تفسیر بخش دوم
وَلَوْ أَرَادَ آللهُ أَنْ يَخْلُقَ آدَمَ مِنْ نُورٍ يَخْطَفُ آلْأَبْصارَ ضِيَاؤُهُ، وَيَبْهَرُ آلْعُقُولَ رُوَاؤُهُ، وَطِيبٍ يَأْخُذُ آلْأَنْفَاسَ عَرْفُهُ، لَفَعَلَ. وَلَوْ فَعَلَ لَظَلَّتْ لَهُ آلْأَعْنَاقُ خَاضِعَةً، وَلَخَفَّتِ آلْبَلْوَى فِيهِ عَلَى آلْمَلائِکَةِ. وَلکِنَّ آللهَ سُبْحَانَهُ يَبْتَلِي خَلْقَهُ بِبَعْضِ مَا يَجْهَلُونَ أَصْلَهُ، تَمْيِيزاً بِالاِخْتِبَارِ لَهُمْ، وَنَفْياً لِلاِسْتِکْبارِ عَنْهُمْ، وَإِبْعَاداً لِلْخُيَلاءِ مِنْهُمْ.
فَاعْتَبِرُوا بِمَا کَانَ مِنْ فِعْلِ آللهِ بِإبْلِيسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ آلطَّوِيلَ، وَجَهْدَهُ آلْجَهِيدَ، وَکَانَ قَدْ عَبَدَآللهَ سِتَّةَ آلافِ سَنَةٍ، لا يُدْرَى أَمِنْ سِنِي آلدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي آلاْخِرَةِ، عَنْ کِبْرِ سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ. فَمَنْ ذَا بَعْدَ إِبْلِيسَ يَسْلَمُ عَلَى آللهِ بِمِثْلِ مَعْصِيَتِهِ؟ کَلاَّ، مَا کَانَ آللهُ سُبْحَانَهُ لِيُدْخِلَ آلْجَنَّةَ بَشَراً بأَمْرٍ أَخْرَجَ بِهِ مِنْهَا مَلَکاً. إِنَّ حُکْمَهُ فِي أَهْلِ آلسَّمَاءِ وَأَهْلِ آلْأَرْضِ لَوَاحِدٌ. وَمَا بَيْنَ آللهِ وَبَيْنَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ هَوَادَةٌ فِي إِبَاحَةِ حِمىً حَرَّمَهُ عَلَى آلْعَالَمِينَ.
ترجمه
شرح و تفسیر
امام (عليه السلام) در اين بخش از خطبه در ادامه شرح آزمايش ابليس که در بخش قبل گذشت به نکته مهمى اشاره مى کند و آن اين که خداوند بندگانش را با امورى آزمايش مى کند که فلسفه آن بر آن ها پوشيده است و گاه تحمل آن بر آن ها سخت وسنگين است، مى فرمايد: «اگر خدا مى خواست مى توانست آدم را از نورى بيافريند که روشنايى اش ديده ها را بربايد و زيبايى و جمالش عقل ها را مبهوت کند و عطرش شامّه ها را مسخر سازد و اگر چنين مى کرد، گردن ها در برابر آدم خاضع مى شد و آزمايش براى فرشتگان بسيار آسان بود»؛ (وَلَوْ أَرَادَ آللهُ أَنْ يَخْلُقَ آدَمَ مِنْ نُورٍ يَخْطَفُ آلْأَبْصارَ ضِيَاؤُهُ، وَيَبْهَرُ آلْعُقُولَ رُوَاؤُهُ، وَطِيبٍ يَأْخُذُ آلْأَنْفَاسَ عَرْفُهُ لَفَعَلَ. وَلَوْ فَعَلَ لَظَلَّتْ لَهُ آلاَْعْنَاقُ خَاضِعَةً، وَلَخَفَّتِ آلْبَلْوَى فِيهِ عَلَى آلْمَلائِکَةِ).
اشاره به اين که اگر امتحانات الهى هماهنگ با خواسته دل افراد باشد، امتحان عملا بى اثر خواهد شد، زيرا همه بر طبق آن عمل مى کنند؛ هم خداپرستان و هم هواپرستان و چنين امتحانى بى نتيجه خواهد بود؛ ولى اگر برخلاف ميل افراد بود صفوف مؤمنان خداپرست و مخلص، از خودخواهان هواپرست و غير مخلص جدا خواهد شد.
امتحان مغروران و متکبّران بايد با امورى باشد که غرور و تکبّر را بشکند همان گونه که در امتحان فرشتگان و ابليس چنين بود.
به همين دليل امام (عليه السلام) در ادامه اين سخن مى افزايد: «اما خداوند سبحان خلق خود را با امورى مى آزمايد که از فلسفه آن آگاهى ندارند، تا (مطيعان از عاصيان) ممتاز گردند و تکبّر را از آنان بزدايد و آن ها را از کبر و غرور دور سازد»؛ (وَلکِنَّ آللهَ سُبْحَانَهُ يَبْتَلِي خَلْقَهُ بِبَعْضِ مَا يَجْهَلُونَ أَصْلَهُ، تَمْيِيزاً بِالاِخْتِبَارِ لَهُمْ، وَنَفْياً لِلاِسْتِکْبارِ عَنْهُمْ، وَإِبْعَاداً لِلْخُيَلاءِ مِنْهُمْ).
از اين جا روشن مى شود که چرا فلسفه همه احکام شرع، آشکار نيست. درست است که فلسفه بسيارى از آن ها به حکم عقل يا به توضيح آيات و روايات بر ما آشکار شده ولى قسمت قابل ملاحظه اى از آن همچنان در پرده ابهام باقى مانده، اين براى آن است که مطيعان مخلص از متمردان و گردنکشان شناخته شوند. البتّه مخفى بودن اسرار اين احکام غير از آنچه گفته شد دلايل ديگرى نيز مى تواند داشته باشد.
سپس امام (عليه السلام) عاقبت کار ابليس مستکبر و گردنکش را به اين منظور که درس عبرتى براى همگان باشد بيان مى کند و به آن ها هشدار مى دهد که راه ابليس را نپويند تا به سرنوشت او گرفتار نشوند، مى فرمايد: «از کارى که خداوند با ابليس کرد عبرت بگيريد، زيرا اعمال طولانى و کوشش هاى بسيارش را بر باد داد در حالى که خدا را شش هزار سال عبادت کرده بود؛ سال هايى که معلوم نيست از سال هاى دنيا بود يا آخرت. (آرى) همه آن ها را به سبب ساعتى تکبّر نابود ساخت»؛ (فَاعْتَبِرُوا بِمَا کَانَ مِنْ فِعْلِ آللهِ بِإِبْلِيسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ آلطَّوِيلَ، وَجَهْدَهُ آلْجَهِيدَ، وَکَانَ قَدْ عَبَدَآللهَ سِتَّةَ آلافِ سَنَةٍ، لا يُدْرَى أمِنْ سِنِي آلدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي آلاْخِرَةِ، عَنْ کِبْرِ سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ).
تعبير «لا يُدرى أمِنْ سِنِى الدُّنْيا أمْ مِنْ سِني الاْخِرَةِ»؛ مفهومش اين نيست که امام (عليه السلام) از اين مسئله خبردار نبود، بلکه اشاره به اين است که توده مردم از آن آگاه نيستند و منظور از سال هاى دنيا همين سال هايى است که بر ما مى گذرد که مقدارش معلوم است و منظور از سال هاى آخرت آن است که در قرآن به طور مکرر به آن اشاره شده است: (وَإِنَّ يَوْمآ عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ)؛ «و يک روز نزد پروردگار مانند هزار سال از سال هايى است که شما مى شمريد».
در اين جا اين سؤال پيش مى آيد که چگونه ممکن است شش هزار سال عبادت با تکبّر يک ساعت از ميان برود؟ پاسخ آن روشن است، چون سازندگى، کارى است پيچيده و طولانى، ولى تخريب، کارى ساده و سريع است؛ ساختن يک خانه بزرگ ممکن است سال ها طول بکشد ولى در يک آتش سوزى چند ساعته نابود شود؛ يک سدّ عظيم را سال ها مى سازند ولى با چند ديناميت و مواد منفجره در مدتى بسيار کوتاه متلاشى مى شود.
مسئله «حبط اعمال» براثر پاره اى از گناهان، مطلب مهمى است که در پايان همين بخش در نکته ها خواهد آمد.
آنگاه امام (عليه السلام) در ادامه به اين نکته اشاره مى کند که انسان هاى متکبّر نيز سرنوشتى همچون ابليس دارند، مى فرمايد: «چگونه ممکن است کسى بعد از ابليس همان نافرمانى او را انجام دهد ولى در برابر (خشم) خدا سالم بماند؟ نه، هرگز چنين نخواهد بود، هيچ گاه خدا انسانى را با داشتن صفتى وارد بهشت نمى کند که براثر همان صفت فرشته اى را از بهشت بيرون کرده است»؛ (فَمَنْ ذَا بَعْدَ إِبْلِيسَ يَسْلَمُ عَلَى آللهِ بِمِثْلِ مَعْصِيَتِهِ؟ کَلاَّ، مَا کَانَ آللهُ سُبْحَانَهُ لِيُدْخِلَ آلْجَنَّةَ بَشَراً بأَمْرٍ أَخْرَجَ بِهِ مِنْهَا مَلَکاً).
سپس در تأکيد بر اين معنا مى فرمايد: «حکم او درباره اهل آسمان و زمين يکسان است و خدا با هيچ يک از خلق خود دوستى خاصى ندارد تا به سبب آن، چيزى را که بر همه جهانيان تحريم کرده است بر وى مباح سازد!»؛ (إِنَّ حُکْمَهُ فِي أَهْلِ آلسَّمَاءِ وَأَهْلِ آلاَْرْضِ لَوَاحِدٌ. وَمَا بَيْنَ آللهِ وَبَيْنَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ هَوَادَةٌ فِي إِبَاحَةِ حِمىً حَرَّمَهُ عَلَى آلْعَالَمِينَ).
اشاره به اين که همه مکلفان در برابر خداوند يکسان اند و هيچ کس را بر ديگرى امتيازى نيست، خداوند با کسى خويشاوندى ندارد، گناه براى همه گناه وطاعت براى همه طاعت است. مبادا بعضى تصوّر کنند مجازات سنگين ابليس در برابر تکبّرش از ويژگى هاى او بوده و دامان ديگران را نخواهد گرفت. نکته ها
1. مسئله حبط اعمال
در اين بخش از خطبه آمده بود که عبادات شش هزار ساله ابليس به سبب يک ساعت تکبّر بر باد رفت.
مسئله احباط و تکفير، و به تعبير ديگر، بر باد رفتن اعمال نيک يا جبران اعمال سوء با توبه و اطاعت، از مسائل مهمى است که در ميان متکلمان و مفسران و ارباب حديث مورد بحث و گفت وگوست.
از آيات قرآن به خوبى استفاده مى شود که بعضى از اعمال سوء، آن قدر اهمّيّت دارد که مى تواند آثار اعمال نيک را از بين ببرد، ازجمله کفر به خداوند و پيامبر (صلي الله عليه و آله) و يوم المعاد؛ در آيه 88 سوره انعام مى خوانيم: (وَلَوْ أَشْرَکُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَّا کَانُوا يَعْمَلُونَ)؛ «و اگر مشرک شوند، آنچه (از اعمال نيک) انجام داده اند، نابود مى گردد (و نتيجه اى عايد آن ها نمى شود)» و در آيه 147 سوره اعراف مى فرمايد: (وَالَّذِينَ کَذَّبُوا بِايَاتِنَا وَلِقَاءِ الاْخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ)؛ «وکسانى که آيات ما، و ديدار آخرت را تکذيب (و انکار) کنند اعمالشان نابود مى گردد».
درمورد تکفير نيز قرآن مجيد در آيه 7 سوره عنکبوت مى فرمايد: (وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ)؛ «کسانى که ايمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند گناهان آن ها را مى پوشانيم (و مى بخشيم)».
البتّه اين به آن معنا نيست که روز قيامت مجموعه حسنات و سيئات را در برابر هم قرار دهند، اگر حسنات بيشتر بود، سيئات مورد نظر قرار نگيرد و اگر سيئات بيشتر بود، حسنات به طور کلى ناديده گرفته شود؛ اين نوع احباط وتکفير مورد قبول نيست و با آيات قرآن نيز نمى سازد. در آيه 7 و 8 سوره زلزال مى خوانيم: (فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرآ يَرَه وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّآ يَرَهُ)؛ «هر کس به مقدار ذره اى کار نيک انجام دهد آن را مى بيند و هر کس به اندازه ذره اى کار بد انجام دهد آن را خواهد ديد». کوتاه سخن اين که هر يک از کار نيک و بد اثر خاص خود را عندالله در قيامت خواهد داشت؛ ولى اين مطلب استثنائاتى دارد که بعضى از کارهاى نيک، خطاها را مى پوشانند و بعضى از کارهاى زشت، حسنات را از ميان مى برند.
2. آيا ابليس فرشته بود؟
در اين بخش از خطبه آمده بود: ابليس فرشته اى بود که خدا او را به دليل گناه سنگينش از بهشت بيرون راند و او مطرود درگاه حق شد.
اين تعبير ممکن است اين تصوّر را ايجاد کند که ابليس واقعآ از فرشتگان بوده است، در حالى که قرآن با صراحت مى گويد: (کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ)؛ «او از جن بود و از فرمان پروردگارش بيرون شد». از سوى ديگر قرآن به وضوح مى گويد: فرشتگان معصوم اند و هرگز گناه نمى کنند: (بَلْ عِبَادٌ مُّکْرَمُونَ * لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ)؛ «بلکه (فرشتگان) بندگان شايسته اويند * هيچ گاه در سخن بر او پيشى نمى گيرند؛ و (پيوسته) به فرمان او عمل مى کنند».
چگونه ممکن است فرشته معصوم نه تنها نافرمانى کند، بلکه راه کفر و معارضه با پروردگار را بپويد؟!
از اين جا روشن مى شود که ابليس به علت داشتن عبادات فراوان در صفوف فرشتگان جاى گرفته بود؛ نه اين که واقعآ جزء فرشتگان بود. اين تعبير گرچه تعبيرى مجازى است؛ ولى با وجود قراين روشن، نبايد جاى ترديد باشد.
3. تکبّر ابليس سرچشمه کفر او شد!
از آيات قرآن و روايات اسلامى و خطبه مورد بحث به خوبى استفاده مى شود که تکبّر ابليس سرانجام به کفر او انجاميد، آن هم بالاترين درجه کفر، زيرا به حکمت خدا اعتراض کرد و دستور پروردگار را درباره سجده بر آدم (عليه السلام) غير حکيمانه پنداشت و به همين دليل به شديدترين مجازات ها گرفتار شد: طرد ابدى از درگاه خدا و حبط عبادات شش هزار ساله.
اين سخن پيامى براى همه ما دارد که تکبّر و تعصّب را کوچک نپنداريم که گاه ممکن است به کفر و حبط اعمال و طرد از درگاه خداوند بينجامد. البتّه ابليس مى توانست بازگردد و توبه کند، ولى نخستين شرط توبه او اين بود که فرمان خدا را درمورد سجده بر آدم (عليه السلام) اطاعت کند، لذا در حديثى از امام صادق (عليه السلام) آمده است که: «وَاللهِ لَوْ أنّ إبْليüسَ سَجَدَ للهِِ عَزَّ ذِکْرُهُ بَعْدَ الْمَعْصِيَةِ وَالتَّکَبُّرِ عُمُرَ الدُّنْيا، ما نَفَعَهُ ذلِکَ وَلا قَبِلَهُ اللهُ عَزَّ ذِکْرُهُ ما لَمْ يَسْجُد لاِدَمَ کَمَا أمَرَهُ اللهُ أَنْ يَسْجُدَ لَهُ ؛ به خدا سوگند! اگر ابليس بعد از آن معصيت، به اندازه عمر دنيا براى خدا سجده مى کرد، سودى به حال او نداشت و خدا از او نمى پذيرفت جز اين که بازگردد و بر آدم سجده کند، آن گونه که خدا به او دستور داده بود».
4. يکسان بودن حکم خدا درباره همگان
از پيام هاى مهم اين بخش از خطبه اين است که رابطه خلق با خالق رابطه اطاعت و بندگى است و همه انسان ها، بلکه همه مخلوقاتى که در شرايط يکسان قرار دارند، در احکام او يکسان اند و اين که جمعى از يهود و نصارا خود را فرزندان خدا و خاصّان او مى پنداشتند و براى خود در برابر اعمالشان جز اندک مجازاتى قائل نبودند: (وَقَالَتِ الْيَهُودُ وَالنَّصَارَى نَحْنُ أَبْنَاءُ اللهِ وَأَحِبَّاؤُهُ) خيالى باطل و فکرى بى اساس است. بنابراين هرگاه تکبّر، تعصّب و نافرمانى سبب رانده شدن کسى از درگاه خدا شود و هرکس در هر جا آلوده به چنين صفتى گردد، سرنوشتى غير از سرنوشت ابليس نخواهد داشت. نژادها، اقوام، انسان ها و غير انسان ها همه مشمول همين قاعده اند.
* * * .
پاورقی ها
«يبهر» از ريشه «بهر» بر وزن «بحر» به معناى حيرت و مبهوت ساختن گرفته شده است. «رواء» به معناى ظاهر زيباست. «عرف» به معناى بوى خوش است. «خُيَلاء» به معناى تکبّر است. «جهد»، بر وزن «مهد» و «جُهد» بر وزن «کفر» هر دو به معناى سعى و تلاش خسته کننده هستند و «جهيد» بر وزن «فعيل» از همين ريشه است که براى تأکيد ذکر مى شود، بنابراين «جهد و جهيد» به معناى آخرين مرتبه تلاش و کوشش است. «سنى» دراصل سنين بوده که به هنگام اضافه، نون آن حذف شده و «سنين» جمع «سنه» به معناى سال است. حج، آيه 47. نزديک به همين تعبير نيز در سوره سجده، آيه 5 آمده است. «هواده» به معناى احترام و محبّت و نرمش آمده است. «حمى» به معناى منطقه ممنوعه است از «حمى» بر وزن «نفى» به معناى منع گرفته شده است. شرح بيشتر درباره اين مسئله را در تفسير نمونه، ج 2، ص 113، ذيل آيه 217 سوره بقره مطالعه فرماييد. کهف، آيه 50. انبياء، آيات 26 و 27. کافى، ج 8، سجدة أبى عبدالله (عليه السلام)، ص 271، ح 399. مائده، آيه 18.