تفسیر بخش اوّل

آنْتَفِعُوا بِبَيَانِ آللهِ، وَآتَّعِظُوا بِمَوَاعِظِ آللهِ، وَآقْبَلُوا نَصِيحَةَ آللهِ، فَإِنَّ آللهَ قَدْ أَعْذَرَ إِلَيْکُمْ بِالْجَلِيَّةِ، وَآتَّخَذَ عَلَيْکُمُ آلْحُجَّةَ، وَبَيَّنَ لَکُمْ مَحَابَّهُ مِنَ آلْأَعْمَالِ، وَمَکَارِهَهُ مِنْهَا، لِتَتَّبِعُوا هذِهِ، وَتَجْتَنِبُوا هذِهِ، فَإِنَّ رَسُولَ آللهِ (صلي الله عليه و آله) کَانَ يَقُولُ: «إِنَّ آلْجَنَّةَ حُفَّتْ بِالْمَکَارِهِ، وَإِنَّ النَّارَ حُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ».
وَآعْلَمُوا أَنَّهُ مَا مِنْ طَاعَةِ آللهِ شَيْءٌ إِلاَّ يَأْتِي فِي کُرْهٍ، وَمَا مِنْ مَعْصِيَةِ آللهِ شَيْءٌ إِلاَّ يَأْتِي فِي شَهْوَةٍ. فَرَحِمَ آللهُ آمْرَأً نَزَعَ عَنْ شَهْوَتِهِ، وَقَمَعَ هَوَى نَفْسِهِ، فَإِنَّ هذِهِ النَّفْسَ أَبْعَدُ شَيْءٍ مَنْزِعآ وَإِنَّهَا لا تَزَالُ تَنْزِعُ إِلَى مَعْصِيَةٍ فِي هَوىً.

ترجمه
از آنچه خداوند بيان فرموده، بهره گيريد و از مواعظ و اندرزهاى او پند پذيريد و نصايح او را (با جان و دل) قبول کنيد؛ چراکه خداوند با دليل هاى روشن، راه عذر را به روى شما بسته و حجّت را تمام کرده است. اعمالى را که دوست داردوآنچه را که ناخوش دارد براى شما تبيين کرده است تا از آن ها تبعيّت کنيد و از اين ها دورى گزينيد؛ زيرا رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مى فرمود: «بهشت در ميان ناراحتى ها و دوزخ در ميان شهوات پيچيده شده است». و بدانيد که هيچ طاعتى نيست جز اين که انسان آن را با ناراحتى انجام مى دهد و هيچ معصيتى نيست جز اين که با شهوت (و علاقه) مرتکب آن مى شود. رحمت خدا بر کسى که خود را از شهوات جدا سازد و هواى نفس را مهار کند؛ چراکه جلوگيرى از نفس سرکش از مشکل ترين کارهاست و اين نفس، همواره به گناه و هوى پرستى ميل دارد.
شرح و تفسیر
بهشت در ناراحتى ها و جهنّم در شهوات پيچيده شده است
امام (عليه السلام) در آغاز اين خطبه، مردم جهان را مخاطب ساخته، مى فرمايد: «از آنچه خداوند بيان فرموده، بهره گيريد و از مواعظ و اندرزهاى او پند پذيريد و نصايح او را (با جان و دل) قبول کنيد»؛ (آنْتَفِعُوا بِبَيَانِ آللهِ، وَآتَّعِظُوا بِمَوَاعِظِ آللهِ، وَآقْبَلُوا نَصِيحَةَ آللهِ).
ممکن است بگوييم که هر سه جمله، يک حقيقت را با عبارات مختلف بيان مى کند؛ ولى اين احتمال نيز وجود دارد که هر يک به مطلب تازه اى اشاره مى کند : در مرحله نخست، مردم را به بهره گيرى از بيانات الهى دستور مى دهد که اشاره به اوامر و نواهى است و در مرحله دوم، از مواعظ الهى يعنى تشويق و ترغيب ها و بشارت و انذارهايى که انگيزه اطاعت و ترک عصيان است، سخن مى گويد. بخش سوم، مرحله خيرخواهى است که مصالح وبرکات اطاعت و ترک معصيت را ـ که عايد مطيعان مى گردد ـ بيان مى کند؛ به اين ترتيب، مراحل سه گانه اى براى پيمودن مسير قرب الى الله بيان شده است.
جالب توجّه اين که در هر سه جمله، واژه «الله» تکرار شده؛ در حالى که مى شد در دو جمله، از ضمير استفاده شود و اين براى بيان اهمّيّت مواعظ و نصايح الهى است که مردم با شنيدن نام مبارک پروردگار، به مواعظ و نصايح او اهمّيّت بيشترى مى دهند.
در ادامه اين سخن، امام (عليه السلام) به برهان و دليل متوسّل مى شود و مى فرمايد : «چراکه خداوند با دليل هاى روشن، راه عذر را به روى شما بسته و حجّت را تمام کرده است. اعمالى را که دوست دارد و آنچه را که ناخوش دارد براى شما تبيين کرده است تا از آن ها تبعيّت کنيد و از اين ها دورى گزينيد»؛ (فَإِنَّ آللهَ قَدْ أَعْذَرَ إِلَيْکُمْ بِالْجَلِيَّةِ، وَآتَّخَذَ عَلَيْکُمُ آلْحُجَّةَ، وَبَيَّنَ لَکُمْ مَحَابَّهُ مِنَ آلْأَعْمَالِ، وَمَکَارِهَهُ مِنْهَا، لِتَتَّبِعُوا هذِهِ، وَتَجْتَنِبُوا هذِهِ).
امام (عليه السلام) به اين نکته اشاره مى کند که سستى و کوتاهى در پذيرش مواعظ الهى و انجام دادن واجبات و ترک محرّمات با هيچ بهانه اى مقبول نيست؛ چراکه خداوند با همه اتمام حجّت کرده و راه «قبح عقاب بلا بيان» را با بيان روشن خود بسته است.
سپس به پاسخ اشکالات مقدّرى مى پردازد، مى فرمايد: «(اگر مشاهده مى کنيد که اطاعت امر و نهى خدا مشکلاتى دارد، جاى تعجب نيست) زيرا رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مى فرمود: بهشت در ميان ناراحتى ها و دوزخ در ميان شهوات پيچيده شده است»؛ (فَإِنَّ رَسُولَ آللهِ (صلي الله عليه و آله) کَانَ يَقُولُ: «إِنَّ آلْجَنَّةَ حُفَّتْ بِالْمَکَارِهِ، وَإِنَّ النَّارَ حُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ»).
و در ادامه اين سخن براى توضيح بيشتر کلام رسول خدا (صلي الله عليه و آله) و تأکيد بيشتر بر آن، مى فرمايد: «و بدانيد که هيچ طاعتى نيست جز اين که انسان آن را با ناراحتى انجام مى دهد و هيچ معصيتى نيست جز اين که با شهوت (و علاقه) مرتکب آن مى شود؛ رحمت خدا بر کسى که خود را از شهوات جدا سازد و هواى نفس را مهار کند؛ چراکه جلوگيرى از نفس سرکش از مشکل ترين کارهاست و اين نفس، همواره به گناه و هوى پرستى ميل دارد»؛ (وَآعْلَمُوا أَنَّهُ مَا مِنْ طَاعَةِ آللهِ شَيْءٌ إِلاَّ يَأْتِي فِي کُرْهٍ، وَمَا مِنْ مَعْصِيَةِ آللهِ شَيْءٌ إِلاَّ يَأْتِي فِي شَهْوَةٍ. فَرَحِمَ آللهُ آمْرَآ نَزَعَ عَنْ شَهْوَتِهِ، وَقَمَعَ هَوَى نَفْسِهِ، فَإِنَّ هذِهِ النَّفْسَ أَبْعَدُ شَيْءٍ مَنْزِعآ وَإِنَّهَا لا تَزَالُ تَنْزِعُ إِلَى مَعْصِيَةٍ فِي هَوًى).
اين يک واقعيت است که انسان در مسير اطاعت فرمان خدا اعمّ از عبادات وغير آن و نيز براى کسب فضايل اخلاقى و دفع رذايل، بايد راه هاى پرپيچ و خمى را طى کند و از فراز و نشيب ها و گردنه هاى صعب العبور بگذرد وهر لحظه مراقب خطرهايى که از چپ و راست او را تهديد مى کند باشد تا به سرمنزل مقصود برسد؛ ولى در مسير گناه، نفس سرکش گويى در جاده صاف وبدون مانع و خالى از پيچ وخم با سراشيبى مطلوب حرکت مى کند. همين است سرّ پاداش مطيعان و رمز کيفر عاصيان.
در حديث جالب و پرمعنايى از پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) مى خوانيم: «هنگامى که خداوند، بهشت را آفريد به جبرئيل دستور داد: برو و به آن نگاهى بيفکن! جبرئيل رفت و نظرى بر آن انداخت و عرضه داشت: خداوندا! به عزّت وجلالت! هرکس اوصاف آن را بشنود، حتمآ به سوى آن مى آيد و در آن وارد مى شود؛ سپس خداوند آن را در لابه لاى ناراحتى ها قرار داد و باز به جبرئيل دستور داد: برو به آن نگاه ديگرى بيفکن! جبرئيل رفت و نظرى به آن انداخت وعرضه داشت: خداوندا! من از اين مى ترسم که با اين وصف، کسى به سراغ بهشت نرود. و هنگامى که دوزخ را آفريد به جبرئيل فرمود: برو و نگاهى به آن بيفکن. جبرئيل رفت و نگاهى به آن افکند و عرضه داشت: به عزّت و جلالت قسم! هرکس اوصاف دوزخ را بشنود داخل آن نخواهد شد؛ سپس خداوند آن را در لابه لاى شهوات قرار داد و به جبرئيل فرمود: برو نگاه ديگرى بر آن بيفکن، جبرئيل نگاهى کرد و عرضه داشت: به عزّت و جلالت سوگند! من از اين مى ترسم که همه وارد دوزخ شوند». نکته
آن ها که به طاعات عشق مى ورزند
آنچه در اين عبارت از خطبه مزبور نقل شد، يک حکم غالبى است نه دائمى؛ به تعبير ديگر، اکثر طاعات، با مشکلاتى توأم اند و غالب معاصى هوس انگيز وهمراه با لذّات اند.
اين نکته نيز شايان دقت است که اين حکم غالبى، درمورد توده هاى مردم است وگرنه اولياى الهى و پويندگان راه حق به جايى مى رسند که از هر طاعتى لذت مى برند و به آن عشق مى ورزند و از هر گناهى نفرت دارند و ناراحت مى شوند؛ همان گونه که در روايتى از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مى خوانيم: «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبادَةَ فَعَانَقَها؛ برترين مردم کسى است که عاشق عبادت باشد و آن را در آغوش گيرد». و از آن جا که مخاطبان امام (عليه السلام) توده هاى مردم اند، نه فقط خاصّان و مقرّبان درگاه خدا، تعبير يادشده به صورتى که ملاحظه گرديد ذکر شده است.
صدر خطبه نيز شاهد و گواه اين مطلب است. قرآن مجيد نيز درباره نماز وروزه مى فرمايد: (وَإِنَّهَا لَکَبِيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِينَ)؛ «و اين کار، جز براى خاشعان، دشوار و سنگين است».
سؤال: در تفسير امر به معروف و نهى از منکر گفته مى شود: معروف، به معناى شناخته شده است؛ زيرا نيکى ها با روح انسان آشنا هستند و منکر، به معناى ناشناخته است؛ چراکه روح انسان با بدى ها ناآشناست. آيا اين تفسير مشهور با آنچه در عبارت يادشده نقل گرديده منافات ندارد؟
با کمى دقت روشن مى شود که منافاتى در ميان نيست؛ زيرا شناخته بودن نيکى ها و ناشناخته بودن بدى ها ازنظر درک کلى، منافاتى با جاذبه هاى گناه و دافعه هاى اطاعت ندارد؛ مثلا همه ما از علم لذت مى بريم و از جهل متنفّريم؛ ولى تحصيل علم مشکلات زيادى دارد که گاه افرادى از آن چشم مى پوشند و در تنبلى آسايشى است که گاه افرادى به سوى آن جذب مى شوند.

* * *