تفسیر بخش اوّل
آلْحَمْدُ لِلهِ الَّذِي إِلَيْهِ مَصَائِرُ آلْخَلْقِ، وَعَوَاقِبُ آلاَْمْرِ. نَحْمَدُهُ عَلَى عَظِيمِ إِحْسَانِهِ، وَنَيِّرِ بُرْهَانِهِ، وَنَوَامِي فَضْلِهِ وَآمْتِنَانِهِ، حَمْدآ يَکُونُ لِحَقِّهِ قَضَاءً، وَلِشُکْرِهِ أَدَاءً، وَإِلَى ثَوَابِهِ مُقَرِّبآ، وَلِحُسْنِ مَزِيدِهِ مُوجِبآ. وَنَسْتَعِينُ بِهِ آسْتِعَانَةَ رَاجٍ لِفَضْلِهِ، مُؤَمِّلٍ لِنَفْعِهِ، وَاثِقٍ بِدَفْعِهِ، مُعْتَرِفٍ لَهُ بِالطَّوْلِ، مُذْعِنٍ لَهُ بِالْعَمَلِ وَآلْقَوْلِ. وَنُؤْمِنُ بِهِ إِيمَانَ مَنْ رَجَاهُ مُوقِنآ، وَأَنَابَ إِلَيْهِ مُؤْمِنآ، وَخَنَعَ لَهُ مُذْعِنآ، وَأَخْلَصَ لَهُ مُوَحِّدآ، وَعَظَّمَهُ مُمَجِّدآ، وَلاذَ بِهِ رَاغِبآ مُجْتَهِدآ.
ترجمه
حمد و سپاس مخصوص خداوندى است که سرانجامِ مخلوقات و عواقب امور به او منتهى مى گردد. او را براى احسان عظيم و برهان روشن و فضل و نعمت فزاينده اش سپاس مى گوييم؛ سپاسى که آنچه شايسته حق اوست ادا کند و آنچه در خور شکر اوست انجام دهد و ما را به ثوابش نزديک سازد و موجب فزونى نعمتش گردد. و از او استعانت مى جوييم، استعانت کسى که به فضل پروردگار اميدوار است و به سودش آرزومند و به دفع زيان ها توسط او مطمئن و به نعمتش معترف و با رفتار و گفتار خود به او اذعان دارد (و فرمانبردار اوست). به او ايمان داريم، ايمان کسى که با يقين کامل به او اميدوار است و با اعتقاد خالص به او توجّه دارد، ايمان کسى که در برابر او خاضع است و با خلوص نيّت به توحيد او اعتقاد دارد. با تمجيد فراوان به بزرگداشت او مى پردازد و با رغبت و کوشش به او پناهنده مى شود.
شرح و تفسیر
آنچه شايسته شکر اوست
پيش از شروع تفسير خطبه، لازم است به شخصيت «نوف بکالى» که راوى اصلى اين خطبه است اشاره اى کنيم. در اين که او از دوستان على (عليه السلام) و به قولى دربان آن حضرت بود گفت وگويى نيست. بعضى معتقدند که از طايفه «حِميَر» در يمن بوده و بعضى او را از طايفه همدان مى دانند و در ضبط نام او نيز گفت وگوست؛ بعضى بکّال (بر وزن فعّال) و بعضى بِکال (بر وزن کتاب) و بعضى بَکال (بر وزن طواف) خوانده اند. به هرحال او مردى پاک دل، باايمان ووفادار بود.
* * *
امام (عليه السلام) در اين بخش از خطبه براى آماده ساختن دل هاى مخاطبان و زدودن زنگار غفلت از آنان، نخست به سراغ حمد و شکر پروردگار مى رود و بعد، از ذات مقدّسش استعانت مى جويد و سپس ايمان قاطع خود را به او ابراز مى دارد.
در قسمت حمد و سپاس مى فرمايد: «حمد و سپاس مخصوص خداوندى است که سرانجامِ مخلوقات و عواقب امور به او منتهى مى گردد»؛ (آلْحَمْدُ لِلهِ الَّذِي إِلَيْهِ مَصَائِرُ آلْخَلْقِ، وَعَوَاقِبُ آلْأَمْرِ).
آرى، آغاز خلقت از اوست و عاقبت هم از آن اوست، همه موجودات اين جهان از فيض وجود او سرچشمه گرفته و سرانجام به سوى او بازمى گردند، که اين اشاره اى است به مسئله معاد و رستاخيز.
در جمله مذکور، سخن از مقصدى است که او را سپاس مى گوييم؛ ولى اين حمد و سپاس براى چيست؟ مى فرمايد: «او را براى احسان عظيم و برهان روشن و فضل ونعمت فزاينده اش سپاس مى گوييم»؛ (نَحْمَدُهُ عَلَى عَظِيمِ إِحْسَانِهِ، وَنَيِّرِ بُرْهَانِهِ، وَنَوَامِي فَضْلِهِ وَآمْتِنَانِهِ).
تعبير به «عَظِيمِ إِحْسَانِ» ممکن است اشاره به نعمت ايمان و عقيده خالصانه به پروردگار باشد (به قرينه «نَيِّرِ بُرْهَانِهِ» که اشاره به دلايل آشکار است) و ممکن است اشاره به نعمت حيات و آفرينش باشد که بزرگ ترين نعمت خداست؛ ولى تفسير اوّل مناسب تر است.
جمله «وَنَوَامِي فَضْلِهِ وَآمْتِنَانِهِ» اشاره به تکامل انسان در جنبه هاى مادى ومعنوى است که از نعمت هاى فزاينده خدا سرچشمه مى گيرد.
آنگاه به بيان کيفيّت اين حمد و سپاس پرداخته، مى فرمايد: «سپاسى که آنچه شايسته حق اوست انجام دهد و آنچه در خور شکر اوست ادا کند و به ثوابش نزديک سازد و موجب افزونى نعمتش گردد»؛ (حَمْدآ يَکُونُ لِحَقِّهِ قَضَاءً، وَلِشُکْرِهِ أَدَاءً، وَإِلَى ثَوَابِهِ مُقَرِّبآ، وَلِحُسْنِ مَزِيدِهِ مُوجِبآ).
بديهى است که هيچ کس نمى تواند حق شکر و سپاس خدا را ادا کند، حتى همه انبيا و اوليا و فرشتگان مقرّب از اين کار عاجزند، بنابراين، منظور، اداى همان چيزى است که در توان آدمى است که موجب پاداش الهى و مزيد نعمت او مى شود.
به اين ترتيب امام (عليه السلام) در اين چند جمله حساب شده، از يک طرف اشاره به صفات خداوند بخشنده نعمت مى کند و از طرف ديگر اشاره اى به اصول نعمت هاى گوناگون او؛ و همچنين کيفيّت حمد و شکر را بيان مى فرمايد، ومجموعه کاملى در اين زمينه ارائه مى دهد.
بعد از حمد ـ همان گونه که در سوره «حمد» نيز شبيه آن آمده ـ به سراغ استعانت جستن از پروردگار مى رود و مى فرمايد: «و از او استعانت مى جوييم، استعانت کسى که به فضل پروردگار اميدوار است و به سودش آرزومند و به دفع زيان ها توسط او مطمئن و به نعمتش معترف و با رفتار و گفتار خود به او اذعان دارد (و فرمانبردار اوست)»؛ (وَنَسْتَعِينُ بِهِ آسْتِعَانَةَ رَاجٍ لِفَضْلِهِ، مُؤَمِّلٍ لِنَفْعِهِ، وَاثِقٍ بِدَفْعِهِ، مُعْتَرِفٍ لَهُ بِالطَّوْلِ، مُذْعِنٍ لَهُ بِالْعَمَلِ وَآلْقَوْلِ).
اين تعبيرات پنج گانه اشاره به مطالب مختلفى مى کند؛ نخست سخن از اميد به فضل خداوند در امور معنوى است! سپس اميدوارى در منافع مادى، در مرحله سوم، اطمينان به دفع آفات و مضرات از بندگان، در مرحله چهارم، در مقام اعتراف به نعمت ها برآمدن و بالاخره در مرحله پنجم، با قول و عمل حق شکر او را ادا کردن.
امام (عليه السلام) بعد از بيان حمد شايسته پروردگار و استعانت جستن کامل از ذات پاک او، به سراغ ابراز ايمان به ذات مقدّس پروردگار مى رود، ايمانى که همه امتيازات در آن جمع است؛ مى فرمايد: «به او ايمان داريم، ايمان کسى که با يقين کامل به او اميدوار است و با اعتقاد خالص به او توجه دارد، ايمان کسى که در برابر او خاضع است و با خلوص نيّت به توحيد او اعتقاد دارد، با تمجيد فراوان به بزرگداشت او مى پردازد و با رغبت و کوشش به او پناهنده مى شود»؛ (وَنُؤْمِنُ بِهِ إِيمَانَ مَنْ رَجَاهُ مُوقِنآ، وَأَنَابَ إِلَيْهِ مُؤْمِنآ، وَخَنَعَ لَهُ مُذْعِنآ، وَأَخْلَصَ لَهُ مُوَحِّدآ، وَعَظَّمَهُ مُمَجِّدآ، وَلاذَ بِهِ رَاغِبآ مُجْتَهِدآ). بديهى است، ايمانى که واجد اين صفات و داراى اين آثار باشد برترين ايمان و محکم ترين عقيده است و چنين ايمانى جز با پاک سازى صفحه دل از زنگار گناه و پرهيز از هواپرستى و تلاش و کوشش در طريق خودسازى و پناه بردن به درگاه پروردگار حاصل نمى شود.
ممکن است اين سؤال براى خوانندگان عزيز پيش آيد که چرا امام (عليه السلام) نخست از حمد و سپاس الهى و سپس استعانت از ذات پاک او سخن مى گويد و در پايان به سراغ ايمان مى رود، در حالى که ايمان انگيزه حمد و استعانت است؟
پاسخ: ايمانى که امام (عليه السلام) در اين جا از آن سخن مى گويد ايمان کاملى است که همه جهات کمال در آن جمع است و اين بعد از حمد و ثناى الهى و استعانت از ذات پاک او حاصل مى شود. آنچه قبلا براى حمد و استعانت لازم است مراحل ابتدايى ايمان است.
* * * .
پيش از شروع تفسير خطبه، لازم است به شخصيت «نوف بکالى» که راوى اصلى اين خطبه است اشاره اى کنيم. در اين که او از دوستان على (عليه السلام) و به قولى دربان آن حضرت بود گفت وگويى نيست. بعضى معتقدند که از طايفه «حِميَر» در يمن بوده و بعضى او را از طايفه همدان مى دانند و در ضبط نام او نيز گفت وگوست؛ بعضى بکّال (بر وزن فعّال) و بعضى بِکال (بر وزن کتاب) و بعضى بَکال (بر وزن طواف) خوانده اند. به هرحال او مردى پاک دل، باايمان ووفادار بود.
* * *
امام (عليه السلام) در اين بخش از خطبه براى آماده ساختن دل هاى مخاطبان و زدودن زنگار غفلت از آنان، نخست به سراغ حمد و شکر پروردگار مى رود و بعد، از ذات مقدّسش استعانت مى جويد و سپس ايمان قاطع خود را به او ابراز مى دارد.
در قسمت حمد و سپاس مى فرمايد: «حمد و سپاس مخصوص خداوندى است که سرانجامِ مخلوقات و عواقب امور به او منتهى مى گردد»؛ (آلْحَمْدُ لِلهِ الَّذِي إِلَيْهِ مَصَائِرُ آلْخَلْقِ، وَعَوَاقِبُ آلْأَمْرِ).
آرى، آغاز خلقت از اوست و عاقبت هم از آن اوست، همه موجودات اين جهان از فيض وجود او سرچشمه گرفته و سرانجام به سوى او بازمى گردند، که اين اشاره اى است به مسئله معاد و رستاخيز.
در جمله مذکور، سخن از مقصدى است که او را سپاس مى گوييم؛ ولى اين حمد و سپاس براى چيست؟ مى فرمايد: «او را براى احسان عظيم و برهان روشن و فضل ونعمت فزاينده اش سپاس مى گوييم»؛ (نَحْمَدُهُ عَلَى عَظِيمِ إِحْسَانِهِ، وَنَيِّرِ بُرْهَانِهِ، وَنَوَامِي فَضْلِهِ وَآمْتِنَانِهِ).
تعبير به «عَظِيمِ إِحْسَانِ» ممکن است اشاره به نعمت ايمان و عقيده خالصانه به پروردگار باشد (به قرينه «نَيِّرِ بُرْهَانِهِ» که اشاره به دلايل آشکار است) و ممکن است اشاره به نعمت حيات و آفرينش باشد که بزرگ ترين نعمت خداست؛ ولى تفسير اوّل مناسب تر است.
جمله «وَنَوَامِي فَضْلِهِ وَآمْتِنَانِهِ» اشاره به تکامل انسان در جنبه هاى مادى ومعنوى است که از نعمت هاى فزاينده خدا سرچشمه مى گيرد.
آنگاه به بيان کيفيّت اين حمد و سپاس پرداخته، مى فرمايد: «سپاسى که آنچه شايسته حق اوست انجام دهد و آنچه در خور شکر اوست ادا کند و به ثوابش نزديک سازد و موجب افزونى نعمتش گردد»؛ (حَمْدآ يَکُونُ لِحَقِّهِ قَضَاءً، وَلِشُکْرِهِ أَدَاءً، وَإِلَى ثَوَابِهِ مُقَرِّبآ، وَلِحُسْنِ مَزِيدِهِ مُوجِبآ).
بديهى است که هيچ کس نمى تواند حق شکر و سپاس خدا را ادا کند، حتى همه انبيا و اوليا و فرشتگان مقرّب از اين کار عاجزند، بنابراين، منظور، اداى همان چيزى است که در توان آدمى است که موجب پاداش الهى و مزيد نعمت او مى شود.
به اين ترتيب امام (عليه السلام) در اين چند جمله حساب شده، از يک طرف اشاره به صفات خداوند بخشنده نعمت مى کند و از طرف ديگر اشاره اى به اصول نعمت هاى گوناگون او؛ و همچنين کيفيّت حمد و شکر را بيان مى فرمايد، ومجموعه کاملى در اين زمينه ارائه مى دهد.
بعد از حمد ـ همان گونه که در سوره «حمد» نيز شبيه آن آمده ـ به سراغ استعانت جستن از پروردگار مى رود و مى فرمايد: «و از او استعانت مى جوييم، استعانت کسى که به فضل پروردگار اميدوار است و به سودش آرزومند و به دفع زيان ها توسط او مطمئن و به نعمتش معترف و با رفتار و گفتار خود به او اذعان دارد (و فرمانبردار اوست)»؛ (وَنَسْتَعِينُ بِهِ آسْتِعَانَةَ رَاجٍ لِفَضْلِهِ، مُؤَمِّلٍ لِنَفْعِهِ، وَاثِقٍ بِدَفْعِهِ، مُعْتَرِفٍ لَهُ بِالطَّوْلِ، مُذْعِنٍ لَهُ بِالْعَمَلِ وَآلْقَوْلِ).
اين تعبيرات پنج گانه اشاره به مطالب مختلفى مى کند؛ نخست سخن از اميد به فضل خداوند در امور معنوى است! سپس اميدوارى در منافع مادى، در مرحله سوم، اطمينان به دفع آفات و مضرات از بندگان، در مرحله چهارم، در مقام اعتراف به نعمت ها برآمدن و بالاخره در مرحله پنجم، با قول و عمل حق شکر او را ادا کردن.
امام (عليه السلام) بعد از بيان حمد شايسته پروردگار و استعانت جستن کامل از ذات پاک او، به سراغ ابراز ايمان به ذات مقدّس پروردگار مى رود، ايمانى که همه امتيازات در آن جمع است؛ مى فرمايد: «به او ايمان داريم، ايمان کسى که با يقين کامل به او اميدوار است و با اعتقاد خالص به او توجه دارد، ايمان کسى که در برابر او خاضع است و با خلوص نيّت به توحيد او اعتقاد دارد، با تمجيد فراوان به بزرگداشت او مى پردازد و با رغبت و کوشش به او پناهنده مى شود»؛ (وَنُؤْمِنُ بِهِ إِيمَانَ مَنْ رَجَاهُ مُوقِنآ، وَأَنَابَ إِلَيْهِ مُؤْمِنآ، وَخَنَعَ لَهُ مُذْعِنآ، وَأَخْلَصَ لَهُ مُوَحِّدآ، وَعَظَّمَهُ مُمَجِّدآ، وَلاذَ بِهِ رَاغِبآ مُجْتَهِدآ). بديهى است، ايمانى که واجد اين صفات و داراى اين آثار باشد برترين ايمان و محکم ترين عقيده است و چنين ايمانى جز با پاک سازى صفحه دل از زنگار گناه و پرهيز از هواپرستى و تلاش و کوشش در طريق خودسازى و پناه بردن به درگاه پروردگار حاصل نمى شود.
ممکن است اين سؤال براى خوانندگان عزيز پيش آيد که چرا امام (عليه السلام) نخست از حمد و سپاس الهى و سپس استعانت از ذات پاک او سخن مى گويد و در پايان به سراغ ايمان مى رود، در حالى که ايمان انگيزه حمد و استعانت است؟
پاسخ: ايمانى که امام (عليه السلام) در اين جا از آن سخن مى گويد ايمان کاملى است که همه جهات کمال در آن جمع است و اين بعد از حمد و ثناى الهى و استعانت از ذات پاک او حاصل مى شود. آنچه قبلا براى حمد و استعانت لازم است مراحل ابتدايى ايمان است.
* * * .
پاورقی ها
«مصائر» جمع «مصير» به معناى محل بازگشت است.
«نوامى» جمع «نامية» از ريشه «نموّ» گرفته شده و به معناى چيزى است که داراى نمو و رويش است. «طَوْل» به معناى نعمت و غنا و توان و امکانات آمده است و اصل اين کلمه از «طول» بر وزن «نور» گرفته شده و از آن جا که توان و قوّه و امکانات، ضامن بقا و طول عمر انسان است واژه «طَوْل»، بر وزن «قول» به آن اطلاق شده است. «مذعن» از ريشه «اذعان» به معناى تصديق کردن و اطاعت نمودن است. «خنع» از ريشه «خنوع» به معناى خضوع و فروتنى است.
«نوامى» جمع «نامية» از ريشه «نموّ» گرفته شده و به معناى چيزى است که داراى نمو و رويش است. «طَوْل» به معناى نعمت و غنا و توان و امکانات آمده است و اصل اين کلمه از «طول» بر وزن «نور» گرفته شده و از آن جا که توان و قوّه و امکانات، ضامن بقا و طول عمر انسان است واژه «طَوْل»، بر وزن «قول» به آن اطلاق شده است. «مذعن» از ريشه «اذعان» به معناى تصديق کردن و اطاعت نمودن است. «خنع» از ريشه «خنوع» به معناى خضوع و فروتنى است.