تفسیر بخش دوم

أُوصِيکُمْ، عِبَادَ اللهِ، بِتَقْوَى اللهِ الَّتي هِيَ الزَّادُ وَبِهَا الْمَعَاذُ: زَادٌ مُبْلِغٌ، وَمَعَاذٌ مُنْجِحٌ. دَعَا إلَيْهَا أَسْمَعُ دَاعٍ، وَوَعَاهَا خَيْرُ وَاعٍ. فَأَسْمَعَ دَاعِيهَا، وَفَازَ وَاعِيَها.
عِبَادَ اللهِ، إنَّ تَقْوَى اللهِ حَمَتْ أَوْلِيَاءَ اللهِ مَحَارِمَهُ، وَأَلْزَمَتْ قُلُوبَهُمْ مَخَافَتَهُ، حَتَّى أَسْهَرَتْ لَيَاليَهُمْ، وَأَظْمَأَتْ هَوَاجِرَهُمْ. فَأَخَذُوا الرَّاحَةَ بِالنَّصَبِ، والرِّيَّ بِالظَّمَاءِ؛ وَاسْتَقْرَبُوا الْأَجَلَ فَبَادَرُوا الْعَمَلَ، وَکَذَّبُوا الْأَمَلَ فَلاَحَظُوا الْأَجَلَ.

ترجمه
اى بندگان خدا! شما را به تقوا سفارش مى کنم، که هم زاد و توشه (ى سفر آخرت) است و هم پناهگاه (دربرابر عذاب الهى)، زاد و توشه اى که انسان را به مقصد مى رساند، و پناهگاهى که او را (از خطرات) رهايى مى بخشد.
دعوت کننده اى که سخنانش از همه موثرتر است به سوى آن دعوت کرده (خداوند يا پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) و يا همه انبيا و اوليا) و بهترين حافظ (همه عالمان دينى و پرهيزکاران)، آن را نگهدارى و پاسدارى کرده است، اين دعوت کننده به تقوا، دعوت خويش را به گوش همگان رسانيد، و پاسدار آن، در کار خود پيروز شد.
اى بندگان خدا! (بدانيد) تقواى الهى، دوستان خدا را از ارتکاب گناهان بازداشته، و قلوبشان را قرين خوف و خشيّت ساخته، تا آن جا که شب هايشان را بيدار، و روزهايشان را گرم و سوزان کرده است، آن ها (شب زنده دارند وروزه دار)، مشقت را به جاى استراحت، و تشنگى را به جاى سيرابى پذيرفته اند، سرآمد زندگى را نزديک مى دانند، ازاين رو در انجام اعمال نيک شتاب دارند و آرزوهاى دور و دراز را دروغ مى شمرند، ازاين رو همواره پايان زندگى و مرگ را در نظر دارند.
شرح و تفسیر
برترين فضيلت انسان
امام (عليه السلام) بعد از مقدمه متين و محکم و حساب شده اى که در بخش اوّل اين خطبه بيان فرمود، در اين بخش به سراغ مهم ترين فضيلت انسان ها مى رود که همان تقواست. نخست به آثار اخروى آن اشاره کرده، مى فرمايد: «اى بندگان خدا! شما را به تقوا سفارش مى کنم که هم زاد و توشه (ى سفر آخرت) است وهم پناهگاه (دربرابر عذاب الهى)، زاد و توشه اى که انسان را به مقصد مى رساند، وپناهگاهى که او را (از خطرات) رهايى مى بخشد»؛ (أُوصِيکُمْ، عِبَادَ اللهِ، بِتَقْوَى اللهِ الَّتي هِيَ الزَّادُ وَبِهَا الْمَعَاذُ: زَادٌ مُبْلِغٌ، وَمَعَاذٌ مُنْجِحٌ).
بديهى است که انسان در سفرهاى طولانى و پرخوف و خطر نياز به دو چيز دارد: زاد و توشه کافى و منزلگاه هايى که او را از خطرات حفظ کند.
همان گونه که قرآن مجيد مى فرمايد: «(وَتَزَوَّدوُا فَإنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى)؛ زاد وتوشه تهيه کنيد و بهترين زاد و توشه، پرهيزکارى است» و در داستان يوسف (عليه السلام) هنگامى که او بر لب پرتگاه گناه قرار گرفت، از نيروى تقوا براى نجات خود استفاده کرد، قرآن مى گويد: «(قَالَ مَعَاذَ اللهِ)؛ گفت: پناه مى برم به خدا!» و به راستى تقوا پناهگاهى است مطمئن و محکم، دربرابر سيل خروشان هواى نفس و وسوسه هاى شياطين و پناهگاهى است براى نجات از آتش دوزخ در قيامت و بهترين زاد و توشه ها براى اين سفر پرخوف و خطر است.
سپس براى بيان اهميّت تقوا مى افزايد: «دعوت کننده اى که سخنانش از همه نافذتر است به سوى آن دعوت کرده (اشاره به خداوند يا پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) يا همه انبيا و اوليا) و بهترين نگهدارنده، آن را نگهدارى و پاسدارى کرده است (اشاره به همه پرهيزکاران و پيروان مکتب انبيا) آرى، اين دعوت کننده به سوى تقوا، دعوت خود را به گوش همگان رسانيد و پاسدار آن در کار خود پيروز شد»؛ (دَعَا إلَيْهَا أَسْمَعُ دَاعٍ، وَوَعَاهَا خَيْرُ وَاعٍ. فَأَسْمَعَ دَاعِيهَا، وَفَازَ وَاعِيَها).
بعضى گفته اند: منظور از دعوت کننده به تقوا، ذات پاک خداوند و يا شخص پيغمبر اسلام (صلي الله عليه و آله) است که ازسوى خدا سخن مى گفت و منظور از پاسدار تقوا، على7 است ولى بعيد نيست که هر دو، مفهوم عامى داشته باشد که همه دعوت کنندگان راستين و بزرگ به تقوا و پاسداران آن را شامل شود هر چند سرچشمه اصلى، ذات پاک خدا و پيامبر او (صلي الله عليه و آله) و امام المتّقين على بن ابى طالب (عليه السلام) هستند.
سپس امام (عليه السلام) به آثار بسيار پرارزش تقوا در بندگان خاص خدا پرداخته وچنين مى فرمايد: «اى بندگان خدا! تقواى الهى، دوستان خدا را از ارتکاب گناهان بازداشته و قلب هايشان را قرين خوف و خشيّت ساخته، تا آن جا که شب هايشان را بيدار و روزهايشان را گرم و سوزان کرده است»؛ (عِبَادَ اللهِ، إنَّ تَقْوَى اللهِ حَمَتْ أَوْلِيَاءَ اللهِ مَحَارِمَهُ، وَأَلْزَمَتْ قُلُوبَهُمْ مَخَافَتَهُ، حَتَّى أَسْهَرَتْ لَيَاليَهُمْ، وَأَظْمَأَتْ هَوَاجِرَهُمْ). بديهى است که دو تعبير مذکور درباره روز و شب، دو تعبير کنايى لطيف است و منظور شب زنده دارانى است که در دل شب به پا مى خيزند و خواب را از خود دريغ داشته به راز و نياز با پروردگار مى پردازند و روزها را روزه مى گيرند وبه ياد خدا هستند.
اين تعبير، نشان مى دهد که تقواى الهى سرچشمه حرکت به سوى تمام خوبى ها و نيکى هاست چراکه وقتى انسان در درون خود احساس مسئوليت کند حرکت او به سوى اطاعت اوامر الهى و ترک معاصى آغاز مى شود، و شب زنده دارى ها و روزه گرفتن ها بخشى از آثار اين خداترسى باطنى است که نامش تقوا است.
و در ادامه سخن مى افزايد: «آن ها (در طريق عبوديّت پروردگار) مشقت را به جاى راحتى، و تشنگى را به جاى سيرابى پذيرفته اند، سرآمد زندگى را نزديک مى دانند به همين دليل در انجام اعمال نيک شتاب دارند، و آرزوهاى دور و دراز را دروغ مى شمرند، ازاين رو همواره پايان زندگى و مرگ را در نظر دارند»؛ (فَأَخَذُوا الرَّاحَةَ بِالنَّصَبِ، والرِّيَّ بِالظَّمَاءِ؛ وَاسْتَقْرَبُوا الْأَجَلَ فَبَادَرُوا الْعَمَلَ، وَکَذَّبُوا الْأَمَلَ فَلاَحَظُوا الْأَجَلَ).
آرى، در آن هنگام که راحت طلبان خوش گذران، آلوده انواع گناهان اند، آن ها براى نجات از گناه و انجام مسئوليت ها از آسايش چشم مى پوشند، آن ها همچون فريفتگان دنيا نيستند که در دام آرزوهاى دور و دراز گرفتار شوند و گذشتن ساعات و روزها و پايان عمر را به فراموشى بسپارند.
جمله هاى «فَبَادَرُوا» و «فَلاَحَظُوا» درواقع نتيجه و معلول جمله هاى «وَاسْتَقْرَبُوا» وَ «کَذَّبُوا» مى باشد يعنى کسى که سرآمد عمر را نزديک مى بيند، به عمل مى پردازد و کسى که آرزوها را تکذيب مى کند به ياد مرگ است، البتّه تحمل ناراحتى هاى اين جهان سبب آرامش و آسايش جاودان آن ها مى شود آن گونه که امام (عليه السلام) در جاى ديگر مى فرمايد: «صَبَرُوا أَيَّاماً قَصِيرَةً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِيلَةً؛ آن ها (پرهيزکاران) ايّام کوتاهى را شکيبايى کردند و اين کار، راحتى طولانى براى آن ها فراهم ساخت».

* * * .