تفسیر خطبه 121

وَمِن خُطبَةٍ لَهُ عَليهِ السَّلامُ بَعْدَ لَيْلَةِ الهَرِيرِ وَقَدْ قامَ إلَيْهِ رَجُلٌ مِن أصْحَابِهِ فَقَالَ: نَهَيْتَنَا عَنِ الحُکومَةِ ثُمَّ أمَرْتَنا بِها فَلَمْ نَدْرِ أيّ الأمْرَينِ أرْشَدُ؟ فَصَفَقَ (عليه السلام) إحْدى يَدَيْهِ على الاُخُرى ثُمّ قالَ:

ترجمه

از خطبه هاى امام (عليه السلام) است که بعد از «ليلة الهرير» (يکى از شب هاى بسيار پرحادثه جنگ صفين) ايراد شده، هنگامى که يکى از همراهان امام (عليه السلام) برخاست و عرض کرد: تو ما را از قبول حکميّت نهى کردى، سپس ما را به آن امر فرمودى ما نفهميديم کدام يک از اين دو دستور صحيح است؟ امام (عليه السلام) (از اين سخن سخت ناراحت شد) دست بر پشت دست زد، سپس (اين خطبه را ايراد) فرمود.

شرح و تفسیر

خطبه در يک نگاه
براى پى بردن به عمق محتواى خطبه، بايد نگاهى به شأن ورود آن کرد. اين سخن مربوط به جنگ صفّين است که امام (عليه السلام) مردم را از قبول پيشنهاد حکميّت نهى کرده بود و سپس آن ها را به قبول آن دعوت کرد، ماجرا از اين قرار بود که عمروعاص در آستانه شکست لشکر شام، حيله اى انديشيد ودستور داد قرآن ها را بر سر نيزه ها کرده و اصحاب و ياران على (عليه السلام) را دعوت به حکميّت قرآن کنند؛ گروه زيادى از ساده لوحان، فريب خورده و دست از جنگ برداشتند، پيشنهاد شاميان را پذيرفتند و براى بررسى حکم قرآن درباره سرنوشت جنگ، اصرار کردند، که يک نفر از لشکر امام (عليه السلام) به عنوان حَکَم پذيرفته شود و يک نفر از لشکر شام. حتّى امام (عليه السلام) را تهديد کردند که «إنْ لَمْ تَفْعَلْ قَتَلْنَاکَ کَمَا قَتَلْنا عُثْمَانَ؛ اگر اين پيشنهاد را عمل نکنى تو را مى کشيم همان گونه که عثمان را کشتيم».
امام (عليه السلام) که به خوبى مى دانست اين دام خطرناکى است که بر سر راه آن ها گذاشته شده با اين کار مخالف بود و اصرار بر ادامه نبرد داشت؛ ولى به حکم اجبار، تن به مسئله حکميّت داد و همين امر سبب شد که بعضى از ساده لوحان به امام (عليه السلام) خرده گيرند که چرا ابتدا ما را از اين کار نهى کردى، سپس به آن امر مى کنى؟
اين خطبه پاسخى است به اين ايراد و براى تکميل پاسخ، امام (عليه السلام) به چند نکته اشاره مى کند:
نخست مى فرمايد: اين نتيجه کار خود شماست که از امام و پيشوايتان پيروى نکرديد؛ اگر به دستور من عمل مى کرديد و جهاد را ادامه مى داديد، امروز در اين تنگنا گرفتار نبوديد.
سپس امام (عليه السلام) نقطه هاى ضعف آن ها را که منجر به اين مشکل عظيم شده، بيان مى کند. در مرحله سوم، گروهى از مسلمانان صدر اسلام را ياد مى کند که با نهايت شوق و قدرت ايمان، از جهاد با دشمن استقبال مى کردند و پيوسته پيروزى مى آفريدند (اشاره به اين که راه پيروزى آن است که آن ها رفتند، نه راهى که شما مى رويد).
در چهارمين نکته، باز آن ها را اندرز مى دهد که مراقب باشند تا در دام شيطان گرفتار نشوند.

* * *