تفسیر بخش سوم

فَمَنْ أَشْعَرَ التَّقْوَى قَلْبَهُ بَرَّزَ مَهَلُهُ، وَفَازَ عَمَلُهُ. فَاهْتَبِلُوا هَبَلَهَا، وَاعْمَلُوا لِلْجَنَّةِ عَمَلَهَا: فَإِنَّ الدُّنْيَا لَمْ تُخْلَقْ لَکُمْ دَارَ مُقَامٍ، بَلْ خُلِقَتْ لَکُمْ مَجَازاً لِتَزَوَّدُوا مِنْهَا الأَعْمَالَ إلَى دَارِ الْقَرَارِ. فَکُونُوا مِنْهَا عَلَى أَوْفَازٍ. وَقَرِّبُوا الظُّهُورَ لِلزِّيَالِ.

ترجمه
هرکس تقوا را در کانون قلب خويش قرار دهد کارهاى نيک او ظاهر مى شود، وعملش به پيروزى مى رسد، پس براى تحصيل تقوا فرصت را غنيمت شمريد، و براى بهشت (جاويدان) عمل شايسته آن را انجام دهيد، (بدانيد) دنيا به عنوان اقامتگاه هميشگى شما خلق نشده، بلکه به عنوان گذرگاه شما آفريده شده است تا از آن، زاد و توشه اعمال صالح براى سراى جاودانى برگيريد، اکنون که چنين است به سرعت آماده کوچ کردن از آن شويد و مرکب ها را براى ترک دنيا آماده کنيد!
شرح و تفسیر
گذرگاهى به نام دنيا
امام (عليه السلام) بعد از مقدمات حساب شده اى که در آغاز و بخش ميانه اين خطبه درمورد علم و آگاهى خداوند به همه چيز، به خصوص به اعمال و نيّات بندگان، و همچنين نزديک بودن مرگ و عبرت انگيز بودن سرگذشت پيشينيان، بيان فرمود، چنين نتيجه گيرى مى فرمايد: «بنابراين هرکس تقوا را در کانون قلب خويش قرار دهد کارهاى نيک او ظاهر مى شود، و عملش به پيروزى مى رسد»؛ (فَمَنْ أَشْعَرَ التَّقْوَى قَلْبَهُ بَرَّزَ مَهَلُهُ، وَفَازَ عَمَلُهُ).
روشن است که اگر تقواى الهى در اعماق دل انسان ريشه بدواند، شاخ و برگ و ميوه هايش از دست و زبان و چشم و گوش او ظاهر مى شود، چراکه تقوا همان حالت خداترسى درون است که انگيزه اى است نيرومند براى اعمال نيک و عامل بازدارنده اى است دربرابر گناه.
سپس مى افزايد: «پس براى تحصيل تقوا فرصت را غنيمت شمريد و براى بهشت (جاويدان) عمل شايسته آن را انجام دهيد»؛ (فَاهْتَبِلُوا هَبَلَهَا، وَاعْمَلُوا لِلْجَنَّةِ عَمَلَهَا).
اشاره به اين که: بهشت و سعادت را رايگان به کسى نمى دهند، و با گمان و پندار و ادعاهاى توخالى حاصل به دست نمى آيد، کليد بهشت همان اعمال صالح است و اعمال صالح از تقوا برمى خيزد.
و در ادامه، به وضع دنيا و آخرت و موقعيت هرکدام اشاره کرده، مى فرمايد: «(بدانيد) دنيا به عنوان اقامتگاه هميشگى شما خلق نشده، بلکه به عنوان گذرگاه شما آفريده شده است تا از آن زاد و توشه اعمال صالح براى سراى جاودانى برگيريد»؛ (فَإِنَّ الدُّنْيَا لَمْ تُخْلَقْ لَکُمْ دَارَ مُقَامٍ، بَلْ خُلِقَتْ لَکُمْ مَجَازاً لِتَزَوَّدُوا مِنْهَا الْأَعْمَالَ إلَى دَارِ الْقَرَارِ). جهان بينى اسلامى که بارها در قرآن و در نهج البلاغه آمده است دنيا را يک گذرگاه، يک پل، يک ميدان تمرين، و سرانجام يک بازار تجارت و مقدمه اى براى آخرت که جايگاه اصلى انسان است معرفى مى کند، و اگر با اين ديدگاه به دنيا بنگريم همه چيز در نظر ما رنگ ديگرى به خود مى گيرد و ما را از آلودگى به گناه و ظلم و ستم بازمى دارد و به سوى نيکى ها دعوت مى کند.
ولى پيروان مکتب هاى مادى که دنيا و مواهب آن را هدف نهايى خود مى پندارند و از سراى آخرت به کلى غافل اند، آلودگى به گناهان و کشمکش هاى پايان ناپذير براى جلب اموال و به دست آوردن مقامات ظاهرى در انتظار آن هاست، هرگز آتش جنگ در ميانشان فروکش نمى کند و درگيرى ها در ميان آنان پايان نمى پذيرد.
و در آخرين جمله اين خطبه در يک نتيجه گيرى کوتاه و زيبا و پرمعنا مى فرمايد: «اکنون که چنين است، به سرعت آماده کوچ کردن از آن شويد و مرکب ها را براى ترک دنيا آماده کنيد»؛ (فَکُونُوا مِنْهَا عَلَى أَوْفَازٍ. وَقَرِّبُوا الظُّهُورَ لِلزِّيَالِ).
اشاره به اين که: وقت بسيار تنگ است و موانع فراوان، و زمان کوچ کردن کاملاً نامعلوم است، نه تنها پيران، بلکه جوانان نيز بايد هميشه به حالت آماده باش باشند. چه بسيار پدران پير و رنجور و ناتوان ماندند و جوانان سالم ونيرومند رفتند. نکته
چکيده و نتيجه خطبه
امام (عليه السلام) در اين خطبه به نکته هاى مهمّى اشاره مى کند که به طور خلاصه چنين است: 1. در آغاز خطبه توجه همه را به حضور خداوند در همه جا و آگاهى او از اسرار درون وجود انسان جلب مى کند، تا همگان مراقب اعمال خويش باشند.
2. گواهى حقيقى بر وحدانيّت حق و نبوت پيامبر (صلي الله عليه و آله) را آن گواهى اى مى شمرد که در آن، درون و برون با هم هماهنگ باشد و از هرگونه نفاق و دورويى جدا گردد.
3. توجه همگان را به نزديک بودن مرگ و کوچ از دنيا که سبب بيدارى وآگاهى است جلب مى کند.
4. مخاطبان خود را به مطالعه تاريخ گذشتگان در کتاب ها و در آثارى که از آن ها در شهرها و بيابان ها باقى مانده، دعوت مى کند، تا بدانند هر که باشند و به هرجا برسند سرانجام چنين سرنوشتى را دارند.
5. به دنبال اين اندرزها همه را به تقوا فرامى خواند، همان تقوايى که در درون قلب انسان جاى گيرد و آثارش در تمام اعمال او ظاهر شود.
6. اين نکته را به همه مخاطبان يادآور مى شود که بهشت را بى حساب و کتاب به کسى نمى دهند، و به بها مى دهند، نه بهانه.
7. سرانجام اين نکته مهم را يادآورى مى کند که دنيا گذرگاه است نه جايگاه اقامت، بلکه بازار تجارتى است که بايد همه از آن زاد و توشه برگيرند و در هر زمان آماده رحيل و حرکت باشند.

* * *
پاورقی ها
«برّز» از ريشه «بروز» به معناى ظهور و آشکار شدن و به معناى پيشى گرفتن است. توضيح اين که اين واژه، گاه به صورت ثلاثى مجرّد (برز بر وزن ضرب) به معناى آشکار شدن و گاه به صورت باب تفعيل «برّز» بر وزن «صرّف» به معناى پيشى گرفتن آمده است و در متن بالا در شکل دوم به کار رفته است هر چند در بعضىِ از نسخه ها به صورت ثلاثى مجرّد است و ما نيز به همين صورت ثلاثى مجرد ذکر کرده ايم.
«مَهل» معناى اسم مصدرى دارد و به معناى «رفق» و مداراست اين واژه در معناى فرصت براى انجام عمل صالح نيز به کار مى رود. «هَبَل» گاه به معناى هلاکت و از دست دادن چيزى است و گاه به معناى غنيمت آمده، و اهتبال گاه به معناى خدعه کردن و گاه به معناى غنيمت گرفتن و به چنگ آوردن چيزى است و در خطبه بالا معناى دوم، مراد است. «اوفاز» جمع «وفز» بر وزن «نبض» به معناى سرعت گرفتن وعجله کردن و آماده سفرگشتن است. «زيال» به معناى «مفارقت» است و جمله «قرّبوا الظهور للزيال» مفهومش اين است که مرکب ها را آماده کنيد براى کوچ کردن از دنيا و لازمه آن انجام اعمال صالح و توبه از گناه و اداى حقوق خلق و خالق است.