تفسیر بخش سوم

وَإنَّما هَلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ بِطُولِ آمَالِهِمْ وَتَغَيُّبِ آجَالِهِمْ، حَتَّى نَزَلَ بِهِمُ الْمَوْعُودُ الَّذِي تُرَدُّ عَنْهُ الْمَعْذِرَةُ، وَتُرْفَعُ عَنْهُ التَّوْبَةُ، وَتَحُلُّ مَعَهُ الْقَارِعَةُ والنِّقْمَةُ.

ترجمه
آن ها که پيش از شما بودند تنها به دليل آرزوهاى طولانى و پنهان بودن (وفراموش کردن) سرآمد زندگى شان، گمراه و هلاک شدند، و اين (طول اَمَل وغفلت و بى خبرى از پايان زندگى) همچنان ادامه يافت تا مرگشان فرارسيد، همان مرگى که به هنگام فرارسيدنش عذرها پذيرفته نمى گردد، و درهاى توبه بسته مى شود و مصيبت هاى سخت و مجازات ها با آن فرامى رسد.
شرح و تفسیر
عامل بدبختى انسان ها
در اين بخش از خطبه، امام (عليه السلام) به همگان هشدار مى دهد که تاريخ امم پيشين را مطالعه کنند، و درباره عوامل بدبختى آن ها بينديشند، و درس عبرت گيرند، مى فرمايد: «آن ها که پيش از شما بودند تنها به دليل آرزوهاى طولانى و پنهان بودن (و فراموش کردن) سرآمد زندگى شان، گمراه و هلاک شدند، و اين (طول اَمَل و غفلت و بى خبرى از پايان زندگى،) همچنان ادامه يافت تا مرگشان فرارسيد»؛ (وَإنَّما هَلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ بِطُولِ آمَالِهِمْ وَتَغَيُّبِ آجَالِهِمْ، حَتَّى نَزَلَ بِهِمُ الْمَوْعُودُ). منظور از هلاکت در جمله «وَإنَّما هَلَکَ» به گفته جمعى از مفسّران نهج البلاغه، هلاکت معنوى يعنى گمراهى است که نتيجه آن عذاب اخروى مى باشد.
ولى بعيد نيست که هم هلاکت معنوى و اخروى را شامل بشود، هم هلاکت مادى و دنيوى را؛ يعنى آرزوهاى دور و دراز و فراموش کردن پايان زندگى، و غرق شدن در شهوات، هم آخرت آن ها را تباه کرد و هم قدرت و عظمت آن ها را در دنيا بر باد داد و سرانجام آن ها را گرفتار انواع عذاب هاى دنيوى کرد، مانند طوفان قوم نوح (عليه السلام)، زمين لرزه هاى قوم لوط (عليه السلام) و صاعقه هاى آسمانى اقوام ديگر.
آرى، آرزوهاى بلند که يکى از آثار آن «تَغَيُّبِ آجَالِ» (به فراموشى سپردن سرآمد زندگى) است، از بزرگ ترين دشمنان سعادت انسان هاست؛ چراکه حجاب ضخيمى دربرابر ديد عقل انسان مى افکند و هوى وهوس را بر وجود او حاکم مى سازد، و او را غرق انواع گناهان و معاصى خطرناک مى کند، اين همان چيزى است که در حديث معروف پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) و اميرمومنان (عليه السلام) آمده است: «وَاَمّا طُوْلُ الأَملِ فَيُنْسِي الاْخِرَةَ؛ آرزوهاى دراز، آخرت را به فراموشى مى سپارد».
ازعبارت «حَتَّى نَزَلَ بِهِمُ الْمَوْعُودُ؛ تا زمانى که وعده الهى يعنى مرگ آن ها فرارسد»، چنين برمى آيد که اين افراد در آن لحظه بيدار مى شوند، آرى، بيدار مى شوند ولى اين بيدارى براى آن ها سودى ندارد ولذا امام (عليه السلام) مى فرمايد: «همان مرگى که به هنگام فرارسيدنش عذرها پذيرفته نمى گردد و درهاى توبه بسته مى شود و مصائب سخت و مجازات ها با آن فرامى رسد»؛ (الَّذِي تُرَدُّ عَنْهُ الْمَعْذِرَةُ، وَتُرْفَعُ عَنْهُ التَّوْبَةُ، وَتَحُلُّ مَعَهُ الْقَارِعَةُ والنِّقْمَةُ). آرى، سرچشمه همه آن جنايت ها و خلاف کارى هايى که در بخش قبلى اين خطبه، بيان شد حبّ دنيا و طول امل و به فراموشى سپردن پايان زندگى است، پايانى که راه بازگشت، در آن وجود ندارد و جبران خطاهاى گذشته در آن ممکن نيست.

* * * .