تفسیر بخش اوّل
اللَّهُمَّ قَدِ انْصَاحَتْ جِبَالُنَا، وَاغْبَرَّتْ أَرْضُنَا، وَهَامَتْ دَوَابُّنَا، وَتَحَيَّرَتْ فِي مَرَابِضِهَا، وَعَجَّتْ عَجِيجَ الثَّکَالَى عَلَى أوْلاَدِهَا، وَمَلَّتِ التَّرَدُّدَ فِي مَرَاتِعِهَا، وَالْحَنِينَ إلَى مَوَارِدِهَا! اللَّهُمَّ فَارْحَمْ أَنِينَ الاْنَّةِ، وَحَنِينَ الْحَانَّةِ! اللَّهُمَّ فَارْحَمْ حَيْرَتَهَا فِي مَذَاهِبِهَا، وَأَنِينَهَا فِي مَوَالِجِهَا! اللَّهُمَّ خَرَجْنَا إلَيْکَ حِينَ اعْتَکَرَتْ عَلَيْنَا حَدَابِيرُ السِّنِينَ، وَأَخْلَفَتْنَا مَخَايِلُ الْجُودِ؛ فَکُنْتَ الرَّجَاءَ لِلْمُبْتَئِسِ، والْبَلاَغَ لِلْمُلْتَمِسِ. نَدْعُوکَ حِينَ قَنَطَ الْأَنَامُ، وَمُنِعَ الْغَمَامُ، وَهَلَکَ السَّوَامُ، أَلاَّ تُوَاخِذَنَا بِأَعْمَالِنَا، وَلا تَأْخُذَنَا بِذُنُوبِنَا. وَانْشُرْ عَلَيْنَا رَحْمَتَکَ بِالسَّحَابِ الْمُنْبَعِقِ، وَالرَّبِيعِ الْمُغْدِقِ، وَالنَّبَاتِ الْمُونِقِ، سَحّاً وَابِلاً، تُحْيِي بِهِ مَا قَدْ مَاتَ، وَتَرُدُّ بِهِ مَا قَدْ فَاتَ.
ترجمه
بارخدايا! به ناله گوسفندان، و فرياد سوزناک شتران ما رحم فرما!
بارالها! به سرگردانى آن ها در راه ها (از شدت گرسنگى و عطش) و ناله هاشان در آغل ها ترحم فرما!
خداوندا! هنگامى به سوى تو بيرون آمديم که خشکسالى هاى پى درپى بر ما هجوم آورده، و ابرهاى پرباران به ما پشت کرده اند. تو مايه اميد هر بيچاره، وحلّال مشکلات هر طلب کننده اى، در اين هنگام که يأس و نوميدى بر مردم چيره گشته، و ابرها از باريدن بازداشته شده اند، وحيوانات بيابان، رو به هلاکت مى روند، تو را مى خوانيم که ما را به اعمالمان مواخذه نکنى، و به گناهانمان مگيرى.
بارالها! رحمتت را به وسيله ابرهاى پرباران، و بهار پر آب و گياه، و گياهان سرسبز و پرطراوت بر ما بگستران؛ بارانى دانه درشت بر ما نازل کن آن چنان که زمين هاى مرده را با آن زنده کنى و آنچه را که از دست رفته به ما بازگردانى!
شرح و تفسیر
امام (عليه السلام) در آغاز اين بخش از خطبه وضع دردناکى را که براثر خشکسالى براى مردم پيدا شده، در ضمن عبارات کوتاه و پرمعنايى بيان مى کند، و در شش جمله نخست آن چنين عرض مى کند: «خداوندا! کوههاى ما از بى آبى از هم شکافته، وزمين، پرغبار و خشک و خالى از گياه شده، چهارپايان ما سخت تشنه گشته ودر آغل هاى خويش متحيّرند؛ همچون مادران فرزندمرده، ناله سرداده اند، و از رفت وآمد زياد به چراگاه ها و روى آوردن به آبگاه ها (و نيافتن آب و علف) خسته شده اند»؛ (اللَّهُمَّ قَدِ انْصَاحَتْ جِبَالُنَا، وَاغْبَرَّتْ أَرْضُنَا، وَهَامَتْ دَوَابُّنَا، وَتَحَيَّرَتْ فِي مَرَابِضِهَا، وَعَجَّتْ عَجِيجَ الثَّکَالَى عَلَى أوْلاَدِهَا، وَمَلَّتِ التَّرَدُّدَ فِي مَرَاتِعِهَا، وَالْحَنِينَ إلَى مَوَارِدِهَا).
امام (عليه السلام) با فصيح ترين عبارات، ترسيم دقيقى از خشکسالى شديد آن زمان کرده است و وضع کوهها و زمين ها و مراتع و آبگاه ها و حيوانات را به روشنى بيان فرموده است.
پس از آن دست به دعا برمى دارد و به اين صورت تقاضاى کمک مى کند (عليهم السلام) «بارخدايا! به ناله گوسفندان و فرياد سوزناک شتران رحم فرما!»؛ (اللَّهُمَّ فَارْحَمْ أَنِينَ الاْنَّةِ، وَحَنِينَ الْحَانَّةِ).
«بارالها! به سرگردانى آن ها در راه ها (از شدّت گرسنگى و عطش) وناله هاشان در آغل ها ترحّم فرما!»؛ (اللَّهُمَّ فَارْحَمْ حَيْرَتَهَا فِي مَذَاهِبِهَا، وَأَنِينَهَا فِي مَوَالِجِهَا).
«خداوندا! هنگامى به سوى تو برون آمديم که خشکسالى هاى پى درپى بر ما هجوم آورده و ابرهاى پرباران، به ما پشت کرده اند»؛ (اللَّهُمَّ خَرَجْنَا إلَيْکَ حِينَ اعْتَکَرَتْ{6} عَلَيْنَا حَدَابِيرُ السِّنِينَ{7}، وَأَخْلَفَتْنَا{8} مَخَايِلُ{9} الْجُودِ{10}).
تعبيرات بسيار حساب شده اى که امام (عليه السلام) در اين دعا به کار برده، از يک سو شدّت سوز آن حضرت و مردم را بيان مى کند، و ازسوى ديگر ترسيم دقيقى از حادثه را به همراه دارد؛ زيرا «حدابير» که جمع «حدبار» است درمورد شترى به کار مى رود که از شدّت لاغرى (به سبب گرسنگى يا راه رفتن زياد) استخوان هاى کوهانش کاملاً نمايان گشته، و گوشت ها از روى آن برچيده شده است، امام (عليه السلام) در اين تشبيه زيبا خشکسالى هاى پى درپى را به چنين شترى تشبيه فرموده که به يقين منظره آن اسفناک و سوار شدن بر آن بسيار مشکل و طاقت فرساست.
تعبير به «آنَّه» و «حانَّه» که هر دو درمورد حيوانى به کار مى رود که ناله سرداده است (يکى درمورد گوسفندان و ديگرى درمورد شتران) اشاره به اين است که تمام حيوانات در آن خشکسالى شديد نالان شده بودند.
و با توجّه به اين که قسمت عمده سرزمين عراق در ميان دو نهر عظيم دجله وفرات واقع شده که از پرآب ترين نهرهاى منطقه اند معلوم مى شود خشکسالى در آن سال ها به قدرى شديد بوده که حتّى مردم عراق را براى نيازهاى ابتدايى حيوانات، سخت در فشار قرار داده بود، (قرائن نشان مى دهد که امام (عليه السلام) اين خطبه را بعد از نماز باران در زمانى که در کوفه بود ايراد فرموده اند).
سپس مى افزايد: «(خداوندا!) تو مايه اميد هر بيچاره و حلّال مشکلات هر طلب کننده اى، در اين هنگام که يأس و نوميدى بر مردم چيره گشته، و ابرها از باريدن بازداشته شده اند و حيوانات بيابان، رو به هلاکت مى روند، تو را مى خوانيم که ما را به اعمالمان مواخذه نکنى و به گناهانمان مگيرى!»؛ (فَکُنْتَ الرَّجَاءَ لِلْمُبْتَئِسِ، والْبَلاَغَ لِلْمُلْتَمِسِ. نَدْعُوکَ حِينَ قَنَطَ الاَْنَامُ، وَمُنِعَ الْغَمَامُ، وَهَلَکَ السَّوَامُ، أَلاَّ تُوَاخِذَنَا بِأَعْمَالِنَا، وَلا تَأْخُذَنَا بِذُنُوبِنَا). اين تعبير به خوبى نشان مى دهد که بسيارى از آفات و بلاها و تنگناها به دليل گناهان مردم است و تا به درگاه خدا نروند و توبه و تقاضاى عفو و بخشش نکنند مشکل آن ها حل نمى شود.
اين تعبير شبيه تعبيرى است که نوح پيامبر (عليه السلام) به هنگام شکايت به درگاه خدا از قوم خود، مى گويد: «(فقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إنَّهُ کَانَ غَفَّاراً * يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْکُمْ مِّدْراراً)؛ و گفتم: از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد که او بسيار آمرزنده است تا باران هاى پربرکت آسمان را پى درپى بر شما فرو فرستد».
در سوره اعراف نيز مى خوانيم: «(وَلَوْ اَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَکاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ)؛ و اگر اهل شهرها و آبادى ها ايمان مى آوردند و تقوا پيشه مى کردند، به يقين برکات آسمان و زمين را بر آن ها مى گشوديم».
سپس امام (عليه السلام) خواسته اصلى خود را به پيشگاه خدا چنين عرضه مى دارد (عليهم السلام) «(بارالها!) رحمتت را به وسيله ابرهاى پرباران و بهار پر آب و گياه، و گياهان سرسبز و پرطراوت بر ما بگستران، بارانى دانه درشت بر ما نازل کن، آن چنان که زمين هاى مرده را با آن زنده کنى و آنچه را که از دست رفته به ما بازگردانى»؛ (وَانْشُرْ عَلَيْنَا رَحْمَتَکَ بِالسَّحَابِ الْمُنْبَعِقِ، وَالرَّبِيعِ الْمُغْدِقِ، وَالنَّبَاتِ الْمُونِقِ، سَحّاً{6} وَابِلاً{7}، تُحْيِي بِهِ مَا قَدْ مَاتَ، وَتَرُدُّ بِهِ مَا قَدْ فَاتَ). آنچه در اين تعبيرات آمده تمام خواسته هاى قحطى زدگان و گرفتاران خشکسالى را منعکس مى کند، از يک سو تقاضاى ابرهاى پرباران، ازسوى ديگر بهارى پربرکت و گياهانى زيبا و پرطراوت، و ازسوى سوم به سراغ نتيجه نهايى مى رود؛ بارانى که زمين هاى مرده را زنده کند و آنچه را که از دست رفته بازگرداند؛ نه تنها آن سال، سال پربرکتى باشد، بلکه سالى جبران کننده سال هاى خشکسالى پيشين باشد.
* * *
پاورقی ها
«اغبْرت» از ريشه «غبار» گرفته شده و در اين جا اشاره به خشکسالى است که سبب خشکيدن زمين ها و پرغبار شدن مى گردد. «هامت» از ريشه «هيم» بر وزن «حيف» به معناى سرگردانى گرفته شده و گاه اين تعبير درمورد انسان يا حيوانى که از شدّت عطش نمى داند کجا مى رود استعمال مى شود. «مرابض» جمع «مربض» به معناى آغل و جايگاه چهارپايان است. «عجّت» از ريشه «عجيج» به معناى فرياد کشيدن گرفته شده است. «ثکالى» جمع «ثکلى» به معناى زن فرزند مرده است. «آنّه» از ريشه «أنين» به معناى ناله سردادن گرفته شده و معمولاً «آنّه» به گوسفندى گفته مى شود که ناله مى کند و «حانّه» از ريشه «حنين» به شترى اطلاق مى شود که ناله سرداده است. «موالج» جمع «مولج» به معناى مدخل چيزى است. «اعتکرت» از ريشه «عکر» بر وزن «مکر» به معناى حمله کردن شديد گرفته شده است. «سنين» اسم جمع است و به معناى سال ها مى آيد ولى معمولاً در تعبيراتى مثل جمله بالا به معناى خشکسالى و قحطى است (در قاموس اللغه براى «سنه» دو معنا ذکر کرده است: يکى سال و ديگرى قحطى). «أخلفتنا» از ريشه «خلاف» به معناى تخلّف کردن گرفته شده و در اين جا به معناى پشت کردن است. «مخايل» جمع «مخيله» بر وزن «قبيله» به معناى ابرى است که انسان اميد باران از آن دارد. «جود» به فتح جيم جمع «جائد» به معناى باران پرپشت و «جود» به ضمّ جيم به معناى بخشش است. «مبتئس» از ريشه «بوس» بر وزن «قرص» به معناى فقر و شدّت حاجت گرفته شده است. «بلاغ» به معناى کفايت و حلّ مشکل است. «سوام» و «سائمه» به معناى حيوانى است که در بيابان چرا مى کند. نوح، آيات 10 و 11. اعراف، آيه 96. «منبعق» از ريشه «انبعاق» به معناى انشقاق گرفته شده و از آن جا که به هنگام بارش باران، گويى ابرها شکافته مى شوند و باران از آن ها جارى مى شود اين واژه درمورد نزول باران به کار مى رود. «مغدق» از ريشه «غدق» بر وزن «شفق» به معناى آب فراوان گرفته شده و به صورت کنايه براى سال هاى پرنعمت به کار مى رود. «مونق» از ريشه «انق» بر وزن «شفق» به معناى خوشحال شدن و اعجاب درباره چيزى گرفته شده است. «سحّ» به معناى فروريختن آب فراوان و پشت سرهم است. «وابل» به معناى باران شديد و دانه درشت است.