تفسیر بخش پنجم
الْعَمَلَ آلْعَمَلَ، ثُمَّ النِّهَايَةَ النِّهَايَةَ، وَالْإِسْتِقَامَةَ آلاِسْتِقَامَةَ، ثُمَّ الصَّبْرَ الصَّبْرَ، وَآلْوَرَعَ آلْوَرَعَ! «إِنَّ لَکُمْ نِهَايَةً فَانْتَهُوا إِلَى نِهَايَتِکُمْ»، وَإِنَّ لَکُمْ عَلَمآ فَاهْتَدُوا بِعَلَمِکُمْ، وَإِنَّ لِلْإِسْلامِ غَايَةً فَانْتَهُوا إِلى غَايَتِهِ، وَآخْرُجُوا إِلَى آللهِ بِمَا آفْتَرَضَ عَلَيْکُمْ مِنْ حَقِّهِ، وَبَيَّنَ لَکُمْ مِنْ وَظَائِفِهِ. أَنَا شَاهِدٌ لَکُمْ، وَحَجِيجٌ يَوْمَ آلْقِيَامَةِ عَنْکُمْ.
ترجمه
عمل کنيد، عمل کنيد؛ سپس به پايان رسانيد، به پايان رسانيد، اعتدال، اعتدال؛ سپس شکيبايى، شکيبايى؛ و پارسايى، پارسايى. (بدانيد) براى شما پايان و مقصدى است، خود را به آن برسانيد، و براى شما نشانه اى قرار داده شده، به وسيله آن راه را پيدا کنيد، و اسلام هدفى دارد به هدف آن برسيد. با انجام دادن فرايضى که خدا بر عهده شما گذاشته و وظايفى که براى شما تبيين کرده، حق او را ادا کنيد که (اگر چنين کنيد) من مدافع شما در روز قيامت خواهم بود!
شرح و تفسیر
با اين شرط من مدافع شما در قيامتم!
بعد از بيان ويژگى ها و اهمّيّت فوق العاده قرآن مجيد در عبارت پيشين، امام (عليه السلام) در اين جا به بيان اين حقيقت مى پردازد که هدف نهايى نزول قرآن، عمل کردن به آن بوده است، نه فقط تلاوت و قرائت؛ مى فرمايد: «عمل کنيد، عمل کنيد؛ سپس به پايان رسانيد، به پايان رسانيد، اعتدال، اعتدال؛ سپس شکيبايى، شکيبايى؛ و پارسايى، پارسايى»؛ (الْعَمَلَ آلْعَمَلَ، ثُمَّ النِّهَايَةَ النِّهَايَةَ، وَالْإِسْتِقَامَةَ{1} آلْإِسْتِقَامَةَ، ثُمَّ الصَّبْرَ الصَّبْرَ، وَآلْوَرَعَ آلْوَرَعَ!).
اين مراحل پنج گانه که امام (عليه السلام) در اين گفتار کوتاه بيان فرموده، در حقيقت، عصاره برنامه سير و سلوک الى الله و تکامل انسان است.
نخست، انسان بايد به سراغ برنامه هاى عملى برود، سپس آن ها را به انتها برساند و نيمه کاره نگذارد و در ضمن، مراقب باشد که از راه راست منحرف نشود و بعد از آن دربرابر هواى نفس و وسوسه هاى شيطان صبر و شکيبايى به خرج دهد و از اين مرحله نيز فراتر برود؛ ورع و پارسايى دربرابر شبهات را نيز به کار بندد و به اين ترتيب به سرمنزل مقصود برسد.
بعضى از شارحان نهج البلاغه گفته اند: در جمله هاى پنج گانه ياد شده، دومى وچهارمى با «ثمّ» عطف شده اند و سومى و پنجمى با «واو»؛ به دليل اين که رسيدن به نهايت مقصود بعد از عمل ممکن مى شود و از آن جا که استقامت و اعتدال، کيفيّت عمل است با «واو» عطف شده و چون صبر، دربرابر معصيت است و آنچه قبل از آن آمده درباره اطاعت است با «ثمّ» عطف شده و از آن جا که صبر وورع همراه يکديگرند با «واو» عطف شده اند.
البتّه تفسيرهاى ديگرى هم براى تعبيرات فوق ذکر شده يا ممکن است ذکر شود. در ادامه اين سخن به هدف دار بودن برنامه هاى پنج گانه مذکور و نشانه وصول به اين هدف، اشاره کرده، مى فرمايد: «(بدانيد) براى شما پايان و مقصدى است، خود را به آن برسانيد، و براى شما نشانه اى قرار داده شده، به وسيله آن راه را پيدا کنيد، و اسلام هدفى دارد، به هدف آن برسيد»؛ («إِنَّ لَکُمْ نِهَايَةً فَانْتَهُوا إِلَى نِهَايَتِکُمْ»، وَإِنَّ لَکُمْ عَلَمآ فَاهْتَدُوا بِعَلَمِکُمْ، وَإِنَّ لِلْإِسْلامِ غَايَةً فَانْتَهُوا إِلى غَايَتِهِ).
امام (عليه السلام) در اين عبارت به نکته مهمى اشاره مى کند و آن، هدفدار بودن زندگى انسان و همچنين هدفمند بودن برنامه هاى دينى است. خداوند ما را بيهوده نيافريده و به طور قطع، برنامه هاى تشريعى الهى مقصد مهمى را دنبال مى کند وآن، سعادت انسان در دنيا و آخرت است.
امام (عليه السلام) مى فرمايد: بکوشيد تا به اين هدف نائل شويد. مبادا در ميان راه غافل گرديد و توقف کنيد و به سرمنزل مقصود نرسيد؛ چراکه نشانه هاى راه، روشن و برنامه ها حساب شده است.
منظور از «عَلَم» (نشانه) يا اشاره به وجود مبارک خود آن حضرت و انبيا واوليا در هر عصر و زمان است که راه را به همگان نشان مى دهند، يا قرآن مجيد و به تعبير ديگر، کتاب و سنّت است، و يا همه اين ها.
و در پايان اين بخش به صورت يک نتيجه گيرى روشن مى فرمايد: «با انجام دادن فرايضى که خدا بر عهده شما گذاشته و وظايفى که براى شما تبيين کرده، حق او را ادا کنيد که (اگر چنين کنيد) من مدافع شما در روز قيامت خواهم بود!»؛ (وَآخْرُجُوا إِلَى آللهِ بِمَا آفْتَرَضَ عَلَيْکُمْ مِنْ حَقِّهِ، وَبَيَّنَ لَکُمْ مِنْ وَظَائِفِهِ. أَنَا شَاهِدٌ لَکُمْ، وَحَجِيجٌ يَوْمَ آلْقِيَامَةِ عَنْکُمْ).
منظور از «شاهد» اين است که امام (عليه السلام) در قيامت بر اعمال نيک و اداى حقوق الهى و استقامت آن ها در راه هدف، و صبر و ورع و تقواى آنان گواهى مى دهد و منظور از «حجيج» اين است که سؤالاتى را که فرشتگان الهى در دادگاه عدل خدا مطرح مى کنند من از طرف شما جوابگو خواهم بود!
اين تعبيرات برگرفته از قرآن مجيد است که مى فرمايد: (يَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ)؛ «(به ياد آور) روزى را که هر گروهى را با پيشوايشان مى خوانيم» و درباره پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) در جاى ديگر مى خوانيم: (وَجِئْنَا بِکَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلآءِ)؛ «و تو را گواه بر آنان قرار مى دهيم».
* * *
بعد از بيان ويژگى ها و اهمّيّت فوق العاده قرآن مجيد در عبارت پيشين، امام (عليه السلام) در اين جا به بيان اين حقيقت مى پردازد که هدف نهايى نزول قرآن، عمل کردن به آن بوده است، نه فقط تلاوت و قرائت؛ مى فرمايد: «عمل کنيد، عمل کنيد؛ سپس به پايان رسانيد، به پايان رسانيد، اعتدال، اعتدال؛ سپس شکيبايى، شکيبايى؛ و پارسايى، پارسايى»؛ (الْعَمَلَ آلْعَمَلَ، ثُمَّ النِّهَايَةَ النِّهَايَةَ، وَالْإِسْتِقَامَةَ{1} آلْإِسْتِقَامَةَ، ثُمَّ الصَّبْرَ الصَّبْرَ، وَآلْوَرَعَ آلْوَرَعَ!).
اين مراحل پنج گانه که امام (عليه السلام) در اين گفتار کوتاه بيان فرموده، در حقيقت، عصاره برنامه سير و سلوک الى الله و تکامل انسان است.
نخست، انسان بايد به سراغ برنامه هاى عملى برود، سپس آن ها را به انتها برساند و نيمه کاره نگذارد و در ضمن، مراقب باشد که از راه راست منحرف نشود و بعد از آن دربرابر هواى نفس و وسوسه هاى شيطان صبر و شکيبايى به خرج دهد و از اين مرحله نيز فراتر برود؛ ورع و پارسايى دربرابر شبهات را نيز به کار بندد و به اين ترتيب به سرمنزل مقصود برسد.
بعضى از شارحان نهج البلاغه گفته اند: در جمله هاى پنج گانه ياد شده، دومى وچهارمى با «ثمّ» عطف شده اند و سومى و پنجمى با «واو»؛ به دليل اين که رسيدن به نهايت مقصود بعد از عمل ممکن مى شود و از آن جا که استقامت و اعتدال، کيفيّت عمل است با «واو» عطف شده و چون صبر، دربرابر معصيت است و آنچه قبل از آن آمده درباره اطاعت است با «ثمّ» عطف شده و از آن جا که صبر وورع همراه يکديگرند با «واو» عطف شده اند.
البتّه تفسيرهاى ديگرى هم براى تعبيرات فوق ذکر شده يا ممکن است ذکر شود. در ادامه اين سخن به هدف دار بودن برنامه هاى پنج گانه مذکور و نشانه وصول به اين هدف، اشاره کرده، مى فرمايد: «(بدانيد) براى شما پايان و مقصدى است، خود را به آن برسانيد، و براى شما نشانه اى قرار داده شده، به وسيله آن راه را پيدا کنيد، و اسلام هدفى دارد، به هدف آن برسيد»؛ («إِنَّ لَکُمْ نِهَايَةً فَانْتَهُوا إِلَى نِهَايَتِکُمْ»، وَإِنَّ لَکُمْ عَلَمآ فَاهْتَدُوا بِعَلَمِکُمْ، وَإِنَّ لِلْإِسْلامِ غَايَةً فَانْتَهُوا إِلى غَايَتِهِ).
امام (عليه السلام) در اين عبارت به نکته مهمى اشاره مى کند و آن، هدفدار بودن زندگى انسان و همچنين هدفمند بودن برنامه هاى دينى است. خداوند ما را بيهوده نيافريده و به طور قطع، برنامه هاى تشريعى الهى مقصد مهمى را دنبال مى کند وآن، سعادت انسان در دنيا و آخرت است.
امام (عليه السلام) مى فرمايد: بکوشيد تا به اين هدف نائل شويد. مبادا در ميان راه غافل گرديد و توقف کنيد و به سرمنزل مقصود نرسيد؛ چراکه نشانه هاى راه، روشن و برنامه ها حساب شده است.
منظور از «عَلَم» (نشانه) يا اشاره به وجود مبارک خود آن حضرت و انبيا واوليا در هر عصر و زمان است که راه را به همگان نشان مى دهند، يا قرآن مجيد و به تعبير ديگر، کتاب و سنّت است، و يا همه اين ها.
و در پايان اين بخش به صورت يک نتيجه گيرى روشن مى فرمايد: «با انجام دادن فرايضى که خدا بر عهده شما گذاشته و وظايفى که براى شما تبيين کرده، حق او را ادا کنيد که (اگر چنين کنيد) من مدافع شما در روز قيامت خواهم بود!»؛ (وَآخْرُجُوا إِلَى آللهِ بِمَا آفْتَرَضَ عَلَيْکُمْ مِنْ حَقِّهِ، وَبَيَّنَ لَکُمْ مِنْ وَظَائِفِهِ. أَنَا شَاهِدٌ لَکُمْ، وَحَجِيجٌ يَوْمَ آلْقِيَامَةِ عَنْکُمْ).
منظور از «شاهد» اين است که امام (عليه السلام) در قيامت بر اعمال نيک و اداى حقوق الهى و استقامت آن ها در راه هدف، و صبر و ورع و تقواى آنان گواهى مى دهد و منظور از «حجيج» اين است که سؤالاتى را که فرشتگان الهى در دادگاه عدل خدا مطرح مى کنند من از طرف شما جوابگو خواهم بود!
اين تعبيرات برگرفته از قرآن مجيد است که مى فرمايد: (يَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ)؛ «(به ياد آور) روزى را که هر گروهى را با پيشوايشان مى خوانيم» و درباره پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) در جاى ديگر مى خوانيم: (وَجِئْنَا بِکَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلآءِ)؛ «و تو را گواه بر آنان قرار مى دهيم».
* * *
پاورقی ها
«الاستقامة» به معناى ملازم طريق مستقيم بودن و ثبات بر مسير صحيح است و بعضى ارباب لغت آن را به معناى اعتدال تفسير کرده اند که هر دو به يک معنا بازگشت مى کند و گاه به معناى استوار و پابرجا بودن نيز آمده است که در جمله مزبور هر دو احتمال وجود دارد و جمع ميان اين دو نيز مانعى ندارد.
منهاج البراعة (خوئى)، ج 10، ص 204. «اخرجوا» از ريشه «خروج» به معناى بيرون رفتن است و از آن جا که اداى حق، انسان را از زيربار مسئوليت خارج مى کند اين واژه، هنگامى که با «مِنْ» متعدى شود به معناى اداى حق آمده است. «حجيج» از ريشه «حج» به معناى غلبه کردن آمده است و «حجيج» به کسى مى گويند که با دليل و برهان برطرف مقابل غالب آيد. اسراء، آيه 71. نحل، آيه 89.
منهاج البراعة (خوئى)، ج 10، ص 204. «اخرجوا» از ريشه «خروج» به معناى بيرون رفتن است و از آن جا که اداى حق، انسان را از زيربار مسئوليت خارج مى کند اين واژه، هنگامى که با «مِنْ» متعدى شود به معناى اداى حق آمده است. «حجيج» از ريشه «حج» به معناى غلبه کردن آمده است و «حجيج» به کسى مى گويند که با دليل و برهان برطرف مقابل غالب آيد. اسراء، آيه 71. نحل، آيه 89.