تفسیر بخش اوّل
أَمَّا بَعْدُ، فَإنِّي أُحَذِّرُکُمُ الدُّنْيَا، فَإنَّهَا حُلْوَةٌ خَضِرَةٌ، حُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ، وَتَحَبَّبَتْ بِالْعَاجِلَةِ، وَرَاقَتْ بِالْقَلِيلِ، وَتَحَلَّتْ بِالاْمَالِ، وَتَزَيَّنَتْ بِالْغُرُورِ. لاتَدُومُ حَبْرَتُهَا، وَلا تُوْمَنُ فَجْعَتُهَا. غَرَّارَةٌ ضَرَّارَةٌ، حَائِلَةٌ زَائِلَةٌ، نَافِدَةٌ بَائِدةٌ، أَکَّالَةٌ غَوَّالَةٌ. لا تَعْدُو ـ إذا تَنَاهَتْ إلَى أُمْنِيَّةِ أَهْلِ الرَّغْبَةِ فِيهَا وَالرِّضَاءِ بِهَا ـ أَنْ تَکُونَ کَمَا قَالَ اللهُ تَعَالَى سُبْحَانَهُ: (کَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الاَْرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيماً تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ، وَکَانَ اللهُ عَلَى کُلِّ شَيْءٍ مُقْتَدِراً).
ترجمه
اما بعد (از حمد و ثناى الهى) شما را از دنيا بر حذر مى دارم چراکه ظاهرش شيرين و باطراوت است، و در لابه لاى شهوات پيچيده شده است، به دليل نقد بودنش جلب توجه مى کند و با اين که مواهب آن ناچيز است دل ها را به سوى خود مى کشاند، آمال و آرزوهاى دنياپرستان را در خود جمع کرده و خود را به آن آراسته، و زيور فريب به خود پوشانده است، شادمانى و نعمت آن پايدار نيست واز دردها و مشکلاتش کسى در امان نمى باشد، سخت، مغرورکننده و زيان بار، و متغيّر و زوال پذير، و پايان گيرنده و نابودشدنى است و (سرانجام) ساکنان خود را مى خورد و هلاک مى کند و هرگاه زندگى دنيا به حدّ اعلا رسد و به آرزوى دنياپرستان جامه عمل بپوشاند و از آن راضى شوند بيش از آنچه خداوند متعال (در قرآن) فرموده، نخواهد بود که: «زندگى دنيا همچون آبى است که از آسمان فرو مى فرستيم وبه وسيله آن، گياهان، سر به هم مى آورند امّا چيزى نمى گذرد که خشک مى شوند و بادها آن ها را به هر سو پراکنده مى سازد، و خداوند بر همه چيز قادر است».
شرح و تفسیر
دنياى فريب کار!
امام (عليه السلام) در اين بخش از خطبه، نخست همگان را از دنياى فانى و فريبنده بر حذر مى دارد و سپس با ذکر هيجده وصف درباره دنيا و فريبندگى آن، ماهيّت واقعى آن را کاملاً برملا مى سازد، مى فرمايد:
«امّا بعد (از حمد و ثناى الهى) شما را از دنيا بر حذر مى دارم، چراکه ظاهرش شيرين و باطراوت است، و در لابه لاى شهوات پيچيده شده است، به دليل نقدبودنش جلب توجه مى کند و با اين که مواهب آن ناچيز است دل ها را به سوى خود مى کشاند، آمال و آرزوهاى دنياپرستان را در خود جمع کرده و خود را به آن آراسته، و زيور فريب به خود پوشانده است»؛ (أَمَّا بَعْدُ، فَإنِّي اُحَذِّرُکُمُ الدُّنْيَا، فَإنَّهَا حُلْوَةٌ خَضِرَةٌ، حُفَّتْ بِالشَّهَواتِ، وَتحَبَّبتْ بِالْعاجِلَةِ، وَ رَاقَتْ بالْقَليْلِ، وَتَحَلَّتْ باْلآمالِ، وَتَزَيَّنَتْ بِاْلغُرُورِ).
امام (عليه السلام) فريبندگى دنيا را از اين نظر مى داند که ظاهرش شيرين و باطراوت است و انواع شهوات گردا گرد آن را فراگرفته و چون نقد و آماده است، محبوب دل هاست (و اين است معناى تَحَبَّبَتْ بِالْعاجِلَةِ).
تعبير «راقَتْ بِالْقَلِيلِ» اشاره به اين است که دنيا متاع اندک خود را چنان تزئين مى کند که دل هاى دنياپرستان را مجذوب خود مى سازد.
جمله «تَحَلَّتْ بِالاْمالِ» اشاره به اين است که زينت دنيا جنبه واقعى ندارد، بلکه با پندارها و خيال ها و آرزوها تزئين شده است؛ همان گونه که جمله «تَزَيَّنَتْ بالْغُرُورِ» بر همين معنا تأکيد مى کند، که فريب و نيرنگ، سرمايه اصلى دنيا و عامل تزئين آن است.
اين مطلب هنگامى روشن مى شود که دورنماى کاخ شاهان و قدرت ظاهرى آن ها و زرق وبرق قصرهاى ثروتمندان و لباس ها و مرکب ها و وسايل زندگى زيبا و جذاب آن ها را از دور ببينى؛ که دل ها را سخت تکان مى دهد و به خود مشغول مى کند؛ امّا هنگامى که نزديک مى شويم و در اعماق زندگى آن ها فرو مى رويم، چيزى جز بدبختى و گرفتارى، مشکلات و ناراحتى ها و ترس از خطرات دشمن و توطئه هاى حسودان و اختلافات دوستان نمى بينيم.
اين تعبيرات درواقع برگرفته از آيات قرآن مجيد است:
در دو آيه مى خوانيم: «(وَمَا الْحَيوةُ الدُّنيَآ إلاَّ مَتَاعُ الغُرُورِ)؛ زندگى دنيا چيزى جز مايه فريب نيست».
در جاى ديگر مى فرمايد: «(إنَّ هوُلاءِ يُحِبُّونَ الْعاجِلَة)؛ آن ها زندگى زودگذر دنيا را دوست دارند».
و در جاى ديگر مى فرمايد: «(زُيِّنَ للِنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّسَآءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَناطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ...)؛ محبّت امور مادى از (قبيل) زنان و فرزندان و اموال فراوان از طلا و نقره و اسب هاى ممتاز و چهارپايان و زراعت ... در نظر مردم جلوه داده شده است».
و در جاى ديگر مى فرمايد: «(ذَرْهُمْ يَأْکُلوُا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ اْلأَمَلُ)؛ آن ها را به حال خود واگذار تا بخورند، و (از دنيا) بهره گيرند، و آرزوها آنان را غافل سازد».
و در ادامه اين سخن مى فرمايد: «شادمانى و نعمت آن پايدار نيست و از دردها و مشکلاتش کسى در امان نمى باشد، سخت مغرورکننده و زيان بار، ومتغيّر وزوال پذير، و پايان گيرنده و نابودشدنى است و (سرانجام) ساکنان خود را مى خورد و هلاک مى کند»؛ (لا تَدُومُ حَبْرَتُهَا، وَلا تُوْمَنُ فَجْعَتُها. غَرّارَةٌ ضَرَّارَةٌ، حائِلَةٌ زائِلَةٌ، نافِدَةٌ بائِدَةٌ، أَکّالَةٌ غَوّالَةٌ).
امام (عليه السلام) در اين قسمت از سخن خود با تعبيرات بسيار حساب شده، از ناپايدارى دنيا خبر مى دهد، نه زيبايى هاى آن ادامه دارد نه قدرت، نه ثروت، نه جوانى و نه امنيّت، همه چيز آن در معرض زوال است و با نسيمى دفتر ايّام بر هم مى خورد، و غافل و بى خبر کسانى هستند که با اين حال بر آن تکيه مى کنند.
و ادامه داده، مى فرمايد: «آنگاه که زندگى دنيا به حدّ اعلا مى رسد و به آرزوى دنياپرستان جامه عمل مى پوشاند و از آن راضى مى شوند، بيش از آنچه خداوند متعال (در قرآن) فرموده، نخواهد بود که: «زندگى دنيا همچون آبى است که از آسمان فرو مى فرستيم و به وسيله آن گياهان سر به هم مى آورند، اما چيزى نمى گذرد که خشک مى شوند و بادها آن ها را به هرسو پراکنده مى سازد وخداوند بر همه چيز قادر است»؛ (لا تَعْدوُ ـ اِذا تَناهَتْ إلى اُمْنِيَّةِ اَهْلِ الرَّغْبَةِ فِيهَا وَالرِّضاءِ بهَا ـ أَنْ تَکُونَ کَمَا قَالَ اللهُ تَعَالَى سُبْحانَهُ: (کَمَاءٍ أنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيْماً{6} تَذْرُوهُ الرِّياحُ، وَکانَ اللهُ عَلَى کُلِّ شَيْءٍ مُقْتَدِراً){7}).
امام (عليه السلام) در اين جا براى اثبات مقصود خود به مثال زيبا و گويايى که قرآن مجيد در سوره کهف آورده است متوسّل مى شود، دست انسان ها را گرفته و به دشت وصحرا مى برد، منظره بهار و پاييز را در نظر آن ها مجسّم مى سازد که چگونه با نزول باران، زمين مى جنبد و گياهان سر برمى آورند درختان شکوفه مى کنند وگل ها مى خندند و شاخه ها پربرگ و سپس پرميوه مى شوند. اما با گذشتن چند ماه برگ ها پژمرده، درختان افسرده، نغمه هاى مرغان خاموش، وشاخه ها برهنه مى شوند و همه چيز پايان مى گيرد، آرى! چنين است وضع زندگى انسان ها در اين دنياى فانى و ناپايدار و چه تشبيه جالب و گويايى!
* * * .
امام (عليه السلام) در اين بخش از خطبه، نخست همگان را از دنياى فانى و فريبنده بر حذر مى دارد و سپس با ذکر هيجده وصف درباره دنيا و فريبندگى آن، ماهيّت واقعى آن را کاملاً برملا مى سازد، مى فرمايد:
«امّا بعد (از حمد و ثناى الهى) شما را از دنيا بر حذر مى دارم، چراکه ظاهرش شيرين و باطراوت است، و در لابه لاى شهوات پيچيده شده است، به دليل نقدبودنش جلب توجه مى کند و با اين که مواهب آن ناچيز است دل ها را به سوى خود مى کشاند، آمال و آرزوهاى دنياپرستان را در خود جمع کرده و خود را به آن آراسته، و زيور فريب به خود پوشانده است»؛ (أَمَّا بَعْدُ، فَإنِّي اُحَذِّرُکُمُ الدُّنْيَا، فَإنَّهَا حُلْوَةٌ خَضِرَةٌ، حُفَّتْ بِالشَّهَواتِ، وَتحَبَّبتْ بِالْعاجِلَةِ، وَ رَاقَتْ بالْقَليْلِ، وَتَحَلَّتْ باْلآمالِ، وَتَزَيَّنَتْ بِاْلغُرُورِ).
امام (عليه السلام) فريبندگى دنيا را از اين نظر مى داند که ظاهرش شيرين و باطراوت است و انواع شهوات گردا گرد آن را فراگرفته و چون نقد و آماده است، محبوب دل هاست (و اين است معناى تَحَبَّبَتْ بِالْعاجِلَةِ).
تعبير «راقَتْ بِالْقَلِيلِ» اشاره به اين است که دنيا متاع اندک خود را چنان تزئين مى کند که دل هاى دنياپرستان را مجذوب خود مى سازد.
جمله «تَحَلَّتْ بِالاْمالِ» اشاره به اين است که زينت دنيا جنبه واقعى ندارد، بلکه با پندارها و خيال ها و آرزوها تزئين شده است؛ همان گونه که جمله «تَزَيَّنَتْ بالْغُرُورِ» بر همين معنا تأکيد مى کند، که فريب و نيرنگ، سرمايه اصلى دنيا و عامل تزئين آن است.
اين مطلب هنگامى روشن مى شود که دورنماى کاخ شاهان و قدرت ظاهرى آن ها و زرق وبرق قصرهاى ثروتمندان و لباس ها و مرکب ها و وسايل زندگى زيبا و جذاب آن ها را از دور ببينى؛ که دل ها را سخت تکان مى دهد و به خود مشغول مى کند؛ امّا هنگامى که نزديک مى شويم و در اعماق زندگى آن ها فرو مى رويم، چيزى جز بدبختى و گرفتارى، مشکلات و ناراحتى ها و ترس از خطرات دشمن و توطئه هاى حسودان و اختلافات دوستان نمى بينيم.
اين تعبيرات درواقع برگرفته از آيات قرآن مجيد است:
در دو آيه مى خوانيم: «(وَمَا الْحَيوةُ الدُّنيَآ إلاَّ مَتَاعُ الغُرُورِ)؛ زندگى دنيا چيزى جز مايه فريب نيست».
در جاى ديگر مى فرمايد: «(إنَّ هوُلاءِ يُحِبُّونَ الْعاجِلَة)؛ آن ها زندگى زودگذر دنيا را دوست دارند».
و در جاى ديگر مى فرمايد: «(زُيِّنَ للِنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّسَآءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَناطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ...)؛ محبّت امور مادى از (قبيل) زنان و فرزندان و اموال فراوان از طلا و نقره و اسب هاى ممتاز و چهارپايان و زراعت ... در نظر مردم جلوه داده شده است».
و در جاى ديگر مى فرمايد: «(ذَرْهُمْ يَأْکُلوُا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ اْلأَمَلُ)؛ آن ها را به حال خود واگذار تا بخورند، و (از دنيا) بهره گيرند، و آرزوها آنان را غافل سازد».
و در ادامه اين سخن مى فرمايد: «شادمانى و نعمت آن پايدار نيست و از دردها و مشکلاتش کسى در امان نمى باشد، سخت مغرورکننده و زيان بار، ومتغيّر وزوال پذير، و پايان گيرنده و نابودشدنى است و (سرانجام) ساکنان خود را مى خورد و هلاک مى کند»؛ (لا تَدُومُ حَبْرَتُهَا، وَلا تُوْمَنُ فَجْعَتُها. غَرّارَةٌ ضَرَّارَةٌ، حائِلَةٌ زائِلَةٌ، نافِدَةٌ بائِدَةٌ، أَکّالَةٌ غَوّالَةٌ).
امام (عليه السلام) در اين قسمت از سخن خود با تعبيرات بسيار حساب شده، از ناپايدارى دنيا خبر مى دهد، نه زيبايى هاى آن ادامه دارد نه قدرت، نه ثروت، نه جوانى و نه امنيّت، همه چيز آن در معرض زوال است و با نسيمى دفتر ايّام بر هم مى خورد، و غافل و بى خبر کسانى هستند که با اين حال بر آن تکيه مى کنند.
و ادامه داده، مى فرمايد: «آنگاه که زندگى دنيا به حدّ اعلا مى رسد و به آرزوى دنياپرستان جامه عمل مى پوشاند و از آن راضى مى شوند، بيش از آنچه خداوند متعال (در قرآن) فرموده، نخواهد بود که: «زندگى دنيا همچون آبى است که از آسمان فرو مى فرستيم و به وسيله آن گياهان سر به هم مى آورند، اما چيزى نمى گذرد که خشک مى شوند و بادها آن ها را به هرسو پراکنده مى سازد وخداوند بر همه چيز قادر است»؛ (لا تَعْدوُ ـ اِذا تَناهَتْ إلى اُمْنِيَّةِ اَهْلِ الرَّغْبَةِ فِيهَا وَالرِّضاءِ بهَا ـ أَنْ تَکُونَ کَمَا قَالَ اللهُ تَعَالَى سُبْحانَهُ: (کَمَاءٍ أنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيْماً{6} تَذْرُوهُ الرِّياحُ، وَکانَ اللهُ عَلَى کُلِّ شَيْءٍ مُقْتَدِراً){7}).
امام (عليه السلام) در اين جا براى اثبات مقصود خود به مثال زيبا و گويايى که قرآن مجيد در سوره کهف آورده است متوسّل مى شود، دست انسان ها را گرفته و به دشت وصحرا مى برد، منظره بهار و پاييز را در نظر آن ها مجسّم مى سازد که چگونه با نزول باران، زمين مى جنبد و گياهان سر برمى آورند درختان شکوفه مى کنند وگل ها مى خندند و شاخه ها پربرگ و سپس پرميوه مى شوند. اما با گذشتن چند ماه برگ ها پژمرده، درختان افسرده، نغمه هاى مرغان خاموش، وشاخه ها برهنه مى شوند و همه چيز پايان مى گيرد، آرى! چنين است وضع زندگى انسان ها در اين دنياى فانى و ناپايدار و چه تشبيه جالب و گويايى!
* * * .
پاورقی ها
آل عمران، آيه 185 و حديد، آيه 20.
انسان، آيه 27. آل عمران، آيه 14. حجر، آيه 3. «حبره» از ريشه «حبر» بر وزن «ابر» به معناى اثر مطلوب و جالب است. «حائلة» از ريشه «حول» بر وزن «قول» گرفته شده و به معناى متغيّر است. «نافدة» از ريشه «نفاد» به معناى فنا و نابودى و پايان يافتن گرفته شده است. «بائدة» از ريشه «بيد» بر وزن «صيد» گرفته شده که به معناى هلاکت و نابودى است. «غوّالة» از ريشه «غول» بر وزن «قول» گرفته شده که به معناى ترور و هلاک کردن غافلگيرانه است. «هشيماً» از ريشه «هشم» بر وزن «خشم» در اصل به معناى شکستن اشياى سست است؛ لذا به گياهان خشک شده خرد شده «هشيم» گفته مى شود. کهف، آيه 45.
انسان، آيه 27. آل عمران، آيه 14. حجر، آيه 3. «حبره» از ريشه «حبر» بر وزن «ابر» به معناى اثر مطلوب و جالب است. «حائلة» از ريشه «حول» بر وزن «قول» گرفته شده و به معناى متغيّر است. «نافدة» از ريشه «نفاد» به معناى فنا و نابودى و پايان يافتن گرفته شده است. «بائدة» از ريشه «بيد» بر وزن «صيد» گرفته شده که به معناى هلاکت و نابودى است. «غوّالة» از ريشه «غول» بر وزن «قول» گرفته شده که به معناى ترور و هلاک کردن غافلگيرانه است. «هشيماً» از ريشه «هشم» بر وزن «خشم» در اصل به معناى شکستن اشياى سست است؛ لذا به گياهان خشک شده خرد شده «هشيم» گفته مى شود. کهف، آيه 45.