تفسیر بخش اوّل
عِبَادَ اللهِ، إنَّکُمْ ـ وَمَا تَأْمُلُونَ مِنْ هذِهِ الدُّنْيَا ـ أَثْوِيَاءُ مُوَجَّلُونَ، وَمَدِينُونَ مُقْتَضَوْنَ: أَجَلٌ مَنْقُوصٌ، وَعَمَلٌ مَحْفُوظٌ. فَرُبَّ دَائِبٍ مُضَيَّعٌ، وَرُبَّ کَادِحٍ خَاسِرٌ. وَقَدْ أَصْبَحْتُمْ فِي زَمَنٍ لا يَزْدَادُ الْخَيْرُ فِيهِ إلاَّ إدْبَاراً، وَلا الشَّرُّ فِيهِ إلاَّ إقْبَالاً، وَلا الشَّيْطَانُ فِي هَلاَکِ النَّاسِ إلاَّ طَمَعاً. فَهذَا أَوَانٌ قَوِيَتْ عُدَّتُهُ، وَعَمَّتْ مَکِيدَتُهُ، وَأَمْکَنَتْ فَرِيسَتُهُ. اضْرِبْ بِطَرْفِکَ حَيْثُ شِئْتَ مِنَ النَّاسِ، فَهَلْ تُبْصِرُ إلاَّ فَقِيراً يُکَابِدُ فَقْراً، أَوْ غَنِيًّا بَدَّلَ نِعْمَةَ اللهِ کُفْراً، أَوْ بَخِيلاً اتَّخَذَ الْبُخْلَ بِحَقِّ اللهِ وَفْراً، أَوْ مُتَمَرِّداً کَأَنَّ بِأذُنِهِ عَنْ سَمْعِ الْمَوَاعِظِ وَقْراً!
ترجمه
اى بندگان خدا! شما و آنچه در اين دنيا به آن اميد داريد، مهمانانى هستيد براى مدتى معين، و بدهکارانى که مورد بازخواست و مطالبه قرار مى گيريد، سرآمدى کوتاه داريد، و اعمالى که (نزد خدا) محفوظ است. چه بسيار کوشش کننده اى که به جايى نرسيد، وزحمت کشنده اى که جز زيان، چيزى نصيبش نشد، شما در زمانى زندگى مى کنيد که خير و نيکى پشت کرده و رو به کاستى گذاشته، شر و بدى روى آورده و رو به فزونى است، و شيطان طمعش در گمراهى مردم بيشتر شده است.
(آرى) زمانى است که وسايل پيشرفت شيطان قوى گشته، و نيرنگ و فريبش همه را فراگرفته، و به چنگ آوردن شکار برايش آسان شده است!
به هر سو که مى خواهى نگاه کن! آيا جز فقيرى که با فقر دست به گريبان است، يا ثروتمندى که نعمت خدا را کفران کرده، يا بخيلى که بخل را در اداى حقوق الهى سبب فزونى ثروت شمرده، يا گردن کشى که گوش او براى شنيدن اندرزها کر است، شخص ديگرى را مى بينى؟!
(آرى) زمانى است که وسايل پيشرفت شيطان قوى گشته، و نيرنگ و فريبش همه را فراگرفته، و به چنگ آوردن شکار برايش آسان شده است!
به هر سو که مى خواهى نگاه کن! آيا جز فقيرى که با فقر دست به گريبان است، يا ثروتمندى که نعمت خدا را کفران کرده، يا بخيلى که بخل را در اداى حقوق الهى سبب فزونى ثروت شمرده، يا گردن کشى که گوش او براى شنيدن اندرزها کر است، شخص ديگرى را مى بينى؟!
شرح و تفسیر
هشدار درباره فساد اجتماعى
همان گونه که در سند خطبه آمد، برخلاف آنچه در عنوان اين خطبه آمده است چيزى در متن آن درباره رعايت عدالت در کيل و وزن مشاهده نمى کنيم واين امر ممکن است به يکى از اين دو علّت باشد: يا اين که مرحوم سيّد رضى؛ طبق روش گزينشى خود، بخش هايى از خطبه را حذف کرده که بحث کيل و وزن در آن بوده است و يا اين که چيزى از خطبه حذف نشده ولى امام (عليه السلام) اين خطبه را در شرايطى ايراد کرده است که مفاسد گسترده اى در امر کيل و وزن وکم فروشى و ظلم به مردم در سطح جامعه پديدار شده بوده و امام (عليه السلام) با توجه به اين وضعيت، اين خطبه را ايراد کرده تا به متخلّفان هشدار دهد؛ به تعبير ديگر، شأن ورود خطبه مسئله کيل و وزن بوده هر چند در متن آن با صراحت نيامده است ولى به دلالت التزامى ديده مى شود.
به هر حال امام (عليه السلام) عموم مردم را در اين خطبه مخاطب ساخته و هشدارهاى مهمى درباره ناپايدارى دنيا و فساد جامعه مى دهد، مى فرمايد: «اى بندگان خدا! شما و آنچه در اين دنيا به آن اميد داريد مهمانانى هستيد براى مدّتى معيّن وبدهکارانى هستيد که مورد بازخواست و مطالبه قرار مى گيريد، سرآمدى کوتاه داريد، و اعمالى که (نزد خدا) محفوظ است»؛ (عِبَادَ اللهِ، إنَّکُمْ ـ وَمَا تَأْمُلُونَ مِنْ هذِهِ الدُّنْيَا ـ أَثْوِيَاءُ مُوَجَّلُونَ، وَمَدِينُونَ مُقْتَضَوْنَ: أَجَلٌ مَنْقُوصٌ، وَعَمَلٌ مَحْفُوظٌ). امام (عليه السلام) در اين عبارت وضع مردم دنيا را به مهمانانى تشبيه فرموده است که براى مدّت محدودى در جايى به مهمانى دعوت شده اند، همچنين به افراد بدهکارى که طلبکاران آن ها را رها نمى کنند.
بديهى است که ميهمان، خانه ميزبان را سراى ابدى نمى بيند، هرگز دل به آن نمى بندد و بر آن تکيه نمى کند و براى آن، دل نمى سوزاند.
شخص بدهکارى که از طرف طلبکاران پيوسته دنبال مى شود چاره اى جز اين ندارد که هرچه پيدا مى کند، به تدريج به آن ها بدهد به اميد روزى که تمام بدهى پرداخته شود گويى عمرى که خدا به ما داده است جزء بدهکارى هاى ماست که لحظه به لحظه از ما گرفته مى شود و آنچه مهم است اين است که در کنار اين عمر ناپايدار و به سرعت گذرا، اعمالى که انجام مى دهيم به طور کامل حفظ مى شود و بايد پاسخگوى آن باشيم.
بعضى از شارحان نهج البلاغه در اين جا سخنى از بعضى از ارباب معنا نقل کرده اند که مى گويد: «مَا اَدْرِي کَيْفَ أَعْجَبُ مِنَ الدُّنْيَا! أَمِنْ حُسْنِ مَنْظَرِهَا وَقُبْحِ مَخْبَرِهَا أَمْ مِنْ ذَمِّ النّاسِ لَهَا وَتَنَاحُرِهِمْ عَلَيْها!؛ نمى دانم چگونه از اين دنيا تعجّب کنم، ظاهرش چقدر زيباست اما باطنش چقدر زشت، مردم همه آن را نکوهش مى کنند ولى براى به چنگ آوردنش با يکديگر مى جنگند!».
امام (عليه السلام) در ادامه اين سخن مى افزايد: «چه بسيار کوشش کننده اى که به جايى نرسيد و زحمت کشنده اى که جز زيان چيزى نصيبش نشد»؛ (فَرُبَّ دَائِبٍ مُضَيَّعٌ، وَرُبَّ کَادِحٍ خَاسِرٌ).
درست است که تلاش و کوشش، رمز پيروزى و موفقيّت است ولى اين يک قانون کلّى نيست، کسانى را مى شناسيم که يک عمر تلاش و کوشش کردند وشب و روز زحمت کشيدند و به جايى نرسيدند و اين يکى از بدبختى هاى انسان در زندگى دنياست.
اين تعبير ممکن است اشاره به تلاش هاى مربوط به امور مادى باشد يا معنوى، زيرا بسيارند کسانى که براى رسيدن به مقامات معنوى و نجات اخروى تلاش مى کنند اما هواى نفس و شيطان در لحظات حسّاسى به سراغ آن ها مى آيد وآتشى در خرمن طاعات آن ها مى افکند و همه را مى سوزاند.
سپس امام (عليه السلام) به وضع ناهنجار زمان خود و اقبال مردم به بدى ها و فرار از نيکى ها اشاره کرده، مى فرمايد: «شما در زمانى زندگى مى کنيد که خير و نيکى پشت کرده، ورو به کاستى گذاشته، و شر و بدى روى آورده و رو به فزونى است و شيطان طمعش در گمراهى مردم بيشتر شده است. اکنون زمانى است که وسايل پيشرفت شيطان قوى شده، نيرنگ و فريبش همه را فراگرفته، و به چنگ آوردن شکار برايش آسان گشته است»؛ (وَقَدْ أَصْبَحْتُمْ فِي زَمَنٍ لا يَزْدَادُ الْخَيْرُ فِيهِ إلاَّ إدْبَاراً، وَلا الشَّرُّ فِيهِ إلاَّ إقْبَالاً، وَلا الشَّيْطَانُ فِي هَلاَکِ النَّاسِ إلاَّ طَمَعاً. فَهذَا أَوَانٌ قَوِيَتْ عُدَّتُهُ، وَعَمَّتْ مَکِيدَتُهُ، وَأَمْکَنَتْ فَرِيسَتُهُ).
اين تعبيرات صريح و آشکار، نشان مى دهد که براثر حکومت هاى خودکامه تا چه حد وضع اخلاقى مسلمانان در آن عصر و زمان سقوط کرده بود و امام (عليه السلام) در دوران حکومتش با چه ميراث شوم و صحنه هاى دلخراشى روبرو بود، آرى هنگامى که مديران جامعه و کسانى که در رأس حکومت قرار دارند، فاسد شوند، فساد همه جا را خواهد گرفت چراکه «النّاسُ عَلَى دِيْنِ مُلُوکِهِمْ».
هنگامى که خليفه، بيت المال را در ميان اطرافيان خود تقسيم کند، اقوام وبستگان ناصالح خويش را در پست هاى حسّاس بگمارد، فرماندار منسوب او علناً شراب بنوشد، و در حال مستى در محراب براى نماز جماعت حاضر شود، و افرادى ديگر مرتکب اعمال شنيع شوند، چه انتظارى از توده هاى مردم مى رود؟ مگر اسباب سلطه شيطان، دنياپرستى و هوس رانى نيست؟
هنگامى که اين امور گسترش يابد، سلطه شيطان سهل و آسان است. کار به جايى رسيده بود که طبق روايتى فرزند عمر بن الخطاب به اتفاق بعضى از فرزندان ابوبکر و سعد بن ابى وقّاص خدمت على (عليه السلام) در دوران حکومتش رسيدند و تقاضا کردند که آن ها را بر ديگران برترى دهد، و سهمشان را از بيت المال فزونى بخشد، امام (عليه السلام) بر فراز منبر قرار گرفت و مردم گرد او را گرفتند، سپس خطبه مشروحى خواند و همه را از اين گونه تقاضاها بر حذر داشت وفرمود: «کار شما به جايى رسيده که اگر بخواهم جلوى اين گونه تبعيض ها را بگيرم، مى گويند: فرزند ابوطالب ستم روا داشت و از دادن حق ما مضايقه کرد، من مى دانم شما چه مى خواهيد و با چه وسيله اى مى توانم شما را قانع کنم ولى هرگز اصلاح کار شما را با فساد خودم خريدار نيستم».
سپس امام (عليه السلام) در شرح آنچه درباره فساد مردم عصرش بيان فرمود چنين مى گويد: «به هر سو که مى خواهى نگاه کن! آيا جز فقيرى که با فقر، دست به گريبان است، يا ثروتمندى که نعمت خدا را کفران کرده، يا بخيلى که بخل را در اداى حقوق الهى سبب فزونى ثروت شمرده، يا گردنکشى که گويى گوش او براى شنيدن اندرزها کر است شخص ديگرى را مى بينى؟!»؛ (اضْرِبْ بِطَرْفِکَ حَيْثُ شِئْتَ مِنَ النَّاسِ، فَهَلْ تُبْصِرُ إلاَّ فَقِيراً يُکَابِدُ فَقْراً، أَوْ غَنِيًّا بَدَّلَ نِعْمَةَ اللهِ کُفْراً، أَوْ بَخِيلاً اتَّخَذَ الْبُخْلَ بِحَقِّ اللهِ وَفْراً، أَوْ مُتَمَرِّداً کَأَنَّ بِأُذُنِهِ عَنْ سَمْعِ الْمَوَاعِظِ وَقْراً).
امام (عليه السلام) در اين تعبيرهاى گويا و زيبا، انگشت روى چهار گروه محروم يا منحرف که اساس فساد و ويرانى جامعه را تشکيل مى دهند مى گذارد: نخست فقيرانى که در چنگال فقر گرفتارند، فقرى که «کَادَ أَنْ يَکُوْنَ کُفْراً» (گاه انسان را به کفر مى کشاند) است، و اغنيايى که چنان در ناز و نعمت و لذّت و شهوت، فرو رفته اند که همه چيز را به فراموشى سپرده و غرق کفران شده اند، و بخيلانى که مى پندارند بخل سبب فزونى ثروت و سرمايه است و گردنکشان مست ومغرورى که گوششان بدهکار سخن حق نيست.
تعبير زيباى امام (عليه السلام) که مى گويد: به هر سو مى خواهى نگاه کن، غير از اين گروه ها شخص ديگرى را نمى يابى؛ دليل بر اين است که فقر و فساد آن چنان فراگير شده بود که در همه جا آثارش نمايان بود، و دليل اين فراگيرى همان است که کمى قبل به آن اشاره شد.
* * *
همان گونه که در سند خطبه آمد، برخلاف آنچه در عنوان اين خطبه آمده است چيزى در متن آن درباره رعايت عدالت در کيل و وزن مشاهده نمى کنيم واين امر ممکن است به يکى از اين دو علّت باشد: يا اين که مرحوم سيّد رضى؛ طبق روش گزينشى خود، بخش هايى از خطبه را حذف کرده که بحث کيل و وزن در آن بوده است و يا اين که چيزى از خطبه حذف نشده ولى امام (عليه السلام) اين خطبه را در شرايطى ايراد کرده است که مفاسد گسترده اى در امر کيل و وزن وکم فروشى و ظلم به مردم در سطح جامعه پديدار شده بوده و امام (عليه السلام) با توجه به اين وضعيت، اين خطبه را ايراد کرده تا به متخلّفان هشدار دهد؛ به تعبير ديگر، شأن ورود خطبه مسئله کيل و وزن بوده هر چند در متن آن با صراحت نيامده است ولى به دلالت التزامى ديده مى شود.
به هر حال امام (عليه السلام) عموم مردم را در اين خطبه مخاطب ساخته و هشدارهاى مهمى درباره ناپايدارى دنيا و فساد جامعه مى دهد، مى فرمايد: «اى بندگان خدا! شما و آنچه در اين دنيا به آن اميد داريد مهمانانى هستيد براى مدّتى معيّن وبدهکارانى هستيد که مورد بازخواست و مطالبه قرار مى گيريد، سرآمدى کوتاه داريد، و اعمالى که (نزد خدا) محفوظ است»؛ (عِبَادَ اللهِ، إنَّکُمْ ـ وَمَا تَأْمُلُونَ مِنْ هذِهِ الدُّنْيَا ـ أَثْوِيَاءُ مُوَجَّلُونَ، وَمَدِينُونَ مُقْتَضَوْنَ: أَجَلٌ مَنْقُوصٌ، وَعَمَلٌ مَحْفُوظٌ). امام (عليه السلام) در اين عبارت وضع مردم دنيا را به مهمانانى تشبيه فرموده است که براى مدّت محدودى در جايى به مهمانى دعوت شده اند، همچنين به افراد بدهکارى که طلبکاران آن ها را رها نمى کنند.
بديهى است که ميهمان، خانه ميزبان را سراى ابدى نمى بيند، هرگز دل به آن نمى بندد و بر آن تکيه نمى کند و براى آن، دل نمى سوزاند.
شخص بدهکارى که از طرف طلبکاران پيوسته دنبال مى شود چاره اى جز اين ندارد که هرچه پيدا مى کند، به تدريج به آن ها بدهد به اميد روزى که تمام بدهى پرداخته شود گويى عمرى که خدا به ما داده است جزء بدهکارى هاى ماست که لحظه به لحظه از ما گرفته مى شود و آنچه مهم است اين است که در کنار اين عمر ناپايدار و به سرعت گذرا، اعمالى که انجام مى دهيم به طور کامل حفظ مى شود و بايد پاسخگوى آن باشيم.
بعضى از شارحان نهج البلاغه در اين جا سخنى از بعضى از ارباب معنا نقل کرده اند که مى گويد: «مَا اَدْرِي کَيْفَ أَعْجَبُ مِنَ الدُّنْيَا! أَمِنْ حُسْنِ مَنْظَرِهَا وَقُبْحِ مَخْبَرِهَا أَمْ مِنْ ذَمِّ النّاسِ لَهَا وَتَنَاحُرِهِمْ عَلَيْها!؛ نمى دانم چگونه از اين دنيا تعجّب کنم، ظاهرش چقدر زيباست اما باطنش چقدر زشت، مردم همه آن را نکوهش مى کنند ولى براى به چنگ آوردنش با يکديگر مى جنگند!».
امام (عليه السلام) در ادامه اين سخن مى افزايد: «چه بسيار کوشش کننده اى که به جايى نرسيد و زحمت کشنده اى که جز زيان چيزى نصيبش نشد»؛ (فَرُبَّ دَائِبٍ مُضَيَّعٌ، وَرُبَّ کَادِحٍ خَاسِرٌ).
درست است که تلاش و کوشش، رمز پيروزى و موفقيّت است ولى اين يک قانون کلّى نيست، کسانى را مى شناسيم که يک عمر تلاش و کوشش کردند وشب و روز زحمت کشيدند و به جايى نرسيدند و اين يکى از بدبختى هاى انسان در زندگى دنياست.
اين تعبير ممکن است اشاره به تلاش هاى مربوط به امور مادى باشد يا معنوى، زيرا بسيارند کسانى که براى رسيدن به مقامات معنوى و نجات اخروى تلاش مى کنند اما هواى نفس و شيطان در لحظات حسّاسى به سراغ آن ها مى آيد وآتشى در خرمن طاعات آن ها مى افکند و همه را مى سوزاند.
سپس امام (عليه السلام) به وضع ناهنجار زمان خود و اقبال مردم به بدى ها و فرار از نيکى ها اشاره کرده، مى فرمايد: «شما در زمانى زندگى مى کنيد که خير و نيکى پشت کرده، ورو به کاستى گذاشته، و شر و بدى روى آورده و رو به فزونى است و شيطان طمعش در گمراهى مردم بيشتر شده است. اکنون زمانى است که وسايل پيشرفت شيطان قوى شده، نيرنگ و فريبش همه را فراگرفته، و به چنگ آوردن شکار برايش آسان گشته است»؛ (وَقَدْ أَصْبَحْتُمْ فِي زَمَنٍ لا يَزْدَادُ الْخَيْرُ فِيهِ إلاَّ إدْبَاراً، وَلا الشَّرُّ فِيهِ إلاَّ إقْبَالاً، وَلا الشَّيْطَانُ فِي هَلاَکِ النَّاسِ إلاَّ طَمَعاً. فَهذَا أَوَانٌ قَوِيَتْ عُدَّتُهُ، وَعَمَّتْ مَکِيدَتُهُ، وَأَمْکَنَتْ فَرِيسَتُهُ).
اين تعبيرات صريح و آشکار، نشان مى دهد که براثر حکومت هاى خودکامه تا چه حد وضع اخلاقى مسلمانان در آن عصر و زمان سقوط کرده بود و امام (عليه السلام) در دوران حکومتش با چه ميراث شوم و صحنه هاى دلخراشى روبرو بود، آرى هنگامى که مديران جامعه و کسانى که در رأس حکومت قرار دارند، فاسد شوند، فساد همه جا را خواهد گرفت چراکه «النّاسُ عَلَى دِيْنِ مُلُوکِهِمْ».
هنگامى که خليفه، بيت المال را در ميان اطرافيان خود تقسيم کند، اقوام وبستگان ناصالح خويش را در پست هاى حسّاس بگمارد، فرماندار منسوب او علناً شراب بنوشد، و در حال مستى در محراب براى نماز جماعت حاضر شود، و افرادى ديگر مرتکب اعمال شنيع شوند، چه انتظارى از توده هاى مردم مى رود؟ مگر اسباب سلطه شيطان، دنياپرستى و هوس رانى نيست؟
هنگامى که اين امور گسترش يابد، سلطه شيطان سهل و آسان است. کار به جايى رسيده بود که طبق روايتى فرزند عمر بن الخطاب به اتفاق بعضى از فرزندان ابوبکر و سعد بن ابى وقّاص خدمت على (عليه السلام) در دوران حکومتش رسيدند و تقاضا کردند که آن ها را بر ديگران برترى دهد، و سهمشان را از بيت المال فزونى بخشد، امام (عليه السلام) بر فراز منبر قرار گرفت و مردم گرد او را گرفتند، سپس خطبه مشروحى خواند و همه را از اين گونه تقاضاها بر حذر داشت وفرمود: «کار شما به جايى رسيده که اگر بخواهم جلوى اين گونه تبعيض ها را بگيرم، مى گويند: فرزند ابوطالب ستم روا داشت و از دادن حق ما مضايقه کرد، من مى دانم شما چه مى خواهيد و با چه وسيله اى مى توانم شما را قانع کنم ولى هرگز اصلاح کار شما را با فساد خودم خريدار نيستم».
سپس امام (عليه السلام) در شرح آنچه درباره فساد مردم عصرش بيان فرمود چنين مى گويد: «به هر سو که مى خواهى نگاه کن! آيا جز فقيرى که با فقر، دست به گريبان است، يا ثروتمندى که نعمت خدا را کفران کرده، يا بخيلى که بخل را در اداى حقوق الهى سبب فزونى ثروت شمرده، يا گردنکشى که گويى گوش او براى شنيدن اندرزها کر است شخص ديگرى را مى بينى؟!»؛ (اضْرِبْ بِطَرْفِکَ حَيْثُ شِئْتَ مِنَ النَّاسِ، فَهَلْ تُبْصِرُ إلاَّ فَقِيراً يُکَابِدُ فَقْراً، أَوْ غَنِيًّا بَدَّلَ نِعْمَةَ اللهِ کُفْراً، أَوْ بَخِيلاً اتَّخَذَ الْبُخْلَ بِحَقِّ اللهِ وَفْراً، أَوْ مُتَمَرِّداً کَأَنَّ بِأُذُنِهِ عَنْ سَمْعِ الْمَوَاعِظِ وَقْراً).
امام (عليه السلام) در اين تعبيرهاى گويا و زيبا، انگشت روى چهار گروه محروم يا منحرف که اساس فساد و ويرانى جامعه را تشکيل مى دهند مى گذارد: نخست فقيرانى که در چنگال فقر گرفتارند، فقرى که «کَادَ أَنْ يَکُوْنَ کُفْراً» (گاه انسان را به کفر مى کشاند) است، و اغنيايى که چنان در ناز و نعمت و لذّت و شهوت، فرو رفته اند که همه چيز را به فراموشى سپرده و غرق کفران شده اند، و بخيلانى که مى پندارند بخل سبب فزونى ثروت و سرمايه است و گردنکشان مست ومغرورى که گوششان بدهکار سخن حق نيست.
تعبير زيباى امام (عليه السلام) که مى گويد: به هر سو مى خواهى نگاه کن، غير از اين گروه ها شخص ديگرى را نمى يابى؛ دليل بر اين است که فقر و فساد آن چنان فراگير شده بود که در همه جا آثارش نمايان بود، و دليل اين فراگيرى همان است که کمى قبل به آن اشاره شد.
* * *
پاورقی ها
«اثوياء» جمع «ثوى» بر وزن «قوى» به معناى ميهمان است و در اصل از ريشه «ثواء» گرفته شده که به معناى اقامت در مکانى است.
شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص 247. «دائب» از ريشه «دووب» بر وزن «غروب» به معناى استمرار در انجام کارى است. «کادح» از ريشه «کدح» بر وزن «مدح» به معناى سعى و کوشش توأم با رنج و تعب در انجام کارى است. «فريسة» از ريشه «فرس» بر وزن «قرض» به معناى شکار کردن است و «فريسه» به معناى شکار است. کافى، ج 8، ص 360 ح 551 (با تلخيص). «طرف» گاه به معناى چشم آمده و گاه به معناى حرکت پلک چشم ها و از آن جا که هنگام نگاه کردن، پلک ها به حرکت درمى آيد اين واژه به معناى نگاه کردن نيز استعمال شده است. «يکابد» از ريشه «کبد» بر وزن «کبک» به معناى تحمل رنج و مشقت است و به معناى مشقت افکندن نيز آمده، و در خطبه بالا معناى اوّل مقصود است. «وفر» به معناى فراوانى است. «وقر» به معناى سنگينى است.
شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص 247. «دائب» از ريشه «دووب» بر وزن «غروب» به معناى استمرار در انجام کارى است. «کادح» از ريشه «کدح» بر وزن «مدح» به معناى سعى و کوشش توأم با رنج و تعب در انجام کارى است. «فريسة» از ريشه «فرس» بر وزن «قرض» به معناى شکار کردن است و «فريسه» به معناى شکار است. کافى، ج 8، ص 360 ح 551 (با تلخيص). «طرف» گاه به معناى چشم آمده و گاه به معناى حرکت پلک چشم ها و از آن جا که هنگام نگاه کردن، پلک ها به حرکت درمى آيد اين واژه به معناى نگاه کردن نيز استعمال شده است. «يکابد» از ريشه «کبد» بر وزن «کبک» به معناى تحمل رنج و مشقت است و به معناى مشقت افکندن نيز آمده، و در خطبه بالا معناى اوّل مقصود است. «وفر» به معناى فراوانى است. «وقر» به معناى سنگينى است.