ترجمه
بعضى از ايمان ها ثابت و استوار در دل هاست و بعضى ديگر ناپايدار وعاريتى در ميان قلب ها وسينه ها، تا سرآمدى معلوم، هر گاه خواستيد از کسى بيزارى جوييد مهلت دهيد تا زمان مرگش فرارسد که آن هنگام (اگر از گناهانش توبه نکرد و تزلزل پيدا کرد) زمان بيزارى جستن است.
شرح و تفسیر
ايمان هاى پايدار و ناپايدار
همان گونه که اشاره شد، امام (عليه السلام) در بخش اوّل اين خطبه، اشاره به اقسام ايمان هاى ثابت و غير ثابت مى کند و مى فرمايد: «بعضى از ايمان ها ثابت واستوار در دل هاست و بعضى ديگر ناپايدار و عاريتى در ميان قلب ها و سينه ها، تا سرآمدى معلوم»؛ (فَمِنَ آلْإِيمَانِ مَا يَکُونُ ثَابِتآ مُسْتَقِرّآ فِي آلْقُلُوبِ، وَمِنْهُ مَا يَکُونُ عَوَارِيَ بَيْنَ آلْقُلُوبِ وَآلصُّدُورِ، إِلَى أَجَلٍ مَعْلُومٍ).
تقسيم ايمان به ثابت و مستقر، و متزلزل و ناپايدار و به بيان ديگر عاريتى، چيزى است که در احاديث اسلامى به آن اشاره شده است.
در حديثى از امام صادق (عليه السلام) در تفسير آيه شريفه (وَهُوَ الَّذِى أَنشَأَکُمْ مِّنْ نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ) اين چنين مى خوانيم: «فَالْمُسْتَقَرّ الإيمانُ الثّابِتُ وَالْمُسْتَوْدَعُ الْمُعارُ؛ مستقر به معناى ايمان ثابت است و مستودع، ايمان عاريتى است».
در حديث ديگرى از امام ابوالحسن (عليه السلام) در تفسير همان آيه آمده است: «ما کانَ مِنَ الإيمانِ الْمُسْتَقَرِّ فَمُسْتَقَرٌّ إلى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَأبدآ وَما کانَ مُسْتَودَعآ سَلَبَهُ اللهُ قَبْلَ الْمَماتِ؛ ايمانى که مستقر باشد تا ابد ادامه خواهد يافت و اما ايمان عاريتى، خداوند آن را قبل از ممات مى گيرد».
گرچه در تفسير آيه فوق نظرات مختلفى داده شده است، ازجمله اين که منظور از مستقر آن هايى هستند که از قرارگاه رحم به دنيا گام نهاده اند و مستودع آن هايى هستند که هنوز در رحم مادران اند؛ ولى مانعى ندارد که يک آيه داراى چند تفسير باشد.
به هرحال اگر انسان داراى نفس مطمئنه شود و ايمان در اعماقش نفوذ کند، ايمان او مستقر است و با دگرگونى شرايط، و تهديدها و تطميع ها متزلزل نمى شود؛ ولى اگر راسخ نباشد، زوال آن در برابر زر و زور کاملا ممکن است.
عوامل تزلزل ايمان متعدد است: عدم آگاهى از دلايل محکم و هواپرستى ها و ضعف نفس و آلودگى به گناهان بزرگ. هر يک از اين ها امورى هستند که ممکن است در پايان عمر، ايمان انسان را متزلزل سازند و سرانجام، انسان، بى ايمان از دنيا برود.
تعبير به «عَوَارِيَ بَيْنَ آلْقُلُوبِ وَآلصُّدُورِ» کنايه از اين است که ايمان هنوز در قلب و روح آدمى نفوذ نکرده و به همين دليل استقرار نيافته است. درست مانند انسانى که به کنار ديوار خانه اى مى رسد و وارد آن نمى شود. به يقين چنين شخصى استقرارى ندارد. سپس امام (عليه السلام) در ادامه اين سخن، مردم را از بيزارى جستن از افراد، پيش از پايان عمرشان بر حذر مى دارد؛ زيرا سرنوشت انسان ها در پايان عمرشان روشن مى شود. حضرت مى فرمايد: «هر گاه خواستيد از کسى بيزارى بجوييد مهلت دهيد تا زمان مرگش فرارسد که آن هنگام (اگر از گناهانش توبه نکرد و تزلزل ايمان يافت) زمان بيزارى جستن است»؛ (فَإِذَا کَانَتْ لَکُمْ بَرَاءَةٌ مِنْ أَحَدٍ فَقِفُوهُ حَتَّى يَحْضُرَهُ آلْمَوْتُ، فَعِنْدَ ذلِکَ يَقَعُ حَدُّ آلْبَرَاءَةِ).
به اين ترتيب درباره هيچ کس نمى توان حکم قطعى صادر کرد؛ نه افراد باايمان و نه افراد بى ايمان، زيرا ممکن است در پايان راه براثر عوامل مختلفى برگردد و اگر حکمى مى شود بايد حکم موقت و مرحله اى باشد. نکته
عوامل پايدارى ايمان
در اين بخش نخست اين خطبه، امام (عليه السلام) اشاره اى پرمعنا به تقسيم ايمان به دو قسم پايدار و ناپايدار فرموده است. اکنون سؤال اين است که چه امورى سبب ثبات يا تزلزل ايمان مى شوند؟
پاسخ اين سؤال اجمالا معلوم است، زيرا گناهان سنگين و بى توجهى به وظايف شرعى، به يقين از اسباب تزلزل ايمان و سرانجام بد است؛ ولى در آيات و روايات روى موارد خاصى تکيه شده است، ازجمله:
همنشينى با بدان و منافقان؛ در آيه 28 و 29 سوره فرقان مى خوانيم که بعضى از دوزخيان در قيامت از داشتن دوستان بد اظهار تأسف مى کنند و مى گويند: (يَا وَيْلَتا لَيْتَنِى لَمْ أَتَّخِذْ فُلانآ خَلِيلا * لَقَدْ أَضَلَّنِى عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَآءَنِى)؛ «اى واى بر من کاش فلان (شخص گمراه) را به دوستى انتخاب نکرده بودم، او مرا از يادآورى (حق) گمراه ساخت بعد از آن که (ياد حق) به سراغ من آمده بود». در آيه 56 و 57 سوره صافات از قول بعضى از بهشتيان مى خوانيم که از فراز بهشت نگاهى به دوزخ مى افکنند و به دوست گمراه دوزخى خود مى گويند : (تَاللهِ إِنْ کِدْتَّ لَتُرْدِينِ * وَلَوْلا نِعْمَةُ رَبِّى لَکُنتُ مِنَ الْمُحْضَرِينَ)؛ «به خدا سوگند! نزديک بود مرا (نيز) به هلاکت بکشانى و اگر نعمت پروردگارم نبود من (نيز) از احضارشدگان (در دوزخ) بودم».
در حديثى نيز از امام صادق (عليه السلام) مى خوانيم که از آن حضرت پرسيدند: چه چيز ايمان را در انسان ثابت و راسخ مى کند؟ در پاسخ فرمود: «اَلَّذى يَثْبُتُهُ فيهِ الْوَرَعُ، وَالَّذى يُخْرِجُهُ مِنْهُ الطَّمَعُ؛ ورع و تقوا ايمان را در انسان تثبيت مى کند وطمع، آن را بيرون مى نمايد».
در حديث ديگرى از آن حضرت آمده است: «مَنْ کانَ فِعْلُهُ لِقَوْلِهِ مُوافِقآ فَاثْبُتْ لَهُ الشَّهادَةُ بِالنَّجاةِ وَمَنْ لَمْ يَکُنْ فِعْلُهُ لِقَوْلِهِ مُوافِقآ فَإنَّما ذلِکَ مُسْتَوْدَعٌ؛ کسى که رفتارش با گفتارش هماهنگ است به نجات او گواهى ده، و آن کس که هماهنگ نيست ايمانش عاريتى است (و بر باد مى رود)».
اميرمؤمنان على (عليه السلام) نيز به «کميل» راه پايدار بودن را نشان داد و فرمود: «يا کُمَيلَ! إِنَّما تَسْتَحِقّ أنْ تَکُونَ مُسْتَقَرآ إذا لَزِمْتَ الْجادَّةَ الْواضِحَةَ الَّتى لا تُخْرِجُکَ إلى عَوْجٍ وَلا تَزيلُکَ عَنْ مِنْهَجٍ ما حَمَلْناکَ عَلَيْهِ وَهَدَيْناکَ إلَيْهِ؛ اى کميل! تنها در صورتى مستحق ثبات ايمان هستى که از جاده روشنى که تو را به کژى نمى برد حرکت کنى و از روشى که به تو آموخته ايم و به سوى آن هدايت شده اى، جدا نشوى».
البتّه عوامل ثبات و تزلزل ايمان منحصر به آنچه گفته شد نيست؛ ولى بخش مهمى را مى توان در عوامل مذکور جست وجو کرد.
همان گونه که اشاره شد، امام (عليه السلام) در بخش اوّل اين خطبه، اشاره به اقسام ايمان هاى ثابت و غير ثابت مى کند و مى فرمايد: «بعضى از ايمان ها ثابت واستوار در دل هاست و بعضى ديگر ناپايدار و عاريتى در ميان قلب ها و سينه ها، تا سرآمدى معلوم»؛ (فَمِنَ آلْإِيمَانِ مَا يَکُونُ ثَابِتآ مُسْتَقِرّآ فِي آلْقُلُوبِ، وَمِنْهُ مَا يَکُونُ عَوَارِيَ بَيْنَ آلْقُلُوبِ وَآلصُّدُورِ، إِلَى أَجَلٍ مَعْلُومٍ).
تقسيم ايمان به ثابت و مستقر، و متزلزل و ناپايدار و به بيان ديگر عاريتى، چيزى است که در احاديث اسلامى به آن اشاره شده است.
در حديثى از امام صادق (عليه السلام) در تفسير آيه شريفه (وَهُوَ الَّذِى أَنشَأَکُمْ مِّنْ نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ) اين چنين مى خوانيم: «فَالْمُسْتَقَرّ الإيمانُ الثّابِتُ وَالْمُسْتَوْدَعُ الْمُعارُ؛ مستقر به معناى ايمان ثابت است و مستودع، ايمان عاريتى است».
در حديث ديگرى از امام ابوالحسن (عليه السلام) در تفسير همان آيه آمده است: «ما کانَ مِنَ الإيمانِ الْمُسْتَقَرِّ فَمُسْتَقَرٌّ إلى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَأبدآ وَما کانَ مُسْتَودَعآ سَلَبَهُ اللهُ قَبْلَ الْمَماتِ؛ ايمانى که مستقر باشد تا ابد ادامه خواهد يافت و اما ايمان عاريتى، خداوند آن را قبل از ممات مى گيرد».
گرچه در تفسير آيه فوق نظرات مختلفى داده شده است، ازجمله اين که منظور از مستقر آن هايى هستند که از قرارگاه رحم به دنيا گام نهاده اند و مستودع آن هايى هستند که هنوز در رحم مادران اند؛ ولى مانعى ندارد که يک آيه داراى چند تفسير باشد.
به هرحال اگر انسان داراى نفس مطمئنه شود و ايمان در اعماقش نفوذ کند، ايمان او مستقر است و با دگرگونى شرايط، و تهديدها و تطميع ها متزلزل نمى شود؛ ولى اگر راسخ نباشد، زوال آن در برابر زر و زور کاملا ممکن است.
عوامل تزلزل ايمان متعدد است: عدم آگاهى از دلايل محکم و هواپرستى ها و ضعف نفس و آلودگى به گناهان بزرگ. هر يک از اين ها امورى هستند که ممکن است در پايان عمر، ايمان انسان را متزلزل سازند و سرانجام، انسان، بى ايمان از دنيا برود.
تعبير به «عَوَارِيَ بَيْنَ آلْقُلُوبِ وَآلصُّدُورِ» کنايه از اين است که ايمان هنوز در قلب و روح آدمى نفوذ نکرده و به همين دليل استقرار نيافته است. درست مانند انسانى که به کنار ديوار خانه اى مى رسد و وارد آن نمى شود. به يقين چنين شخصى استقرارى ندارد. سپس امام (عليه السلام) در ادامه اين سخن، مردم را از بيزارى جستن از افراد، پيش از پايان عمرشان بر حذر مى دارد؛ زيرا سرنوشت انسان ها در پايان عمرشان روشن مى شود. حضرت مى فرمايد: «هر گاه خواستيد از کسى بيزارى بجوييد مهلت دهيد تا زمان مرگش فرارسد که آن هنگام (اگر از گناهانش توبه نکرد و تزلزل ايمان يافت) زمان بيزارى جستن است»؛ (فَإِذَا کَانَتْ لَکُمْ بَرَاءَةٌ مِنْ أَحَدٍ فَقِفُوهُ حَتَّى يَحْضُرَهُ آلْمَوْتُ، فَعِنْدَ ذلِکَ يَقَعُ حَدُّ آلْبَرَاءَةِ).
به اين ترتيب درباره هيچ کس نمى توان حکم قطعى صادر کرد؛ نه افراد باايمان و نه افراد بى ايمان، زيرا ممکن است در پايان راه براثر عوامل مختلفى برگردد و اگر حکمى مى شود بايد حکم موقت و مرحله اى باشد. نکته
عوامل پايدارى ايمان
در اين بخش نخست اين خطبه، امام (عليه السلام) اشاره اى پرمعنا به تقسيم ايمان به دو قسم پايدار و ناپايدار فرموده است. اکنون سؤال اين است که چه امورى سبب ثبات يا تزلزل ايمان مى شوند؟
پاسخ اين سؤال اجمالا معلوم است، زيرا گناهان سنگين و بى توجهى به وظايف شرعى، به يقين از اسباب تزلزل ايمان و سرانجام بد است؛ ولى در آيات و روايات روى موارد خاصى تکيه شده است، ازجمله:
همنشينى با بدان و منافقان؛ در آيه 28 و 29 سوره فرقان مى خوانيم که بعضى از دوزخيان در قيامت از داشتن دوستان بد اظهار تأسف مى کنند و مى گويند: (يَا وَيْلَتا لَيْتَنِى لَمْ أَتَّخِذْ فُلانآ خَلِيلا * لَقَدْ أَضَلَّنِى عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَآءَنِى)؛ «اى واى بر من کاش فلان (شخص گمراه) را به دوستى انتخاب نکرده بودم، او مرا از يادآورى (حق) گمراه ساخت بعد از آن که (ياد حق) به سراغ من آمده بود». در آيه 56 و 57 سوره صافات از قول بعضى از بهشتيان مى خوانيم که از فراز بهشت نگاهى به دوزخ مى افکنند و به دوست گمراه دوزخى خود مى گويند : (تَاللهِ إِنْ کِدْتَّ لَتُرْدِينِ * وَلَوْلا نِعْمَةُ رَبِّى لَکُنتُ مِنَ الْمُحْضَرِينَ)؛ «به خدا سوگند! نزديک بود مرا (نيز) به هلاکت بکشانى و اگر نعمت پروردگارم نبود من (نيز) از احضارشدگان (در دوزخ) بودم».
در حديثى نيز از امام صادق (عليه السلام) مى خوانيم که از آن حضرت پرسيدند: چه چيز ايمان را در انسان ثابت و راسخ مى کند؟ در پاسخ فرمود: «اَلَّذى يَثْبُتُهُ فيهِ الْوَرَعُ، وَالَّذى يُخْرِجُهُ مِنْهُ الطَّمَعُ؛ ورع و تقوا ايمان را در انسان تثبيت مى کند وطمع، آن را بيرون مى نمايد».
در حديث ديگرى از آن حضرت آمده است: «مَنْ کانَ فِعْلُهُ لِقَوْلِهِ مُوافِقآ فَاثْبُتْ لَهُ الشَّهادَةُ بِالنَّجاةِ وَمَنْ لَمْ يَکُنْ فِعْلُهُ لِقَوْلِهِ مُوافِقآ فَإنَّما ذلِکَ مُسْتَوْدَعٌ؛ کسى که رفتارش با گفتارش هماهنگ است به نجات او گواهى ده، و آن کس که هماهنگ نيست ايمانش عاريتى است (و بر باد مى رود)».
اميرمؤمنان على (عليه السلام) نيز به «کميل» راه پايدار بودن را نشان داد و فرمود: «يا کُمَيلَ! إِنَّما تَسْتَحِقّ أنْ تَکُونَ مُسْتَقَرآ إذا لَزِمْتَ الْجادَّةَ الْواضِحَةَ الَّتى لا تُخْرِجُکَ إلى عَوْجٍ وَلا تَزيلُکَ عَنْ مِنْهَجٍ ما حَمَلْناکَ عَلَيْهِ وَهَدَيْناکَ إلَيْهِ؛ اى کميل! تنها در صورتى مستحق ثبات ايمان هستى که از جاده روشنى که تو را به کژى نمى برد حرکت کنى و از روشى که به تو آموخته ايم و به سوى آن هدايت شده اى، جدا نشوى».
البتّه عوامل ثبات و تزلزل ايمان منحصر به آنچه گفته شد نيست؛ ولى بخش مهمى را مى توان در عوامل مذکور جست وجو کرد.