تفسیر بخش اوّل

يَعْطِفُ الْهَوى عَلَى الْهُدَى، إذا عَطَفُوا الْهُدَى عَلَى الْهَوَى، وَيَعْطِفُ الرَّأْيَ عَلَى الْقُرْآنِ إذا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَى الرَّأْيِ.

ترجمه
او خواسته هاى دل را پيرو هدايت قرار مى دهد، در زمانى که مردم هدايت را پيرو خواسته هاى دل قرار داده اند، و رأى و فکر را پيرو قرآن مى سازد، در آن زمان که مردم قرآن را تابع فکر خود قرار داده اند.
شرح و تفسیر
ويژگى حضرت مهدى (عليه السلام)
همان گونه که اشاره شد اين خطبه حوادث آينده را پيشگويى کرده، و به يک شخص و دو حادثه مهم اشاره مى کند که غالب شارحان نهج البلاغه آن شخص را حضرت مهدى (عليه السلام) مى دانند؛ زيرا مى فرمايد: «او خواسته هاى دل را پيرو هدايت قرار مى دهد، در زمانى که مردم هدايت را پيرو خواسته هاى دل قرار داده اند، ورأى و فکر را پيرو قرآن مى سازد، در آن زمان که مردم قرآن را تابع فکر خود قرار داده اند»؛ (يَعْطِفُ الْهَوَى عَلَى الْهُدَى، إذا عَطَفُوا الْهُدَى عَلَى الْهَوَى، وَيَعْطِفُ الرَّأْيَ عَلَى الْقُرْآنِ إذا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَى الرَّأْيِ). آيا اين دو جمله داراى يک مفهوم و يک محتواهستند و درواقع تأکيد بر يکديگرند؟ يا اين که جمله اوّل اشاره به هدايت هاى عقلانى و جمله دوم ناظر به هدايت هاى قرآنى است؟
معناى دوم صحيح تر به نظر مى رسد، يعنى در آن روز که مردم به دليل هوى پرستى، منطق عقل و هدايت هاى خردمندانه را به فراموشى سپرده اند، پرده هاى هوى پرستى را کنار مى زند و هدايت هاى عقلانى را حاکم مى کند، و آن روز که توجيه گران براى رسيدن به خواسته هاى نادرست خويش قرآن را از طريق تفسير به رأى، بر خواسته هاى خويش تطبيق مى کنند، او فرمان وحى را معيار سنجش و برنامه کار خويش قرار مى دهد و تفسير به رأى و توجيه گرى را کنار مى زند.
اگر درست دقت کنيم مى بينيم که ريشه همه بدبختى ها همين دو چيز است: حاکم کردن هواى نفس بر عقل، و تطبيق خواسته هاى دل بر آيات قرآن از طريق تفسير به رأى، و اگر اين دو از ميان برود جادّه براى رسيدن به حکومت عدل الهى هموار مى گردد.
تمام مسائلى که دامان مسلمين را از آغاز تاکنون گرفته به دليل همين دو انحراف است و طريق اصلاح نيز اصلاح همين دو مى باشد. نکته
دو انحراف بزرگ
دانشمندان در بحث شناخت و معرفت، ازجمله حجاب هاى معرفت را حجاب هوى پرستى ذکر کرده اند، آن گونه که قرآن مجيد مى فرمايد: (اَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إلهَهُ هَواهُ وَاَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشاوَةً)؛ «آيا ديدى کسى را که معبود خود را هواى نفس خويش قرار داده و خداوند او را با آگاهى (بر اين امر که شايسته هدايت نيست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مهر زده و بر چشمش پرده اى قرار داده است؟».
چه زيبا فرمود اميرمومنان على (عليه السلام) در خطبه نورانى 109: «مَنْ عَشِقَ شَيْئَاً أَعْشى بَصَرَهُ؛ کسى که به چيزى عشق ورزد (آن چيز) چشم او را کم نور و يا بى نور مى کند».
تفسير به رأى و تطبيق آيات الهى به رأى، يکى ديگر از دام هاى بزرگ شيطان است که جمله ها را از معناى واقعى خود تهى مى کند و به شکل دلخواه درمى آورد، و وحى الهى را به کلى از ارزش مى اندازد، به همين دليل در احاديث اسلامى اين کار به منزله کفر شناخته شده است، امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: «مَنْ فَسَّرَ بِرَأْيِهِ آَيَةً مِنْ کِتابِ اللهِ فَقَدْ کَفَرَ؛ کسى که يک آيه قرآن را تفسير به رأى کند کافر شده است».
و از آن جا که مبارزه با اين دو انحراف، به يقين از برنامه هاى حضرت مهدى (ارواحنا فداه) مى باشد، شارحان نهج البلاغه ـ چنان که گذشت ـ معتقدند که ضمير در عبارات مولا (عليه السلام) به حضرت مهدى (عليه السلام) بازمى گردد.

* * * .