاَّ التَّقْوَى. مَنْ أَقَلَّ مِنْهَا اسْتَکْثَرَ مِمَّا يُوْمِنُهُ! وَمَنِ اسْتَکْثَرَ مِنْهَا اسْتَکْثَرَ مِمَّا يُوبِقُهُ، وَزَالَ عَمَّا قَلِيلٍ عَنْهُ.
ترجمه
شرح و تفسیر
امام (عليه السلام) در اين بخش از خطبه، در ادامه نکوهش از زندگى دنياى مادى نخست به يکى ديگر از ويژگى هاى بارز آن، که دگرگونى سريع و جابه جايى نعمت ها ونقمت هاست، اشاره کرده، مى فرمايد: «هيچ کس از دنيا شادمانى نديده جز اين که به دنبال آن او را با اشک و آه روبرو مى سازد، و هنوز با خوشى هايش مواجه نشده که او را به ناراحتى هاى پشت کردن (نعمتها) مبتلا مى کند»؛ (لَمْ يَکُنْ اِمْرُؤٌ مِنْها فِي حَبْرَةٍ إلاَّ اَعْقَبَتْهُ بَعْدَها عَبْرةً. وَلَمْ يَلْقَ فِي سَرّائِها بَطْناً إلاَّ مَنَحَتْهُ مِنْ ضَرَّائِها ظَهْراً).
سپس در تأکيد بر اين معنا، مى افزايد: «هنوز باران لطيف و ملايم راحتى وآسايش، بر او نباريده که بلاها را سيل آسا بر سرش فرومى بارد!»؛ (وَلَمْ تَطُلَّهُ فِيهَا دِيْمَةُ رَخاءٍ إِلاَّ هَتَنَتْ عَلَيْهِ مُزْنَةُ بَلاءٍ). و به همين دليل «جاى تعجب نيست که هرگاه صبحگاهان به يارى کسى برخيزد، شامگاهان خود را ناشناس و بيگانه نشان دهد و اگر در يک طرف شيرينى و گوارايى داشته باشد در سوى ديگر تلخى به بار آورد و مرگ بيافريند»؛ (وَحَرِىٌّ إِذَا اَصْبَحَتْ لَهُ مُنْتَصِرَةً اَنْ تُمْسِىَ لَهُ مُتَنَکِّرَةً، وَإِنْ جَانِبٌ مِنْها اِعْذَوْذَبَ وَاَحْلَوْلَى، أَمَرَّ مِنْها جانِبٌ فَأَوْبى).
آرى! چنين است طبيعت زندگى اين دنياى مادّى، و هميشه چنين بوده وخواهد بود که تلخ و شيرين، پيروزى و شکست، زندگى و مرگ، همواره جاى خود را با يکديگر عوض مى کنند و هيچ قدرتى نمى تواند مانع اين دگرگونى ها گردد.
آنگاه در تأکيد بر همين معنا، مى فرمايد: «هيچ کس از طريق نعمت ها و لذّات دنيا به آنچه خواسته است نمى رسد مگر اين که (به زودى) مشکلات وسختى هايش او را به رنج مى افکند و شبى را در زير بال وپر امنيّت به سر نمى برد جز اين که صبحگاهان، روى شهپرهاى لغزنده خوف قرار مى گيرد»؛ (لايَنالُ اْمُروٌ مِنْ غَضَارَتِها رَغَباً، إِلاَّ أَرْهَقَتْهُ مِنْ نَوَائِبِها تَعَباً! وَلا يُمْسِى مِنْها فِي جَنَاحِ أَمْنٍ، إِلاَّ أَصْبَحَ عَلَى قَوَادِمِ{6} خَوْفٍ).
آرى! فاصله زمانى و مکانى خوشبختى و بدبختى در دنيا بسيار کم است، گاه انسانى در آغاز شب بساط عيش ونوش را گسترده، غرق لذّت و شادى است ولى با گذشتن يک شب، صبحگاهان، فرياد شيون بر مرگ عزيزانش از همان خانه پرزرق وبرق برمى خيزد و گاه به دست نزديک ترين دوستان و محافظانش جامِ تلخ و زهرآلود مرگ را سر مى کشد.
باز در ادامه اين سخن، از فريب و فناى دنيا توصيف گوياترى فرموده، مى گويد:
«دنيا بسيار فريبنده است و آنچه در آن است فريب و نيرنگ است، فناپذير است و هرکس نيز در آن است فانى مى شود، و همه زاد و توشه هاى آن، جز زادوتوشه تقوا، بيهوده است، هرکس به مقدار کفايت از مواهب دنيا قانع شود آرامش بيشترى به دست مى آورد، و آن کس که از آن بسيار بطلبد وسيله نابودى خود را بيشتر فراهم ساخته است (اضافه بر اين) آنچه به دست آورده به زودى از دست او مى رود!»؛ (غَرَّارَةٌ، غُروْرٌ ما فِيْها، فانِيَةٌ، فانٍ مَنْ عَلَيْها، لا خَيْرَ فِي شَيْءٍ مِنْ أزْوادِها إلاَّ التَّقْوى. مَنْ أَقَلَّ مِنْها اِسْتَکْثَرَ مِمَّا يُوْمِنُهُ! وَمَنِ اسْتَکْثَرَ مِنْها اِسْتَکْثَرَ مِمَّا يُوبِقُهُ، وَزالَ عَمَّا قَلِيلٍ عَنْهُ).
و به اين ترتيب امام (عليه السلام) به دنبال آن توصيف هايى که درباره تغيير و تحوّل نعمتها و جابه جايى قدرت ها و نابودى موفقيّت ها بيان مى کند نتيجه مى گيرد که عاقل کسى است که از آن به مقدار کم (به اندازه کفاف) قناعت کند تا اسباب امنيّت خاطر خود را فراهم سازد، چراکه آن ها که فزون طلب اند براى حفظ اين فزونى، خود را در معرض آفات فراوان قرار داده و عوامل بدبختى و نابودى خويش را به دست خويش فراهم مى سازند.
* * *
پاورقی ها
«تَطُلَّهُ» از ريشه «طَلّ» بر وزن «تلّ» به معناى باران نرم و ملايم است در مقابل «وابل» که به باران شديد گفته مى شود. «ديمة» از ريشه «دوام» به معناى بارانى است که به طور مستمرّ و آرام و خالى از رعد و برق فرو مى بارد. «هَتَنَتْ» از ريشه «هتن» بر وزن «حتم» به معناى فروباريدن پى درپى است. «مزنة» به معناى قطعه ابر روشن و باران زاست. «اعذوذب» از ريشه «عذب» به معناى گوارايى است. «احلولى» از ريشه «حلو» به معناى شيرينى است. «أوبى» از ريشه «وبى» به معناى بيمارى و هلاکت است. «غضارة» از ريشه «غضر» بر وزن «نذر» (به معناى فراوان ساختن نعمت) به معناى فراوانى نعمت و راحت بودن زندگى است. «أرهقت» از ريشه «رهق» بر وزن «شفق» به معناى پوشاندن چيزى با قهر و غلبه است. «قوادم» جمع «قادمه» به معناى شهپرهايى است که در قسمت جلوى بال پرندگان قرار دارد و معمولاً بسيار لغزنده است. «يوبق» در اصل از ريشه «وبوق» بر وزن «نبوغ» به معناى هلاکت است؛ بنابراين يوبق يعنى هلاک مى کند.