تفسیر بخش ششم

أَلا وَإِنَّ آلْقَدَرَ السَّابِقَ قَدْ وَقَعَ، وَآلْقَضَاءَ آلْمَاضِيَ قَدْ تَوَرَّدَ؛ وَإِنِّي مُتَکَلِّمٌ بِعِدَةِ آللهِ وَحُجَّتِهِ. قَالَ اللهُ تَعَالَى: (إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ آسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَنْ لا تَخَافُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي کُنْتُمْ تُوعَدُونَ)، وَقَدْ قُلْتُمْ: (رَبُّنَا اللهُ)، فَاسْتَقِيمُوا عَلَى کِتَابِهِ، وَعَلَى مِنْهَاجِ أَمْرِهِ، وَعَلَى الطَّرِيقَةِ الصَّالِحَةِ مِنْ عِبَادَتِهِ ثُمَّ لاتَمْرُقُوا مِنْهَا، وَلا تَبْتَدِعُوا فِيهَا، وَلاتُخَالِفُوا عَنْهَا. فَإِنَّ أَهْلَ آلْمُرُوقِ مُنْقَطَعٌ بِهِمْ عِنْدَاللهِ يَوْمَ آلْقِيَامَةِ.

ترجمه
آگاه باشيد! مقدّرات پيشين به وقوع پيوست و قضا (ى الهى) انجام شد (و سرانجام خلافت به اهلش رسيد) و من به اتّکاى وعده هاى الهى و با دليل وحجّت او سخن مى گويم. خداوند مى فرمايد: کسانى که گفتند: پروردگار ما خداست، سپس در مسير مستقيم، ثابت ماندند، فرشتگان الهى بر آن ها نازل مى شوند (و به آن ها مى گويند:) نترسيد و اندوهگين مباشيد و بشارت باد بر شما آن بهشتى که به شما وعده داده مى شد. شما گفته ايد: پروردگار ما خداست؛ بنابراين بايد بر طريقه کتاب او و راه روشن فرمانش و مسير درست عبادتش، مستقيم وثابت بمانيد. سپس از اين مسير روشن خارج نشويد و در آن بدعتى نگذاريد واز آن منحرف نگرديد؛ زيرا آنان که خارج شوند در قيامت در پيشگاه خدا وامى مانند و به سرمنزل مقصود نمى رسند.
شرح و تفسیر
قضا و قدر
در آغاز اين بخش از خطبه، امام (عليه السلام) اشاره سربسته اى به حوادث گذشته مى کند و مى فرمايد: «آگاه باشيد! مقدّرات پيشين به وقوع پيوست و قضا (ى الهى) انجام شد (و سرانجام خلافت به اهلش رسيد)»؛ (أَلا وَإِنَّ آلْقَدَرَ السَّابِقَ قَدْ وَقَعَ، وَآلْقَضَاءَ آلْمَاضِيَ قَدْ تَوَرَّدَ).
درباره اين که منظور از «قضا» و «قدر» در اين عبارت چيست؟ شارحان نهج البلاغه احتمالات گوناگونى داده اند؛ ولى با توجّه به بيانات آن حضرت که بعد از اين نقل شده، بعيد نيست که اشاره به مسائل مربوط به زمامدارى آن حضرت ـ که در سخنان پيامبر (صلي الله عليه و آله) پيش بينى شده بود ـ و قيام گروهى از پيمان شکنان و مفسدان بر ضد آن حضرت ـ باشد.
روشن است که منظور از قضا و قدر ـ همان گونه که در شرح اين موضوع در جاى خود گفته ايم ـ اجبار بندگان و سلب اختيار از آن ها نيست؛ بلکه آثار افعال اختيارى بشر نيز نوعى قضا و قدر است؛ مثلا خداوند، مقدّر ساخته آن ها که سخت کوش و بااستقامت اند در زندگى پيروز شوند و افرادى که تنبل و واداده اند عقب بمانند؛ گرچه اين امور با اختيار انسان انجام مى شود، ولى خداوندِ مسبب الاسباب آثارى براى آن قرار داده که قضا و قدر آن محسوب مى شود؛ البتّه قضا و قدرهاى الزامى نيز هست که خارج از محدوده افعال انسانى است.
سپس وظيفه مردم را درباره آينده، بيان کرده، مى فرمايد: «من به اتّکاى وعده هاى الهى و با دليل و حجّت او سخن مى گويم. خداوند مى فرمايد: کسانى که گفتند: پروردگار ما خداست، سپس در مسير مستقيم، ثابت ماندند، فرشتگان الهى بر آن ها نازل مى شوند (و به آن ها مى گويند:) نترسيد و اندوهگين مباشيد وبشارت باد بر شما آن بهشتى که به شما وعده داده مى شد»؛ (وَإِنِّي مُتَکَلِّمٌ بِعِدَةِ آللهِ وَحُجَّتِهِ. قَالَ اللهُ تَعَالَى: (إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ آسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِى کُنْتُمْ تُوعَدُونَ)).
آنگاه در يک نتيجه گيرى روشن مى فرمايد: «شما گفته ايد: پروردگار ما خداست؛ (ولى ادامه آيه را فراموش نکنيد) بنابراين بايد بر طريقه کتاب او و راه روشن فرمانش و مسير درست عبادتش مستقيم و ثابت بمانيد»؛ (وَقَدْ قُلْتُمْ: (رَبُّنَا اللهُ)، فَاسْتَقِيمُوا عَلَى کِتَابِهِ، وَعَلَى مِنْهَاجِ أَمْرِهِ، وَعَلَى الطَّرِيقَةِ الصَّالِحَةِ مِنْ عِبَادَتِهِ).
اشاره به اين که گفتار بى عمل، کسى را به جايى نمى رساند و سبب ورود در بهشت و سعادت جاويدان نمى شود؛ حال که اظهار ايمان کرده ايد، وارد ميدان عمل شويد تا مشمول وعده هاى الهى در آيات مذکور گرديد.
جمله هاى سه گانه «فَاسْتَقِيمُوا عَلَى کِتَابِهِ...» ممکن است اشاره به اعتقاد خالص در اصول دين و اطاعت اوامر در فروع و اخلاق صالح در روحيّات باشد و تا مؤمنان روى اين سه مرحله کار نکنند مشمول وعده هاى الهى در آيه يادشده نخواهند شد.
آنگاه خطرهاى راه هاى انحرافى را که در کمين پويندگان اين راه است بيان مى فرمايد: «سپس از اين مسير روشن خارج نشويد و در آن بدعتى نگذاريد و از آن منحرف نگرديد؛ زيرا آن ها که خارج شوند در قيامت در پيشگاه خدا وامى مانند و به سرمنزل مقصود نمى رسند»؛ (ثُمَّ لا تَمْرُقُوا مِنْهَا، وَلا تَبْتَدِعُوا فِيهَا، وَلا تُخَالِفُوا عَنْهَا. فَإِنَّ أَهْلَ آلْمُرُوقِ مُنْقَطَعٌ بِهِمْ عِنْدَاللهِ يَوْمَ آلْقِيَامَةِ). امام (عليه السلام) در اين عبارت به سه گروه از منحرفان اشاره کرده و هشدار مى دهد که قدم در راه آن ها نگذاريد:
نخست، گروهى که از دين به سرعت خارج مى شوند، ولى تصوّر مى کنند دين دارند؛ در حالى که فاصله آن ها از دين واقعى و خالص بسيار زياد است؛ همچون خوارج نهروان که در تاريخ و بر اساس روايات به «مارقين» شهرت يافتند؛ تعبّد و پايبندى آن ها به ظاهر دين چنان بود که افراد ناآگاه آنان را از دين داران جدّى مى پنداشتند؛ در حالى که از دين فقط به ظاهر و پوسته اى قناعت کرده بودند و از حقيقت اسلام بيگانه بودند.
دوم، گروه بدعت گذاران اند که دين را مطابق سليقه خود تغيير مى دهند و درواقع، فکر ناقص و هواى نفس خويش را بر احکام الهى مقدّم مى دارند که نمونه هاى آن در عصر خلفا کم نبود.
سوم، گروهى اند که آگاهانه با احکام خدا به مخالفت برمى خيزند و آنچه را که با منافع زودگذرشان سازگار نيست به راحتى کنار مى گذارند. جمله معروف معاويه به مردم کوفه به هنگامى که فاتحانه وارد کوفه شد نمونه روشنى از آن است، او گفت: «به خدا سوگند! با شما پيکار نکردم تا نماز بخوانيد و روزه بگيريد و حجّ به جا آوريد و زکات دهيد. شما اين کارها را انجام مى دهيد؛ من فقط براى اين با شما پيکار کردم که بر شما حکومت کنم (و طبق روايتى: بر گردن شما سوار شوم)». مسلّمآ کسانى که در اين راه هاى انحرافى گام نگذارند و گرفتار وسوسه هاى شيطان و هواى نفس نشوند کسانى اند که «ربّنا الله» گفته اند و در طريق مستقيم، گام نهاده اند و فرشتگان پروردگار بر آن ها نازل مى شوند و به آن ها بشارت بهشت مى دهند. نکته
استقامت در مسير ولايت
در بعضى از روايات در تفسير عبارت (ثُمَّ اسْتَقَامُوا) آمده است که اين جمله اشاره به ولايت است. امام على بن موسى الرضا (عليه السلام) در پاسخ کسى که از تفسير استقامت در آيه ياد شده سؤال کرده بود، فرمود: «هِىَ وَاللهِ ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ؛ منظور از استقامت، به خدا سوگند! همان چيزى است که شما داريد».
البتّه استقامت و ثبات بر جاده مستقيم در دين، مفهوم گسترده اى دارد که يک مصداق بارز آن ولايت اهل بيت (عليهم السلام) است.
سؤال: بشارتى که فرشتگان به مؤمنان ثابت قدم مى دهند در لحظه مرگ است يا در زمان زندگى در اين دنيا يا در قيامت؟ آيا اين بشارت براى مؤمنان احساس مى شود يا خير؟
پاسخ: بى شک، فرشتگان ـ طبق آيات صريح قرآن ـ در لحظات حساس در همين زندگى دنيا به يارى مؤمنان شتافتند؛ براى نمونه در جنگ بدر و احزاب؛ البتّه مؤمنان آن ها را نديدند ولى امدادهاى غيبى آن ها را در جهت پيروزى در ميدان جنگ مشاهده کردند. از روايات استفاده مى شود که بشارت فرشتگان که در آيه يادشده (آيه 31 سوره فصّلت) به آن اشاره گرديده، مربوط به لحظه مرگ يا صحنه محشر است و جمله (نَحْنُ أَوْلِيَاؤُکُمْ فِى الْحَيَاةِ الدُّنْيَا) در آيه بعد، به صورت: «وَنَحْنُ کُنَّا أَوْلِيَاؤُکُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا» تفسير شده است؛ يعنى ما در زندگى دنيا يار و ياور شما بوديم و در لحظه احتضار و قيامت شما را يارى خواهيم کرد.
در تفسير مجمع البيان از امام صادق (عليه السلام) چنين نقل شده است: «أَلاَّ تَخافُوا ما تَقْدِمُونَ عَلَيْهِ وَلا تَحْزَنُوا مَا خَلَّفْتُمْ وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي کُنْتُمْ تُوعَدُونَ فِي الدُّنْيَا» فرشتگان (در لحظه مرگ) به آن ها مى گويند: «از آنچه در پيش رو داريد نترسيد وبراى آنچه در دنيا پشت سر گذاشتيد غمگين نباشيد. بشارت بر شما آن بهشتى که در دنيا به شما وعده داده مى شد».

* * *
پاورقی ها
«تورّد» از ريشه «ورود» به معناى داخل شدن گرفته شده و واژه «تورّد» در مواردى به کار مى رود که چيزى به تدريج وارد شود.
شرح بيشتر را ذيل آيات قضا و قدر در تفسير نمونه، ج 23، ص 81، ذيل آيه 49 سوره قمر و کتاب پيدايش مذاهب، ص 19 بخوانيد. «تمرقوا» از ريشه «مروق» بر وزن «غروب» در اصل به معناى گذشتن تير از هدف است و مارقين به گروهى مانند خوارج اطلاق شده که چنان افراطى بودند که از دايره دين گذشتند و به بيراهه افتادند. «منقطع بهم» به معناى کسانى است که زاد و توشه آن ها تمام شده يا مرکبشان از کار افتاده و در وسط راه مانده و به مقصد نرسيده اند. اين سخن را بسيارى از مورّخان و محدّثان در کتاب هاى خود نقل کرده اند؛ ازجمله در مصنّف ابن ابى شيبه (ج 7، ص 251، ح 23) و تاريخ دمشق (ج 52، ص 380) و البداية و النهاية ابن کثير (ج 8، ص 140) و شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد (ج 16، ص 15) نقل شده است و در ذيل بعضى از اين نقل ها آمده است که با صراحت گفت: من هر شرطى را با هرکس کرده ام زير پاى خود قرار داده ام (اشاره به اين که به شرايط صلح با امام حسن (عليه السلام) پايبند نيستم). فصلت، آيه 30. مجمع البيان، ج 9، ص 17، ذيل آيه مورد بحث. آل عمران، آيه 124 ؛ احزاب، آيه 9. مجمع البيان، ج 9، ص 19؛ تفسير سمرقندى (بحر العلوم)، ج 3، ص 226. مجمع البيان، ج 9، ص 17، ذيل آيه مورد بحث.