تفسیر خطبه 182
وَمِنْ خُطْبَةٍ لَهُ عَلَيهِ السَّلامُ
رُوِیَ عَنْ نَوْفِ الْبَکّالی قالَ: خَطَبَنا بِهَذِهِ الْخُطْبَةِ أَمیرُالْمؤمنینَ عَلیٌّ (علیه السلام) بِالْکُوفَة وَهُوَ قائِمٌ عَلى حِجارَةٍ، نَصَبَها لَهُ جُعْدَةُ بنُ هُبَیْرَةَ الْمَخْزُومی، وَعَلَیْهِ مِدْرَعَةٌ مِنْ صُوفٍ وَحَمائِلُ سَیْفِهِ لِیفٌ، وَ فِی رِجْلَیْهِ نَعْلانِ مِنْ لِیفٍ، وَکَأَنَّ جَبِینَهُ ثَفِنَةُ بَعِیرٍ. فَقالَ (علیه السلام):
ترجمه
از خطبه هاى امام (علیه السلام) است
از «نوف بکّالى» نقل شده که امیرمؤمنان على (علیه السلام) در کوفه روى قطعه اى سنگ، که «جعدة بن هبیره مخزومى» نصب کرده بود ایستاد در حالى که پیراهنى خشن از پشم بر تن داشت و شمشیرش را با بندى از لیف خرما حمایل کرده بود و در پاهایش کفشى از لیف خرما بود و پیشانى اش براثر سجده، پینه بسته بود، و این خطبه را ایراد کرد.
شرح و تفسیر
خطبه در يک نگاه
از پايان اين خطبه استفاده مى شود که امام (عليه السلام) آن را يک هفته قبل از شهادتش ايراد فرموده و هدفش از ايراد آن آماده ساختن مردم براى جهاد با معاويه و غارتگران شام بوده که مردم دعوتش را اجابت کردند و هزاران هزار نفر براى جهاد با ستمگران آماده شدند؛ ولى افسوس....
امام (عليه السلام) در اين خطبه براى آماده ساختن روح و جان مردم جهت مبارزه با دشمنان ستمگر به بيان چند نکته مهم مى پردازد: در بخش اوّل، دوم، سوم وچهارم اين خطبه سخن از حمد و سپاس خداوند به ميان آمده و همچنين، صفات جمال وجلال او، سپس يگانگى آن ذات مقدّس و علم بى پايان او به همه ذرّات وجود بيان شده و به اين نکته اساسى اشاره گرديده که ذات و وصف او برتر از آن است که در فکر و انديشه ما بگنجد و حتّى ملائکه مقرّبين نيز قادر بر اين امر نيستند.
حضرت در بخش پنجم، تقوا و پاک دامنى و زهد در دنيا را وصف مى کند ونمونه هايى از زندگى پيامبران بزرگ پيشين را مانند حضرت سليمان (عليه السلام)، بيان مى کند که با آن همه امکانات، زهد در دنيا را فراموش نکردند.
همچنين در اين بخش، سرنوشت شوم گردنکشان جهان، مانند فراعنه وعمالقه واصحاب الرّس بيان شده که پيامبران الهى را کشتند و براى خاموش کردن نور خداوند تلاش کردند اما چيزى نگذشت که فرمان مرگ آن ها صادر شد و از صفحه روزگار محو شدند.
در بخش ششم، اشاره سربسته اى به ظهور حضرت مهدى (عليه السلام) و تشکيل حکومت عدل الهى در سراسر جهان، و بخشى از صفات و فضايل او مى کند.
در بخش هفتم، باز هم به موعظه و نصيحت مردم مى پردازد و از بى وفايى وبى اعتبارى دنيا سخن مى گويد و از شهيدان صفّين که به فيض عظيم شهادت رسيدند ياد مى کند.
در بخش هشتم و در ادامه بخش قبلى عدّه اى از شهيدان صفين را همچون عمارياسر، ابن تيّهان و خزيمه ذوالشهادتين نام مى برد و در فراغ آن ها سخت مى گريد و آن ها را اين گونه مى ستايد که گروهى فرمان بردار بودند، سنّت پيامبر (صلي الله عليه و آله) را زنده کردند و بدعت را ميراندند وهمواره آماده جهاد بودند.
سپس در پايان اين بخش و اين خطبه، با صداى رسا فرمان جهاد را صادر مى کند و از همگان براى شرکت در اين ميدان دعوت مى فرمايد.
* * *