تفسیر بخش سوم
وَآعْلَمُوا أَنَّ هذَا آلْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِي لا يَغُشُّ، وَآلْهَادِي الَّذِي لايُضِلُّ، وَآلْمُحَدِّثُ الَّذِي لا يَکْذِبُ. وَمَا جَالَسَ هذَا آلْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلاَّ قَامَ عَنْهُ بِزِيَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ: زِيَادَةٍ فِي هُدىً، أَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَمىً. وَآعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ آلْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ، وَلا لِأَحَدٍ قَبْلَ آلْقُرْآنِ مِنْ غِنىً ؛ فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِکُمْ، وَآسْتَعِينُوا بِهِ عَلَى لَأْوَائِکُمْ، فَإِنَّ فِيهِ شِفَاءً مِنْ أَکْبَرِ الدَّاءِ: وَهُوَ آلْکُفْرُ وَالنِّفَاقُ، وَآلْغَيُّ وَالضَّلالُ، فَاسْأَلُوا آللهَ بِهِ، وَتَوَجَّهُوا إِلَيْهِ بِحُبِّهِ، وَلا تَسْأَلُوا بِهِ خَلْقَهُ، إِنَّهُ مَا تَوَجَّهَ آلْعِبَادُ إِلَى آللهِ تَعَالَى بِمِثْلِهِ.
ترجمه
بدانيد! اين قرآن، پنددهنده اى است که هرگز کسى را نمى فريبد و هدايتگرى است که هيچ گاه گمراه نمى سازد و سخن گويى است که هرگز دروغ نمى گويد. هيچ کس در کنار اين قرآن ننشسته جز اين که از کنار آن با زياده يا نقصانى برخاسته؛ زيادتى در هدايت يا نقصانى از کوردلى و جهالت. و بدانيد که هيچ کس با داشتن قرآن، فقر و بيچارگى ندارد و هيچ کس بدون آن غنا و بى نيازى نخواهد داشت. حال که چنين است براى درمان بيمارى هاى خود از قرآن شفا بطلبيد وبراى پيروزى بر سختى ها و مشکلات از آن يارى بجوييد؛ زيرا در قرآن شفاى سخت ترين بيمارى ها يعنى کفر و نفاق و جهل و ضلالت است، بنابراين آنچه را که مى خواهيد، به وسيله قرآن از خدا بخواهيد و با محبّت قرآن به سوى خدا روى آوريد، و هرگز به وسيله آن از مخلوقات او چيزى نخواهيد؛ زيرا بندگان هرگز با چيزى مانند آن به خدا تقرّب نجسته اند.
شرح و تفسیر
درمان دردهاى شما در قرآن است
در اين بخش، امام (عليه السلام) اهمّيّت قرآن مجيد را، اين نسخه شفابخش آسمانى وکتابى که دروس انسانى در آن جمع است، بيان مى کند و پنج وصف مهم در پنج جمله بيان مى دارد، مى فرمايد: «بدانيد! اين قرآن، پنددهنده اى است که هرگز کسى را نمى فريبد»؛ (وَآعْلَمُوا أَنَّ هذَا آلْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِي لا يَغُشُّ).
«و هدايتگرى است که هيچ گاه گمراه نمى سازد»؛ (وَآلْهَادِي الَّذِي لا يُضِلُّ).
«و سخن گويى است که هرگز دروغ نمى گويد»؛ (وَآلْمُحَدِّثُ الَّذِي لا يَکْذِبُ).
«هيچ کس در کنار اين قرآن ننشسته جز اين که از کنار آن با زياده يا نقصانى برخاسته؛ زيادتى در هدايت يا نقصانى از کوردلى و جهالت»؛ (وَمَا جَالَسَ هذَا آلْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلاَّ قَامَ عَنْهُ بِزِيَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ: زِيَادَةٍ فِي هُدىً، أَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَمىً).
«و بدانيد که هيچ کس با داشتن قرآن، فقر و بيچارگى ندارد و هيچ کس بدون آن غنا و بى نيازى نخواهد داشت»؛ (وَآعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ آلْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ، وَلا لِأَحَدٍ قَبْلَ آلْقُرْآنِ مِنْ غِنىً).
در جمله هاى اوّل و دوم و سوم به طور مجموع اشاره به اين حقيقت شده است که يک راهنماى خوب و هدايتگر، کسى است که نه دروغ بگويد، نه غشّ وخيانت کند و نه گرفتار گمراهى شود تا سبب انحراف ديگران گردد؛ ممکن است کسى راه و چاه را به خوبى بشناسد، اما به مخاطبان خود راست نگويد و يا آن ها را بفريبد و نيز ممکن است راستگو و دلسوز باشد، اما راه را پيدا نکند؛ در حالى که قرآن چنين نيست؛ وحى الهى است که از علم بى پايان حق سرچشمه گرفته؛ نه دروغى در آن راه دارد و نه غشّ و خيانتى؛ چراکه گوينده اين کتاب، خداوند است و خدا از همگان بى نياز و با همگان مشفق است.
به همين دليل در ادامه اين سخن دو نتيجه مهم براى هدايت هاى قرآن ذکر کرده است: نخست اين که همنشين هاى قرآن پيوسته در زياده و نقصان اند : فزونى در هدايت و کاستى در گمراهى؛ و ديگر اين که قرآن سرمايه اى است عظيم که هرکس و هر جامعه اى که از آن بهره گيرد و دستوراتش را به کار بندد، نه گرفتار فقر معنوى مى شود و نه فقر مادّى؛ و آن ها که به آن پشت کنند گرفتار هر دو نوع فقر خواهند شد.
البتّه ممکن است کسانى باشند که اصلا در زمره پيروان قرآن قرار نگيرند؛ ولى اعمال آن ها هماهنگ با بخشى از تعليمات قرآن باشد؛ مثلا دروغ نگويند وخيانت نکنند و به حقوق ديگران تجاوز ننمايند، اين افراد نيز به همان مقدار شاهد موفقيّت و پيشرفت و پيروزى خواهند بود و اين همان چيزى است که امام (عليه السلام) در واپسين ساعات عمرش بيان فرمود: «اَللهَ اَللهَ فِي الْقُرآنِ لا يَسْبِقُکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرُکُمْ؛ خدا را! خدا را! در توجّه به قرآن، نکند ديگران در عمل به آن بر شما پيشى گيرند».
درباره اين که منظور از «بعد القرآن» در جمله هاى ياد شده بعد از نزول قرآن است يا بعد از عمل به آن؟ شارحان نهج البلاغه تفسيرهاى مختلفى دارند؛ ولى صحيح، معناى دوم است، چراکه راه برطرف کردن فقر معنوى و مادى، عمل به قرآن است؛ نه نزول، بدون عمل.
در ضمن، از اين جمله به خوبى استفاده مى شود که اگر مسلمين جهان گرفتار ضعف و ناتوانى يا فقر و پريشانى در جهات معنوى يا مادّى اند، به دليل دورى از قرآن است؛ همچون تشنه کامانى که در کنار چشمه آب زلالى نشسته اند و ناله العطش آن ها به آسمان بلند است.
سپس امام (عليه السلام) با ذکر پنج جمله چنين نتيجه گيرى مى فرمايد: «حال که چنين است براى درمان بيمارى هاى خود از قرآن شفا بطلبيد و براى پيروزى بر سختى ها و مشکلات از آن يارى بجوييد؛ چراکه در قرآن شفاى سخت ترين بيمارى ها يعنى کفر و نفاق و جهل و ضلالت است»؛ (فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِکُمْ، وَآسْتَعِينُوا بِهِ عَلَى لَأْوَائِکُمْ، فَإِنَّ فِيهِ شِفَاءً مِنْ أَکْبَرِ الدَّاءِ: وَهُوَ آلْکُفْرُ وَالنِّفَاقُ، وَآلْغَيُّ وَالضَّلالُ).
به اين ترتيب، امام (عليه السلام) قرآن را وسيله حلّ مشکلات و درمان بيمارى هاى اخلاقى و اجتماعى و معنوى مى شمرد و اصول اين بيمارى را در چهار چيز خلاصه مى کند: کفر، نفاق، جهل و ضلالت؛ زيرا قرآن، نور ايمان و اخلاص بر دل مى تاباند و پرده هاى جهل و نادانى را پاره مى کند و انسان را از ضلالت وگمراهى رهايى مى بخشد. به يقين، جامعه آگاه و دانا و صاحب ايمان و اخلاص، هرگز درنمى ماند و گرفتار مشکلى نمى شود.
و در ادامه اين سخن در يک نتيجه گيرى ديگر مى فرمايد: «حال که چنين است، آنچه را که مى خواهيد، به وسيله قرآن از خدا بخواهيد و با محبّت قرآن به سوى خدا روى آوريد، و هرگز به وسيله آن از مخلوقات او چيزى نخواهيد؛ زيرا بندگان هرگز با چيزى مانند آن به خدا تقرّب نجسته اند»؛ (فَاسْأَلُوا آللهَ بِهِ، وَتَوَجَّهُوا إِلَيْهِ بِحُبِّهِ، وَلا تَسْأَلُوا بِهِ خَلْقَهُ، إِنَّهُ مَا تَوَجَّهَ آلْعِبَادُ إِلَى آللهِ تَعَالَى بِمِثْلِهِ).
از اين تعبير به خوبى استفاده مى شود که قرآن، بهترين وسيله نجات ومهم ترين وسيله براى جلب عنايات الهى است.
جمله «وَلا تَسْأَلُوا بِهِ خَلْقَهُ» اشاره به اين است که قرآن را وسيله خودنمايى وجلب توجّه مردم و رسيدن به مقاصد دنيوى قرار ندهيد؛ آن گونه که از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است که مى فرمايد: «إِنَّ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقْرَأُ الْقُرْآنَ لِيُقَالَ فُلانٌ قَارِئٌ وَمِنْهُمْ مَنْ يَقْرَأُ الْقُرْآنَ لِيَطْلُبَ بِهِ الدُّنْيَا وَلا خَيْرَ فِي ذلِکَ وَمِنْهُمْ مَنْ يَقْرَءُ الْقُرْآنَ لِيَنْتَفِعَ بِهِ فِي صَلاتِهِ وَلَيْلِهِ وَنَهَارِهِ؛ (قاريان قرآن سه دسته اند:) گروهى از مردم قرآن مى خوانند تا (ديگران) بگويند: فلان کس قارى قرآن است و گروهى قرآن مى خوانند تا به وسيله آن به منافع دنيوى برسند و در هيچ يک از اين ها خيرى نيست و گروهى ديگر قرآن را در نمازها و شب و روز مى خوانند تا از آن بهره (ى معنوى و الهى) گيرند». نکته
قرآن و درمان بيمارى ها
درست است که در احاديث متعددى، از تأثير قرآن در شفاى بيمارى هاى جسمى نيز سخن به ميان آمده و از اين کلام بزرگ الهى دور نيست که حتّى مرده را زنده کند تا چه رسد به شفاى بيماران، ولى آنچه در کلام مزبور مى خوانيم، اشاره به درمان بيمارى هاى معنوى و اخلاقى است که امام (عليه السلام) انگشت بر چهار نوع از اين بيمارى ها (کفر، نفاق، جهل و گمراهى) گذاشته است، و در ادامه بر توسّل به قرآن و عشق و علاقه به آن تأکيد مى فرمايد.
اين نکته نيز روشن است که منظور، توسّل و عشق و محبّت خالى از عمل نيست. آنچه مهم است و سبب درمان اين بيمارى هاى اخلاقى، اجتماعى واعتقادى مى شود، آگاهى از مضامين آيات و به کار بستن آن هاست؛ همان گونه که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) از همين طريق، عقب افتاده ترين جوامع بشرى را به يک جامعه پيشرفته و نيرومند و سربلند مبدّل ساخت.
* * * .
در اين بخش، امام (عليه السلام) اهمّيّت قرآن مجيد را، اين نسخه شفابخش آسمانى وکتابى که دروس انسانى در آن جمع است، بيان مى کند و پنج وصف مهم در پنج جمله بيان مى دارد، مى فرمايد: «بدانيد! اين قرآن، پنددهنده اى است که هرگز کسى را نمى فريبد»؛ (وَآعْلَمُوا أَنَّ هذَا آلْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِي لا يَغُشُّ).
«و هدايتگرى است که هيچ گاه گمراه نمى سازد»؛ (وَآلْهَادِي الَّذِي لا يُضِلُّ).
«و سخن گويى است که هرگز دروغ نمى گويد»؛ (وَآلْمُحَدِّثُ الَّذِي لا يَکْذِبُ).
«هيچ کس در کنار اين قرآن ننشسته جز اين که از کنار آن با زياده يا نقصانى برخاسته؛ زيادتى در هدايت يا نقصانى از کوردلى و جهالت»؛ (وَمَا جَالَسَ هذَا آلْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلاَّ قَامَ عَنْهُ بِزِيَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ: زِيَادَةٍ فِي هُدىً، أَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَمىً).
«و بدانيد که هيچ کس با داشتن قرآن، فقر و بيچارگى ندارد و هيچ کس بدون آن غنا و بى نيازى نخواهد داشت»؛ (وَآعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ آلْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ، وَلا لِأَحَدٍ قَبْلَ آلْقُرْآنِ مِنْ غِنىً).
در جمله هاى اوّل و دوم و سوم به طور مجموع اشاره به اين حقيقت شده است که يک راهنماى خوب و هدايتگر، کسى است که نه دروغ بگويد، نه غشّ وخيانت کند و نه گرفتار گمراهى شود تا سبب انحراف ديگران گردد؛ ممکن است کسى راه و چاه را به خوبى بشناسد، اما به مخاطبان خود راست نگويد و يا آن ها را بفريبد و نيز ممکن است راستگو و دلسوز باشد، اما راه را پيدا نکند؛ در حالى که قرآن چنين نيست؛ وحى الهى است که از علم بى پايان حق سرچشمه گرفته؛ نه دروغى در آن راه دارد و نه غشّ و خيانتى؛ چراکه گوينده اين کتاب، خداوند است و خدا از همگان بى نياز و با همگان مشفق است.
به همين دليل در ادامه اين سخن دو نتيجه مهم براى هدايت هاى قرآن ذکر کرده است: نخست اين که همنشين هاى قرآن پيوسته در زياده و نقصان اند : فزونى در هدايت و کاستى در گمراهى؛ و ديگر اين که قرآن سرمايه اى است عظيم که هرکس و هر جامعه اى که از آن بهره گيرد و دستوراتش را به کار بندد، نه گرفتار فقر معنوى مى شود و نه فقر مادّى؛ و آن ها که به آن پشت کنند گرفتار هر دو نوع فقر خواهند شد.
البتّه ممکن است کسانى باشند که اصلا در زمره پيروان قرآن قرار نگيرند؛ ولى اعمال آن ها هماهنگ با بخشى از تعليمات قرآن باشد؛ مثلا دروغ نگويند وخيانت نکنند و به حقوق ديگران تجاوز ننمايند، اين افراد نيز به همان مقدار شاهد موفقيّت و پيشرفت و پيروزى خواهند بود و اين همان چيزى است که امام (عليه السلام) در واپسين ساعات عمرش بيان فرمود: «اَللهَ اَللهَ فِي الْقُرآنِ لا يَسْبِقُکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرُکُمْ؛ خدا را! خدا را! در توجّه به قرآن، نکند ديگران در عمل به آن بر شما پيشى گيرند».
درباره اين که منظور از «بعد القرآن» در جمله هاى ياد شده بعد از نزول قرآن است يا بعد از عمل به آن؟ شارحان نهج البلاغه تفسيرهاى مختلفى دارند؛ ولى صحيح، معناى دوم است، چراکه راه برطرف کردن فقر معنوى و مادى، عمل به قرآن است؛ نه نزول، بدون عمل.
در ضمن، از اين جمله به خوبى استفاده مى شود که اگر مسلمين جهان گرفتار ضعف و ناتوانى يا فقر و پريشانى در جهات معنوى يا مادّى اند، به دليل دورى از قرآن است؛ همچون تشنه کامانى که در کنار چشمه آب زلالى نشسته اند و ناله العطش آن ها به آسمان بلند است.
سپس امام (عليه السلام) با ذکر پنج جمله چنين نتيجه گيرى مى فرمايد: «حال که چنين است براى درمان بيمارى هاى خود از قرآن شفا بطلبيد و براى پيروزى بر سختى ها و مشکلات از آن يارى بجوييد؛ چراکه در قرآن شفاى سخت ترين بيمارى ها يعنى کفر و نفاق و جهل و ضلالت است»؛ (فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِکُمْ، وَآسْتَعِينُوا بِهِ عَلَى لَأْوَائِکُمْ، فَإِنَّ فِيهِ شِفَاءً مِنْ أَکْبَرِ الدَّاءِ: وَهُوَ آلْکُفْرُ وَالنِّفَاقُ، وَآلْغَيُّ وَالضَّلالُ).
به اين ترتيب، امام (عليه السلام) قرآن را وسيله حلّ مشکلات و درمان بيمارى هاى اخلاقى و اجتماعى و معنوى مى شمرد و اصول اين بيمارى را در چهار چيز خلاصه مى کند: کفر، نفاق، جهل و ضلالت؛ زيرا قرآن، نور ايمان و اخلاص بر دل مى تاباند و پرده هاى جهل و نادانى را پاره مى کند و انسان را از ضلالت وگمراهى رهايى مى بخشد. به يقين، جامعه آگاه و دانا و صاحب ايمان و اخلاص، هرگز درنمى ماند و گرفتار مشکلى نمى شود.
و در ادامه اين سخن در يک نتيجه گيرى ديگر مى فرمايد: «حال که چنين است، آنچه را که مى خواهيد، به وسيله قرآن از خدا بخواهيد و با محبّت قرآن به سوى خدا روى آوريد، و هرگز به وسيله آن از مخلوقات او چيزى نخواهيد؛ زيرا بندگان هرگز با چيزى مانند آن به خدا تقرّب نجسته اند»؛ (فَاسْأَلُوا آللهَ بِهِ، وَتَوَجَّهُوا إِلَيْهِ بِحُبِّهِ، وَلا تَسْأَلُوا بِهِ خَلْقَهُ، إِنَّهُ مَا تَوَجَّهَ آلْعِبَادُ إِلَى آللهِ تَعَالَى بِمِثْلِهِ).
از اين تعبير به خوبى استفاده مى شود که قرآن، بهترين وسيله نجات ومهم ترين وسيله براى جلب عنايات الهى است.
جمله «وَلا تَسْأَلُوا بِهِ خَلْقَهُ» اشاره به اين است که قرآن را وسيله خودنمايى وجلب توجّه مردم و رسيدن به مقاصد دنيوى قرار ندهيد؛ آن گونه که از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است که مى فرمايد: «إِنَّ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقْرَأُ الْقُرْآنَ لِيُقَالَ فُلانٌ قَارِئٌ وَمِنْهُمْ مَنْ يَقْرَأُ الْقُرْآنَ لِيَطْلُبَ بِهِ الدُّنْيَا وَلا خَيْرَ فِي ذلِکَ وَمِنْهُمْ مَنْ يَقْرَءُ الْقُرْآنَ لِيَنْتَفِعَ بِهِ فِي صَلاتِهِ وَلَيْلِهِ وَنَهَارِهِ؛ (قاريان قرآن سه دسته اند:) گروهى از مردم قرآن مى خوانند تا (ديگران) بگويند: فلان کس قارى قرآن است و گروهى قرآن مى خوانند تا به وسيله آن به منافع دنيوى برسند و در هيچ يک از اين ها خيرى نيست و گروهى ديگر قرآن را در نمازها و شب و روز مى خوانند تا از آن بهره (ى معنوى و الهى) گيرند». نکته
قرآن و درمان بيمارى ها
درست است که در احاديث متعددى، از تأثير قرآن در شفاى بيمارى هاى جسمى نيز سخن به ميان آمده و از اين کلام بزرگ الهى دور نيست که حتّى مرده را زنده کند تا چه رسد به شفاى بيماران، ولى آنچه در کلام مزبور مى خوانيم، اشاره به درمان بيمارى هاى معنوى و اخلاقى است که امام (عليه السلام) انگشت بر چهار نوع از اين بيمارى ها (کفر، نفاق، جهل و گمراهى) گذاشته است، و در ادامه بر توسّل به قرآن و عشق و علاقه به آن تأکيد مى فرمايد.
اين نکته نيز روشن است که منظور، توسّل و عشق و محبّت خالى از عمل نيست. آنچه مهم است و سبب درمان اين بيمارى هاى اخلاقى، اجتماعى واعتقادى مى شود، آگاهى از مضامين آيات و به کار بستن آن هاست؛ همان گونه که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) از همين طريق، عقب افتاده ترين جوامع بشرى را به يک جامعه پيشرفته و نيرومند و سربلند مبدّل ساخت.
* * * .