تفسیر بخش سوم

منها: آثَرُوا عَاجِلاً وَأَخَّرُوا آجِلاً، وَتَرَکُوا صَافِياً، وَشَرِبُوا آجِناً. کَأَنِّي أَنْظُرُ إلَى فَاسِقِهِمْ وَقَدْ صَحِبَ الْمُنْکَرَ فَأَلِفَهُ، وَبَسِىءَ بِهِ وَوَافَقَهُ، حَتَّى شَابَتْ عَلَيْهِ مَفَارِقُهُ، وَصُبِغَتْ بِهِ خَلاَئِقُهُ، ثُمَّ أَقْبَلَ مُزْبِداً کَالتَّيَّارِ لايُبَالِي مَا غَرَّقَ، أَوْ کَوَقْعِ النَّارِ فِي الْهَشِيمِ لا يَحْفِلُ مَا حَرَّقَ!

ترجمه
آن ها (حاميان باطل) دنيا را مقدّم داشتند، و آخرت را عقب انداختند، آب گوارا و صاف (نعمت هاى جاويدان) را رها کردند، و آب هاى متعفن (هوس هاى زودگذر دنيا) را نوشيدند.
گويا فاسقِ آنان را مى بينم که با زشتى ها همنشين شده، و با آن انس گرفته است، آن چنان با آن هماهنگ گشته که موهاى او در اين راه سفيد شده، و خلق وخوى او به رنگ گناه درآمده است.
سپس همچون سِيلى خروشان حرکت کرده (و همه چيز را در کام خود فرومى برد)، بى آن که به آنچه غرق مى کند اعتنايى داشته باشد، و يا همچون شعله آتشى در گياهان خشک است که براى آن تفاوت نمى کند چه چيز را مى سوزاند!
شرح و تفسیر
اين خودکامگان، خشک و تر را مى سوزانند!
امام (عليه السلام) در اين بخش از خطبه اشاره به کسانى مى فرمايد که دربرابر امامان وپيشوايان حق ايستادند و براى حکومت چند روزه دنيا، حق را زير پا نهادند، مى فرمايد: «آن ها دنيا را مقدّم داشتند و آخرت را عقب انداختند، آب گوارا وصاف (نعمت هاى اخروى) را رها کردند، و آب هاى متعفن (هوس رانى دنيا) را نوشيدند»؛ (آثَرُوا عَاجِلاً وَأَخَّرُوا آجِلاً، وَتَرَکُوا صَافِياً، وَشَرِبُوا آجِناً).
سپس مى افزايد: «گويا فاسقِ آنان را مى بينم که با زشتى ها همنشين شده، و با آن انس گرفته است، آن چنان با آن هماهنگ گشته که موهاى او در اين راه سفيد شده، و خلق وخوى او به رنگ گناه درآمده است!»؛ (کَأَنِّي أَنْظُرُ إلَى فَاسِقِهِمْ وَقَدْ صَحِبَ الْمُنْکَرَ فَأَلِفَهُ، وَبَسِىءَ بِهِ وَوَافَقَهُ، حَتَّى شَابَتْ عَلَيْهِ مَفَارِقُهُ، وَصُبِغَتْ بِهِ خَلاَئِقُهُ).
و در ادامه مى افزايد: «سپس همچون سِيلى خروشان حرکت کرده (و همه چيز را در کام خود فرو مى برد)، بى آن که به آنچه غرق مى کند اعتنايى داشته باشد، و يا همچون شعله آتشى در گياهان خشک است، که براى آن تفاوت نمى کند چه چيز را مى سوزاند»؛ (ثُمَّ أَقْبَلَ مُزْبِداً کَالتَّيَّارِ لا يُبَالِي مَا غَرَّقَ، أَوْ کَوَقْعِ النَّارِ فِي الْهَشِيمِ{6} لا يَحْفِلُ{7} مَا حَرَّقَ!)
در اين که ضميرهاى اين عبارات به چه شخص و يا اشخاصى برمى گردد، در ميان شارحان گفت وگوهاى فراوانى است. بعضى آن را اشاره به خلفاى نخستين مى دانند، و بعضى به گروهى از صحابه که راه خطا را پيمودند، و بعضى براى آن يک مفهوم عام قائل اند، نه اشخاص معيّن، و بعضى اشاره به بنى اميه مى دانند.
و احتمال اخير از همه مناسب تر است؛ زيرا آن ها به وضوح دنيا را بر آخرت مقدّم داشتند، و چشمه زلال حق را رها کرده و به لجن دنياى متعفن رو آوردند.
بنابر اين تفسير، جمله «کَأَنِّي أَنْظُرُ إلَى فَاسِقِهِمْ»، اشاره به عبدالملک بن مروان است، که از چهره هاى بسيار خبيث بنى اميه بود، و جنايات زيادى را مرتکب شد، که خودش مستقيماً متولى آن بود، و چه جنايات وحشتناکى که توسّط فرماندار خونخوارش حجّاج انجام داد. او سيل ويرانگر و آتش سوزانى بود که هرچيزى را بر سر راه خود مى ديد به نابودى مى کشاند. تعبير «کَأَنِّي أَنْظُرُ إلَى فَاسِقِهِمْ؛ گويا فاسقِ آن ها را مى بينم»، نشان مى دهد اشاره به فردى است که در آينده پيدا مى شود و تطبيق آن بر گذشتگان و يا معاصران حضرت جز با تکلّف ممکن نيست.

* * * .