تفسیر بخش دوم

أَيُّهَا النَّاسُ، أَلْقُوا هذِهِ آلْأَزِمَّةَ الَّتِي تَحْمِلُ ظُهُورُهَا آلْأَثْقَالَ مِنْ أَيْدِيکُمْ، وَلا تَصَدَّعُوا عَلَى سُلْطَانِکُمْ فَتَذُمُّوا غِبَّ فِعَالِکُمْ. وَلا تَقْتَحِمُوا مَاآسْتَقْبَلْتُمْ مِنْ فَوْرِنَارِآلْفِتْنَةِ، وَأَمِيطُوا عَنْ سَنَنِهَا، وَخَلُّوا قَصْدَ السَّبِيلِ لَهَا: فَقَدْ لَعَمْرِي يَهْلِکُ فِي لَهَبِهَا آلْمُؤْمِنُ، وَيَسْلَمُ فِيهَا غَيْرُ آلْمُسْلِمِ.
إِنَّمَا مَثَلِي بَيْنَکُمْ کَمَثَلِ السِّرَاجِ فِي الظُّلْمَةِ، يَسْتَضِيءُ بِهِ مَنْ وَلَجَهَا. فَاسْمَعُوا أَيُّهَا النَّاسُ وَعُوا، وَأَحْضِرُوا آذَانَ قُلُوبِکُمْ تَفْهَمُوا.

ترجمه
اى مردم! افسارهاى اين حيوانات را که بارهاى سنگين بر پشت دارند از دست خود رها سازيد (اشاره به فتنه هاست). هرگز از اطراف پيشواى خود پراکنده نشويد که سرانجام، خويشتن را به سبب اعمال خود نکوهش خواهيد کرد. خود را در آتش فتنه اى که در پيش است نيفکنيد و از مسير آن دورى گزينيد. وسط راه را براى عبور آن، باز گذاريد. به جانم سوگند! مؤمنان (اگر خود را کنار نکشند) هلاک مى شوند، اما غير مسلمانان از آن جان سالم به در مى برند! مَثَل من در ميان شما همچون چراغ در تاريکى است که هر کس در ظلمت قرار گيرد از نور آن بهره مى برد. اى مردم! بشنويد و سخنانم را حفظ کنيد و گوش هاى قلب خود را آماده سازيد تا کلامم را کاملا درک کنيد.
شرح و تفسیر
دستورهايى براى نجات از فتنه
به دنبال پيشگويى هايى که امام (عليه السلام) از حوادث سخت و دردناک آينده در بخش گذشته خطبه کرد، در اين بخش به ياران خود دستوراتى مى دهد که آن ها را از خطرات اين حوادث محفوظ دارد.
نخست مى فرمايد: «اى مردم! افسار اين حيوانات (اشاره به فتنه هاست) را که بارهاى سنگينى بر پشت دارند از دست خود رها سازيد»؛ (أَيُّهَا النَّاسُ، أَلْقُوا هذِهِ آلْأَزِمَّةَ الَّتِي تَحْمِلُ ظُهُورُهَا آلْأَثْقَالَ مِنْ أَيْدِيکُمْ).
اين جمله کنايه از اين است که حوادثى در اطراف شما رخ مى دهد که بارهاى فتنه و فساد را بر دوش دارند، شما رهبرى آن ها را به عهده نگيريد و به پيشرفت آن کمک نکنيد و در واقع دستور قرآن مجيد را به آن ها يادآور مى شود که مى فرمايد: (وَلا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ)؛ «هرگز در راه گناه و تعدّى همکارى نکنيد».
سپس مى افزايد: «هرگز از اطراف پيشواى خود پراکنده نشويد که سرانجام، خويشتن را به سبب اعمال خود نکوهش خواهيد کرد، خود را در آتش فتنه اى که در پيش است نيفکنيد و از مسير آن دورى گزينيد. وسط راه را براى عبور آن، باز گذاريد»؛ (وَلا تَصَدَّعُوا عَلَى سُلْطَانِکُمْ فَتَذُمُّوا غِبَّ فِعَالِکُمْ. وَلا تَقْتَحِمُوا مَا آسْتَقْبَلْتُمْ مِنْ فَوْرِ{6} نَارِ آلْفِتْنَةِ، وَأَمِيطُوا{7} عَنْ سَنَنِهَا{8}، وَخَلُّوا قَصْدَ السَّبِيلِ{9} لَهَا). اين سخن اشاره به آن است که اگر مردم با فتنه ها همکارى نکنند و نه تنها وارد فتنه نشوند، بلکه از آن دورى گزينند و راه را براى عبور آن باز بگذارند، ضايعاتش بسيار کمتر است؛ درست مانند سيلاب عظيمى که مردم توانايى بر کنترل آن ندارند؛ ولى اگر راه آن را باز گذارند که به درّه ها و دشت ها سرازير شود ضايعاتش کمتر از آن است که وارد آن شوند و در درون آن قرار گيرند.
آنگاه در ادامه به ذکر علّت پرداخته، مى فرمايد: «به جانم سوگند! مؤمنان (اگر خود را کنار نکشند) هلاک مى شوند؛ اما غير مسلمانان از آن جان سالم به در مى برند»؛ (فَقَدْ لَعَمْرِي يَهْلِکُ فِي لَهَبِهَا آلْمُؤْمِنُ، وَيَسْلَمُ فِيهَا غَيْرُ آلْمُسْلِمِ).
اشاره به اين که موج فتنه به قدرى قوى است که مؤمنان اگر بخواهند با آن به مقابله برخيزند نابود مى شوند و غير آن ها که خود را کنار مى کشند سالم مى مانند. در چنين مواردى نبايد نيروها را بيهوده از دست داد، بلکه بايد آن ها را حفظ کرد و منتظر فرصت مناسب بود. اين همان چيزى است که فلسفه اصلى تقيّه را در مسائل دينى و اجتماعى و سياسى تشکيل مى دهد، حفظ نيروها و انتظار فرصت.
در پايان خطبه امام (عليه السلام) اشاره به موقعيت خود مى کند تا غافلان بيدار شوند و از وجود پرفيض او بهره گيرند، مى فرمايد: «مَثَل من در ميان شما همچون چراغ در تاريکى است که هر کس در ظلمت قرار گيرد از نور آن بهره مى برد. اى مردم! بشنويد و سخنانم را حفظ کنيد و گوش هاى قلب خود را آماده سازيد تا کلامم را کاملا بفهميد»؛ (إِنَّمَا مَثَلي بَيْنَکُمْ کَمَثَلِ السِّرَاجِ فِي الظُّلْمَةِ، يَسْتَضِيءُ بِهِ مَنْ وَلَجَهَا. فَاسْمَعُوا أَيُّهَا النَّاسُ وَعُوا، وَأَحْضِرُوا آذَانَ قُلُوبِکُمْ تَفْهَمُوا). آرى امام (عليه السلام) هنگامى که حوادث تلخ آينده و ظلمات فتنه ها را پيش گويى مى کند راه نجات آن را نيز نشان مى دهد و مى فرمايد: اگر سخنانى را که من مى گويم به خوبى بشنويد و حفظ کنيد و دقيقآ در آن بينديشيد، براى نجات شما از شرّ اشرار و فتنه هاى فتنه جويان بسيار مؤثّر است.
امام (عليه السلام) در اين جا وجود خود را به چراغى پرنور در ميان امواج ظلمت، تشبيه کرده و به مردم دستور مى دهد به سوى اين چراغ بيايند و در حوزه پرتوافشانى آن قرار گيرند. نخست دستور مى دهد سخنان را بشنوند و نگهدارى کنند، سپس فرمان مى دهد که درباره آن تعمق نمايند و حقيقت آن را درک کنند (و اين است تفاوت مفهوم جمله «فَاسْمَعُوا أَيُّهَا النَّاسُ وَعُوا» با جمله «وَأَحْضِرُوا آذَانَ قُلُوبِکُمْ تَفْهَمُوا» که يکى شنيدن و درک کردن و نگهدارى نمودن را مى گويد و ديگرى دقّت کردن وبه عمق آن رسيدن). نکته
کنار رفتن از برابر امواج فتنه ها
گاه فتنه هايى در جوامع بشرى بروز مى کند که افراد باايمان نه قادر بر دفع آن هستند و نه توان تشکيل يک گروه مبارز را دارند و افرادى که مستقيمآ در برابر اين فتنه ها قرار گيرند و خود را به آب و آتش بزنند، سرنوشتى جز شکست ونابودى ندارند.
بهترين راه در چنين شرايطى، کنار رفتن از جلوى سيلاب فتنه و در انتظار يافتن فرصت مناسب براى قلع وقمع آن است. بديهى است که اقدامات نسنجيده، نتيجه اى جز هدر دادن نيروها و از بين بردن فرصت هاى آينده ندارد. فلسفه نهى از قيام ها در عصر امامان معصوم : نيز همين است و اين درواقع شاخه اى از شاخه هاى تقيّه است؛ تقيّه اى که فلسفه اش حفظ نيروها براى استفاده از فرصت مناسب است. امام اميرالمؤمنين (عليه السلام) با اين که شجاع ترين فرد امّت و از مبارزان صف اوّل در مقابل دشمنان اسلام بود در خطبه مورد بحث، توجه همه را به نکته دقيقى که گفته شد جلب مى فرمايد وبر آن تأکيد مى کند.

* * * .
پاورقی ها
«ازمّة» جمع «زمام» به معناى افسار است.
مائده، آيه 2. «تصدّعوا» از ريشه «صدع» بر وزن «صبر» در اصل به معناى شکافتن است. سپس به معناى پراکنده شدن و اختلاف يا افشاى چيزى آمده است. در اين خطبه به همان معناى پراکنده شدن است. «غبّ» آخر و عاقبت چيزى است؛ ولى گاه به معناى يک روز در ميان نيز آمده است. «تقتحموا» از ريشه «اقتحام» انداختن خود در چيزى بدون مطالعه است. «فور» و «فوران» به معناى جوشش و جوشيدن است. «اميطوا» از ريشه «ميط» بر وزن «ميخ» به معناى دور شدن گرفته شده و هنگامى که به باب افعال مى رود به معناى دور ساختن است. «سنن» به معناى راه و طريق است و «سُنَن» بر وزن «کهن» جمع «سنّت» به معناى روش هاست. «قصد السبيل» يعنى وسط راه؛ خواه راه حق باشد يا باطل؛ ولى در بسيارى از موارد بر معناى راه ميانه مستقيم حقّ، اطلاق مى شود. قرآن مجيد مى گويد: (وَعَلَى اللهِ قَصْدُ السَّبِيلِ) (نحل، آيه 9) و در اين خطبه به معناى اوّل است که مطلق ميانه راه باشد. «عوا» از ريشه «وعى» بر وزن «سعى» به معناى نگاه داشتن و فهميدن و حفظ کردن است و چون به صيغه امر و فعل مضارع درآيد، واو، از آن حذف مى شود.