تفسیر بخش اوّل
بَعَثَ اللَّهُ رُسُلَهُ بِمَا خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْيِهِ، وَجَعَلَهُمْ حُجَّةً لَهُ عَلَى خَلْقِهِ. لِئَلاَّ تَجِبَ الْحُجَّةُ لَهُمْ بِتَرْکِ الإعْذَارِ إلَيْهِمْ، فَدَعَاهُمْ بِلِسَانِ الصِّدْقِ إلَى سَبِيلِ الْحَقِّ. أَلا إِنَّ اللهَ تَعَاَلى قَدْ کَشَفَ الْخَلْقَ کَشْفَةً؛ لاأَنَّهُ جَهِلَ مَا أَخْفَوْهُ مِنْ مَصُونِ أَسْرَارِهِمْ وَمَکْنُونِ ضَمَائِرِهمْ؛ وَلکِنْ (لِيَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً)، فَيَکُونَ الثَّوَابُ جَزَاءً، والْعِقَابَ بَوَاءً.
ترجمه
خداوند رسولان خود را با وحى، که ويژه پيامبران اوست مبعوث کرد، وآنان را حجت خويش بر خلقش قرار داد، تا دليلى (دربرابر خداوند) به واسطه نفرستادن حجت و راهنما نداشته باشند، و به اين ترتيب خلق خود را با زبان صدق و راستى به راه حق فراخواند. آگاه باشيد! خداوند پرده از اسرار درون بندگان خود (با آزمايش ها) برداشته، نه به اين دليل که از آنچه انسان ها در درون پنهان داشته اند و اسرارى که فاش نکرده اند بى خبر است، بلکه به اين دليل که مى خواهد آن ها را امتحان کند تا آشکار شود کدام يک عمل نيکوتر انجام مى دهد تا ثواب و کيفر، پاداش و مجازات عمل باشد.
شرح و تفسیر
فلسفه آزمايش هاى الهى
جمعى از شارحان نهج البلاغه معتقدند که انگيزه امام (عليه السلام) براى ايراد اين خطبه اين بوده است که دربرابر بدخواهان و کسانى که فضايل آن حضرت را انکار مى کردند پاسخ روشنى بيان فرموده باشد، و البتّه بخشى از اين خطبه ناظر به اين معناست، هر چند بخش هاى ديگر جنبه کلى دارد.
به هر حال امام (عليه السلام) در بخش اوّل اين خطبه به دو چيز اشاره مى فرمايد: فلسفه بعثت پيامبران و فلسفه آزمايش هاى الهى.
نخست مى فرمايد: خداوند رسولان خود را با وحى که ويژه پيامبران اوست مبعوث کرد، و آنان را حجت خويش بر خلقش قرار داد تا دليلى (دربرابر خداوند) به سبب نفرستادن حجت و راهنما نداشته باشند، و به اين ترتيب خلق خود را با زبان صدق و راستى به راه حق فراخواند»؛ (بَعَثَ اللَّهُ رُسُلَهُ بِمَا خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْيِهِ، وَجَعَلَهُمْ حُجَّةً لَهُ عَلَى خَلْقِهِ. لِئَلاَّ تَجِبَ الْحُجَّةُ لَهُمْ بِتَرْکِ الإعْذَارِ إلَيْهِمْ، فَدَعَاهُمْ بِلِسَانِ الصِّدْقِ إلَى سَبِيلِ الْحَقِّ).
اين عبارت، اشاره به نکته مهمى است که بارها در آيات قرآن آمده و آن اين که خداوند تا پيامبرى مبعوث نکند و اوامر و نواهى خود را از طريق وحى بر او نازل نسازد، متخلفان را مجازات نخواهد کرد؛ در آيه 15 و 16 سوره اسراء مى خوانيم : (وَمَا کُنَّا مَعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً * وَإذا اَرَدْنَا اَنْ نُّهْلِکَ قَرْيَةً اَمَرْنَا مُتْرَفِيَها فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَولُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيراً)؛ «و ما هرگز (قومى را) مجازات نخواهيم کرد، مگر آن که پيامبرى مبعوث کنيم (تا وظايفشان را بيان کند)، و هنگامى که بخواهيم شهر و ديارى را هلاک کنيم، نخست اوامر خود را براى «مترفين» [=ثروتمندانِ مستِ ثروت] آن جا بيان مى کنيم، سپس هنگامى که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات يافتند آن ها را به شدت درهم مى کوبيم».
در اين جا اين سوال پيش مى آيد که با قبول استقلال حکم عقل، هرگاه عقل انسان حسن و قبح چيزى را درک کند (مانند خوبى عدالت و زشتى ظلم) اتمام حجت بر انسان ها مى شود، و حتى بدون بعثت انبيا مستحق ثواب يا عقاب خواهند شد، و اين معنا با آنچه در اين خطبه و در آيات متعدد قرآن آمده سازگار نيست.
در پاسخ مى گوييم: درست است که ازنظر عقل، استحقاق پاداش و کيفر در مستقلات عقليه وجود دارد، امّا اراده حق تعالى از باب لطف به بندگان بر اين قرار گرفته که تا مستقلات عقل با واجبات و محرمات شرع که از طريق وحى نازل مى شود تأييد نگردد، بندگان خود را با عذاب هاى فراگير و سنگين مجازات نمى کند.
از اين جا روشن مى شود که نيازى به پاسخى که بعضى از شارحان داده اند نيست که مى گويند: «اين آيه در حکم عموم است که قابل تخصيص به مستقلات عقليه مى باشد، و به تعبير ديگر خداوند بدون بعثت پيامبران و نزول وحى کسى را مجازات نمى کند مگر در مستقلات عقل، مانند زشتى ظلم و ستم و سرقت و قتل نفس».
سپس امام (عليه السلام) در ادامه اين سخن به مطلب ديگرى مى پردازد و آن موضوع فلسفه آزمايش هاى الهى است، مى فرمايد: «آگاه باشيد! خداوند پرده از اسرار درون بندگان خود (با آزمايش ها) برداشته، نه به اين دليل که از آنچه انسان ها در درون پنهان داشته اند و اسرارى که فاش نکرده اند بى خبر است، بلکه به اين دليل که مى خواهد آن ها را امتحان کند، تا آشکار شود کدام يک عمل نيکوتر انجام مى دهد تا ثواب و کيفر، پاداش و مجازات عمل باشد»؛ (أَلا إنَّ اللهَ تَعَاَلى قَدْ کَشَفَ الْخَلْقَ کَشْفَةً؛ لا أَنَّهُ جَهِلَ مَا أَخْفَوْهُ مِنْ مَصُونِ أَسْرَارِهِمْ وَمَکْنُونِ ضَمَائِرِهمْ؛ (وَلکِنْ لِيَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً)، فَيَکُونَ الثَّوَابُ جَزَاءً، والْعِقَابَ بَوَاءً).
امام (عليه السلام) در اين سخن کوتاه پرده از روى مسئله مهمى برداشته است؛ زيرا مفهوم آزمايش، آن گونه که در ميان بندگان مطرح است براى خداوند معنا ندارد. آزمايش هاى بندگان براى رفع جهل و نادانى است، براى شناخت اشيا و اشخاص است، و اين موضوع درمورد آن کس که عالم الغيب والشهاده و آگاه از درون و برون است نمى تواند مفهومى داشته باشد، بلکه آزمايش هاى الهى براى اين است که هرکس آنچه را در درون دارد آشکار کند، تا مسئله استحقاق ثواب و عقاب تحقق يابد، و به تعبير روشن تر کسى را نمى توان به دليل نيّات خوب و بدى که در دل دارد پاداش يا کيفر داد، بلکه وقتى آن را به صورت اعمال و افعال اظهار کرد مستحق پاداش يا کيفر مى شود.
اين همان چيزى است که در يکى از کلمات قصار امام (عليه السلام) به صورت واضح ترى بيان شده، در آن جا امام (عليه السلام) در تفسير آيه (وَاعْلَمُوا اَنَّما أَمْوالُکُمْ وَاَولاَدُکُمْ فِتْنَةٌ)؛ «و بدانيد اموال و فرزندان شما وسيله آزمايش است»، مى فرمايد: خداوند مردم را با اموال و اولاد آزمايش مى کند... هر چند به آن ها از خودشان آگاه تر است، ولى هدف آن است که اعمالى که سبب استحقاق پاداش و کيفر مى شود ظاهر و آشکار گردد؛ (وَلَکِنْ لِتَظْهَرَ الْأَفْعَالُ الَّتي بِهَا يَسْتَحِقُّ الثَّوَابَ وَالعِقَابَ).
نه در فقه اسلامى و نه در قوانين هيچ کشورى کسى را به علت نيّت قتل يا سرقت مجازات نمى کنند، همان گونه که به علت نيّت خدمت پاداش نمى دهند، هر چند گاهى به عنوان تفضّل، اين گونه افراد را مورد محبّت قرار مى دهند، وخداوند متعادل نيز که از همه مهربان تر و بخشنده تر است طبق روايات متعدد، به نيّت خير از باب تفضّل پاداش خير مى دهد، ولى براى نيّت شرّ کيفر نمى کند همان گونه که در حديث آمده است: «مَنْ هَمَّ بِحَسَنةٍ فَلَمْ يَعْمَلْهَا کُتِبَتْ لَهُ حَسَنَةٌ...
جمعى از شارحان نهج البلاغه معتقدند که انگيزه امام (عليه السلام) براى ايراد اين خطبه اين بوده است که دربرابر بدخواهان و کسانى که فضايل آن حضرت را انکار مى کردند پاسخ روشنى بيان فرموده باشد، و البتّه بخشى از اين خطبه ناظر به اين معناست، هر چند بخش هاى ديگر جنبه کلى دارد.
به هر حال امام (عليه السلام) در بخش اوّل اين خطبه به دو چيز اشاره مى فرمايد: فلسفه بعثت پيامبران و فلسفه آزمايش هاى الهى.
نخست مى فرمايد: خداوند رسولان خود را با وحى که ويژه پيامبران اوست مبعوث کرد، و آنان را حجت خويش بر خلقش قرار داد تا دليلى (دربرابر خداوند) به سبب نفرستادن حجت و راهنما نداشته باشند، و به اين ترتيب خلق خود را با زبان صدق و راستى به راه حق فراخواند»؛ (بَعَثَ اللَّهُ رُسُلَهُ بِمَا خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْيِهِ، وَجَعَلَهُمْ حُجَّةً لَهُ عَلَى خَلْقِهِ. لِئَلاَّ تَجِبَ الْحُجَّةُ لَهُمْ بِتَرْکِ الإعْذَارِ إلَيْهِمْ، فَدَعَاهُمْ بِلِسَانِ الصِّدْقِ إلَى سَبِيلِ الْحَقِّ).
اين عبارت، اشاره به نکته مهمى است که بارها در آيات قرآن آمده و آن اين که خداوند تا پيامبرى مبعوث نکند و اوامر و نواهى خود را از طريق وحى بر او نازل نسازد، متخلفان را مجازات نخواهد کرد؛ در آيه 15 و 16 سوره اسراء مى خوانيم : (وَمَا کُنَّا مَعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً * وَإذا اَرَدْنَا اَنْ نُّهْلِکَ قَرْيَةً اَمَرْنَا مُتْرَفِيَها فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَولُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيراً)؛ «و ما هرگز (قومى را) مجازات نخواهيم کرد، مگر آن که پيامبرى مبعوث کنيم (تا وظايفشان را بيان کند)، و هنگامى که بخواهيم شهر و ديارى را هلاک کنيم، نخست اوامر خود را براى «مترفين» [=ثروتمندانِ مستِ ثروت] آن جا بيان مى کنيم، سپس هنگامى که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات يافتند آن ها را به شدت درهم مى کوبيم».
در اين جا اين سوال پيش مى آيد که با قبول استقلال حکم عقل، هرگاه عقل انسان حسن و قبح چيزى را درک کند (مانند خوبى عدالت و زشتى ظلم) اتمام حجت بر انسان ها مى شود، و حتى بدون بعثت انبيا مستحق ثواب يا عقاب خواهند شد، و اين معنا با آنچه در اين خطبه و در آيات متعدد قرآن آمده سازگار نيست.
در پاسخ مى گوييم: درست است که ازنظر عقل، استحقاق پاداش و کيفر در مستقلات عقليه وجود دارد، امّا اراده حق تعالى از باب لطف به بندگان بر اين قرار گرفته که تا مستقلات عقل با واجبات و محرمات شرع که از طريق وحى نازل مى شود تأييد نگردد، بندگان خود را با عذاب هاى فراگير و سنگين مجازات نمى کند.
از اين جا روشن مى شود که نيازى به پاسخى که بعضى از شارحان داده اند نيست که مى گويند: «اين آيه در حکم عموم است که قابل تخصيص به مستقلات عقليه مى باشد، و به تعبير ديگر خداوند بدون بعثت پيامبران و نزول وحى کسى را مجازات نمى کند مگر در مستقلات عقل، مانند زشتى ظلم و ستم و سرقت و قتل نفس».
سپس امام (عليه السلام) در ادامه اين سخن به مطلب ديگرى مى پردازد و آن موضوع فلسفه آزمايش هاى الهى است، مى فرمايد: «آگاه باشيد! خداوند پرده از اسرار درون بندگان خود (با آزمايش ها) برداشته، نه به اين دليل که از آنچه انسان ها در درون پنهان داشته اند و اسرارى که فاش نکرده اند بى خبر است، بلکه به اين دليل که مى خواهد آن ها را امتحان کند، تا آشکار شود کدام يک عمل نيکوتر انجام مى دهد تا ثواب و کيفر، پاداش و مجازات عمل باشد»؛ (أَلا إنَّ اللهَ تَعَاَلى قَدْ کَشَفَ الْخَلْقَ کَشْفَةً؛ لا أَنَّهُ جَهِلَ مَا أَخْفَوْهُ مِنْ مَصُونِ أَسْرَارِهِمْ وَمَکْنُونِ ضَمَائِرِهمْ؛ (وَلکِنْ لِيَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً)، فَيَکُونَ الثَّوَابُ جَزَاءً، والْعِقَابَ بَوَاءً).
امام (عليه السلام) در اين سخن کوتاه پرده از روى مسئله مهمى برداشته است؛ زيرا مفهوم آزمايش، آن گونه که در ميان بندگان مطرح است براى خداوند معنا ندارد. آزمايش هاى بندگان براى رفع جهل و نادانى است، براى شناخت اشيا و اشخاص است، و اين موضوع درمورد آن کس که عالم الغيب والشهاده و آگاه از درون و برون است نمى تواند مفهومى داشته باشد، بلکه آزمايش هاى الهى براى اين است که هرکس آنچه را در درون دارد آشکار کند، تا مسئله استحقاق ثواب و عقاب تحقق يابد، و به تعبير روشن تر کسى را نمى توان به دليل نيّات خوب و بدى که در دل دارد پاداش يا کيفر داد، بلکه وقتى آن را به صورت اعمال و افعال اظهار کرد مستحق پاداش يا کيفر مى شود.
اين همان چيزى است که در يکى از کلمات قصار امام (عليه السلام) به صورت واضح ترى بيان شده، در آن جا امام (عليه السلام) در تفسير آيه (وَاعْلَمُوا اَنَّما أَمْوالُکُمْ وَاَولاَدُکُمْ فِتْنَةٌ)؛ «و بدانيد اموال و فرزندان شما وسيله آزمايش است»، مى فرمايد: خداوند مردم را با اموال و اولاد آزمايش مى کند... هر چند به آن ها از خودشان آگاه تر است، ولى هدف آن است که اعمالى که سبب استحقاق پاداش و کيفر مى شود ظاهر و آشکار گردد؛ (وَلَکِنْ لِتَظْهَرَ الْأَفْعَالُ الَّتي بِهَا يَسْتَحِقُّ الثَّوَابَ وَالعِقَابَ).
نه در فقه اسلامى و نه در قوانين هيچ کشورى کسى را به علت نيّت قتل يا سرقت مجازات نمى کنند، همان گونه که به علت نيّت خدمت پاداش نمى دهند، هر چند گاهى به عنوان تفضّل، اين گونه افراد را مورد محبّت قرار مى دهند، وخداوند متعادل نيز که از همه مهربان تر و بخشنده تر است طبق روايات متعدد، به نيّت خير از باب تفضّل پاداش خير مى دهد، ولى براى نيّت شرّ کيفر نمى کند همان گونه که در حديث آمده است: «مَنْ هَمَّ بِحَسَنةٍ فَلَمْ يَعْمَلْهَا کُتِبَتْ لَهُ حَسَنَةٌ...
وَمَنْ هَمَّ بِسَيِّئَةٍ لَمْ تُکْتَبْ عَلَيْهِ؛ هرکس قصد کار نيکى کند هر چند آن را انجام ندهد براى او حسنه اى نوشته مى شود، و هرکس نيّت کار بدى کند (ولى آن را انجام ندهد) براى او نوشته نمى شود».
* * *
.