تفسیر بخش ششم

فَتَبَارَکَ آللهُ الَّذِي يَسْجُدُ لَهُ (مَنْ فِى السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعآ وَکَرْهآ)، وَيُعَفِّرُ لَهُ خَدّآ وَوَجْهآ، وَيُلْقِي إِلَيْهِ بِالطَّاعَةِ سِلْمآ وَضَعْفآ، وَيُعْطِي لَهُ آلْقِيَادَ رَهْبَةً وَخَوْفآ! فَالطَّيْرُ مُسَخَّرَةٌ لِأَمْرِهِ؛ أَحْصَى عَدَدَ الرِّيشِ مِنْهَا وَالنَّفَسَ، وَأَرْسَى قَوَائِمَهَا عَلَى النَّدَى وَآلْيَبَسِ؛ وَقَدَّرَ أَقْوَاتَهَا، وَأَحْصَى أَجْنَاسَهَا. فَهذَا غُرَابٌ وَهذَا عُقَابٌ. وَهذَا حَمَامٌ وَهذَا نَعَامٌ؛ دَعَا کُلَّ طَائِرٍ بِاسْمِهِ، وَکَفَلَ لَهُ بِرِزْقِهِ.
وَأَنْشَأَ (السَّحَابَ الثِّقَالَ) فَأَهْطَلَ دِيَمَهَا، وَعَدَّدَ قِسَمَهَا. فَبَلَّ آلْأَرْضَ بَعْدَ جُفُوفِهَا، وَأَخْرَجَ نَبْتَهَا بَعْدَ جُدُوبِهَا.

ترجمه
بزرگ و جاويدان است خداوندى که همه آن هايى که در آسمان ها و زمين اند از روى اختيار يا اجبار در برابرش سجده مى کنند و صورت و جبين را براى او بر خاک مى سايند و طوق عبادت او را در سلامت و ضعف به گردن مى نهند و زمام اختيار خويش را از روى ترس و بيم به او مى سپارند. پرندگان، مسخّر فرمان اويند، خداوند شماره پرها و نفس هاى آن ها را احصا کرده، پاهاى (بعضى از) آن ها را براى حرکت درون آب و (گروهى ديگر را براى) خشکى محکم ساخته وبراى هر کدام غذاى مناسب و خاصّى مقدّر فرموده و اصناف آن ها را شماره کرده (و هر يک را به شکل خاصّى آفريده) است. اين کلاغ است و آن عقاب، واين کبوتر است و آن شترمرغ. هر يک را به نامى فراخوانده و روزى اش را برعهده گرفته است. ابرهاى سنگين (و پرآب) ايجاد کرد و باران هاى پر پشت و پى در پى از آن فرو فرستاد. سهم هر مکانى را (از باران) مشخص ساخت و با آن، زمين هاى خشک را آبيارى کرد و گياهان را بعد از خشکسالى روياند.
شرح و تفسیر
راستى او بزرگ است!
امام (عليه السلام) در پايان اين خطبه درواقع يک جمع بندى کلى مى کند و همه موجودات زمين و آسمان و انواع پرندگان و ابر و باد را سر بر فرمان او مى شمرد و مى فرمايد: «بزرگ و جاويدان است خداوندى که همه کسانى که در آسمان ها وزمين اند از روى اختيار يا اجبار در برابرش سجده مى کنند و صورت و جبين را براى او بر خاک مى سايند و طوق عبادت او را در سلامت و ضعف به گردن مى نهند و زمام اختيار خويش را از روى ترس و بيم به او مى سپارند»؛ (فَتَبَارَکَ آللهُ الَّذِي يَسْجُدُ لَهُ (مَنْ فِى السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ طَوْعآ وَکَرْهآ)، وَيُعَفِّرُ لَهُ خَدّآ وَوَجْهآ، وَيُلْقِي إِلَيْهِ بِالطَّاعَةِ سِلْمآ وَضَعْفآ، وَيُعْطِي لَهُ آلْقِيَادَ رَهْبَةً وَخَوْفآ!).
سجود در اين جا ممکن است اشاره به خضوع ارادى در برابر ذات پاک پروردگار باشد، چون فاعل آن، صاحبان عقل اند که از کلمه «مَنْ» فهميده مى شود. اين احتمال نيز داده شده که منظور، هم سجده ارادى تشريعى باشد وهم تکوينى، بنابر اين که واژه «مَنْ» در اين جا شامل صاحبان عقل و غير آن ها هر دو باشد (و به اصطلاح جنبه تغليب داشته باشد).
تعبير «طَوْعآ وَکَرْهآ» مى تواند اشاره به همين معنا باشد، زيرا آن هايى که سجود تشريعى دارند از روى اراده است و آن هايى که سجده تکوينى مى کنند از روى اراده نيست و مى تواند اشاره به اين باشد که گروهى در هر حالى در پيشگاه او سر به سجده مى نهند و گروهى به هنگام گرفتارى ها و مشکلات؛ آن گونه که در قرآن مجيد آمده است: (فَإِذَا رَکِبُوا فِى الْفُلْکِ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِکُونَ)؛ «هنگامى که سوار بر کشتى شوند خدا را با اخلاص مى خوانند (و غير او را فراموش مى کنند)؛ امّا هنگامى که خدا آنان را به خشکى رساند و نجات داد باز مشرک مى شوند».
جمله «يُعَفِّرُ لَهُ...» اگر به معناى حقيقى آن تفسير شود، اشاره به سجده معمولى است که انسان پيشانى بر خاک مى نهد، و اگر به معناى مجازى تفسير شود هرگونه خضوع تشريعى و تکوينى را شامل مى گردد.
همچنين جمله «يُلْقِي إِلَيْهِ بِالطَّاعَةِ...» نيز ناظر به همين معناست که گروهى از عقلا از روى ميل و اختيار و احساس ضعف و ناتوانى سر به فرمان او مى نهند وموجودات غير عاقل، بى اختيار تسليم قوانين آفرينش اند.
جمله «يُعْطِي لَهُ آلْقِيَادَ...» اشاره به مرحله اى فراتر از مرحله اطاعت است، زيرا در اطاعت، انسان فرمان مولا را مى شنود و به پا مى خيزد و آن را انجام مى دهد؛ ولى در «قياد» خود را تسليم او مى کند و مولا او را مى برد «هر جا که خاطرخواه اوست».
بعضى از لغويان در ميان «رهبت» و «خوف» اين فرق را گذاشته اند که «خوف» به معناى مطلق ترس است و «رهبت» ترسى است که با اضطراب وخويشتن دارى همراه باشد. سپس امام (عليه السلام) بار ديگر به بخشى از مخلوقات شگفت انگيز خدا، يعنى پرندگان مى پردازد که به راستى از عجايب خلقت اند. نه تنها به اين دليل که برخلاف جاذبه زمين به آسمان پرواز مى کنند و با سرعت عجيب و فوق العاده اى به هر سو مى روند، بلکه ساختمان آن ها نيز از جهات مختلف ـ که در پايان اين بحث به بخشى از آن اشاره مى شود ـ جنبه استثنايى دارد. حضرت مى فرمايد : «پرندگان، مسخّر فرمان اويند»؛ (فَالطَّيْرُ مُسَخَّرَةٌ لِأَمْرِهِ).
اين جمله از آيه شريفه (أَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ مُسَخَّرَاتٍ فِى جَوِّ السَّمَاءِ مَا يُمْسِکُهُنَّ إِلاَّ اللهُ إِنَّ فِي ذلِکَ لاَيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ)؛ «آيا آن ها به پرندگانى که بر فراز آسمان نگه داشته شده اند نظر نيفکندند؟ هيچ کس جز خدا آن ها را نگاه نمى دارد، در اين امر، نشانه هايى (از عظمت و قدرت خدا) است براى کسانى که ايمان مى آورند» برگرفته شده است.
آنگاه به شرح بيشترى درباره پرندگان پرداخته و به چند نکته مهم اشاره مى کند ومى فرمايد: «خداوند شماره پرها و نفسهاى آن ها را احصا کرده، پاهاى بعضى را براى حرکت درون آب، و (پاى گروهى را براى) خشکى محکم ساخته؛ وبراى هر کدام غذاى مناسب و خاصّى مقدّر فرموده و اصناف آن ها را شماره کرده (و هر يک را به شکل خاصّى آفريده) است. اين کلاغ است و آن عقاب، واين کبوتر است و آن شترمرغ. هر يک را به نامى فراخوانده و روزى اش را برعهده گرفته است»؛ (أَحْصَى عَدَدَ الرِّيشِ مِنْهَا وَالنَّفَسَ، وَأَرْسَى قَوَائِمَهَا عَلَى النَّدَى وَآلْيَبَسِ؛ وَقَدَّرَ أَقْوَاتَهَا، وَأَحْصَى أَجْنَاسَهَا. فَهذَا غُرَابٌ وَهذا عُقَابٌ. وَهذَا حَمَامٌ وَهذَا نَعَامٌ؛ دَعَا کُلَّ طَائِرٍ بِاسْمِهِ، وَکَفَلَ لَهُ بِرِزْقِهِ).
امام (عليه السلام) در اين عبارات به نکات زيبايى اشاره مى کند. پرهاى پرندگان از شگفت انگيزترين بخش هاى بدن آن هاست؛ هر کدام شبيه نهال زيبايى است که ريشه اش در گوشت بدن او به طور سطحى فرو رفته و شاخ و برگ ها به صورت منظم از آن روييده و با چينش مخصوص در اطراف سر، گلو، بال ها و سينه ها روى هم قرار گرفته است و هر يک از آن ها که بيفتد نهال ديگرى به جاى آن مى رويد. لطافت آن عجيب و رنگ آميزى آن عجيب تر است.
سپس به پاهاى آن ها اشاره مى کند که بعضى براى خشکى ساخته شده، کوتاه ومحکم، و بعضى براى استفاده در کنار درياها و نهرها، بلند و کشيده، که با گردن بلندى همراه است و به حيوان اجازه مى دهد غذاى خود را از درون آب بگيرد.
آنگاه به غذاى آن ها اشاره مى کند که خداوند براى هر يک سهمى از دانه هاى غذايى و غير آن قائل شده است و جالب اين که هيچ يک از پرندگان دندانى براى خرد کردن اين دانه ها ندارند. در عوض، معده اى به آن ها داده (که در عربى به آن «قانصه» مى گويند) بسيار پرحرارت و داغ که با ترشحات مناسب، دانه ها را نرم وقابل جذب مى کند و چون به دليل وجود دشمنان مختلف، وقت زيادى براى برچيدن دانه ندارند، خداوند عضو ديگرى به آن ها داده به نام چينه دان (که در عربى به آن «حوصله» مى گويند) که مانند کيسه اى است براى جمع آورى سريع دانه ها تا سر فرصت، به طور تدريجى به سنگدان منتقل کرده و آن را هضم وجذب کند.
آنگاه به انواع گوناگون و کاملا متفاوت پرندگان اشاره مى کند که هر يک ساختمانى مخصوص خود و برنامه هاى ويژه اى در زندگى دارند؛ از کلاغ ها گرفته تا عقاب ها و از کبوترها تا شترمرغ ها و عجايب آفرينش در آن ها به قدرى زياد است که انسان را مبهوت مى کند. بزرگ است خداوندى که اين همه موجودات را به صورت هاى مختلف آفريده است.
شايد جمله «دَعَا کُلَّ طَائِرٍ بِاسْمِهِ» اشاره به همين موضوع باشد که هر يک از پرندگان را با ويژگى هايى که اراده کرده آفريده است و درواقع اين دعوت، تکوينى است با مجموعه ويژگى هايى که از آن تعبير به اسم شده و شبيه تعبيرى است که قرآن مجيد درمورد آفرينش همه موجودات دارد: (إِنَّمَآ أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئآ أَنْ يَقُولَ لَهُ کُنْ فَيَکُونُ)؛ «فرمان او چنين است که هر گاه چيزى را اراده کند تنها به آن مى گويد: موجود باش! آن نيز بى درنگ موجود مى شود».
امام (عليه السلام) پايان خطبه را به آفرينش ابرهايى اختصاص مى دهد که آب، سرچشمه اصلى حيات همه موجودات، از آن فرو مى ريزد، مى فرمايد: «ابرهاى سنگين (و پرآب) ايجاد کرد و باران هاى پر پشت و پى درپى از آن فرو فرستاد. سهم هر مکانى را (از باران) مشخص ساخت و با آن، زمين هاى خشک را آبيارى کرد وگياهان را بعد از خشکسالى رويانيد»؛ (وَأَنْشَأَ (السَّحَابَ الثِّقَالَ) فَأَهْطَلَ دِيَمَهَا، وَعَدَّدَ قِسَمَهَا. فَبَلَّ آلاَْرْضَ بَعْدَ جُفُوفِهَا وَأَخْرَجَ نَبْتَهَا بَعْدَ جُدُوبِهَا).
مى دانيم که ابرها اقسام مختلفى دارند نوعى از ابرها پوششى هستند که تقريبآ هيچ آبى ندارند و نوع ديگر ابرهايى هستند که آب مختصرى با خود حمل مى کنند. قسم سوم، ابرهاى فشرده پرآبى هستند که رطوبت زيادى با خود دارند وگويى درياهايى معلق بر فراز آسمان اند و معمولا در طبقات پايين جوّ قرار مى گيرند و قرآن از آن ها به «سحاب ثقال» تعبير کرده است، مى فرمايد: (وَهُوَ الَّذِى يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرآ بَيْنَ يَدَىْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابآ ثِقَالا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَّيِّتٍ فَأَنزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ)؛ «او همان کسى است که بادها را به عنوان بشارت در پيشاپيش (باران) رحمتش مى فرستد تا ابرهاى سنگين بار را (بر دوش) کشند (سپس) ما آن ها را به سوى زمين هاى مرده مى فرستيم و به وسيله آن ها آب (حيات بخش) را نازل مى کنيم و با آن ميوه هاى گوناگون (از خاک تيره) بيرون مى آوريم». نکته
درس هايى بزرگ در جمله هاى کوتاه
اين خطبه درس هاى مهمى به ما مى آموزد؛ ازجمله اين که اسرار عظمت خداوند را حتى در کوچک ترين موجودات اين جهان جست وجو کنيم، چه بسا موجودات کوچک و در ظاهر بى اهميّتى همچون مورچه و ملخ را بيابيم که داراى شگفت انگيزترين اسرار خلقت باشند. به همه چيز، به عنوان اين که نخستين بار است آن را مى بينيم نگاه کنيم، تا به عجايبش پى ببريم و از اين مخلوقات به خالق دانا و توانايش برسيم.
قابل توجّه اين که پيشينيان درباره اسرار آفرينش موجودات به خصوص حيوانات، امورى گفته اند که خالى از اسطوره و افسانه نيست، در حالى که آنچه امام (عليه السلام) در اين خطبه و خطبه هاى ديگر نهج البلاغه از اسرار آفرينش بيان مى کند خالى از هرگونه اغراق و مطلب خرافى و نادرست است.

* * * .
پاورقی ها
«تبارک» از ريشه «برکت» در اصل از «برک» بر وزن «برگ» به معناى سينه شتر گرفته شده و از آنجا که شتران به هنگام ثابت ماندن در جايى سينه خود را به زمين مى چسبانند، اين ماده به معناى ثبوت و دوام و استقرار چيزى به کار مى رود و به آبگير به اين دليل «بِرکه» مى گويند که آب مدتى در آن ثابت مى ماند و مبارک به چيزى مى گويند که خير آن باقى و ثابت باشد، بنابراين «تبارک» هنگامى که در مورد خداوند به کار مى رود به معناى پربرکت و جاويد است.
رعد، آيه 15. «يعفّر» از ريشه «عَفْر» و «عَفَر» بر وزن «فقر» و «سفر» به معناى خاک گرفته شده است، بنابراين «تعفير» به معناى خاک ماليدن است. «خدّ» در اصل به معناى شکاف است. سپس به فرورفتگى بين گونه ها و بينى و به خود گونه و دو طرف صورت اطلاق شده و در اينجا به معناى دو طرف صورت است. عنکبوت، آيه 65. نحل، آيه 79. «ريش» به معناى پرهاى پرندگان است و چون پرهاى آن ها اغلب زينتى است به لباس هاى زينتى نيز «ريش» اطلاق مى شود. «ارسى» از ريشه «رسو» بر وزن «رسم» به معناى ثابت و پابرجا بودن گرفته شده و ارسى به معناى پابرجا ساختن است. «ندى» و «نداوت» به معناى رطوبت هستند. يس، آيه 82. رعد، آيه 12. «اهطل» از ريشه «هطل» بر وزن «حتم» به معناى پى درپى باريدن است. «ديم» جمع «ديمه» بر وزن «بيمه» به معناى باران پردوام و خالى از رعد و برق است. «جدوب» و «جدب» بر وزن «جمع» به معناى خشکى ناشى از عدم نزول باران است. اعراف، آيه 57.