تفسیر بخش هشتم

وَلَوْکَانَتِ آلْأَنْبِيَاءُ أَهْلَ قُوَّةٍ لا تُرَامُ، وَعِزَّةٍ لاتُضَامُ، وَمُلْکٍ تُمَدُّ نَحْوَهُ أَعْنَاقُ آلرِّجَالِ، وَتُشَدُّ إِلَيْهِ عُقَدُ آلرِّحَالِ، لَکَانَ ذلِکَ أَهْوَنَ عَلَى آلْخَلْقِ فِي آلإِعْتِبَارِ، وَأَبْعَدَ لَهُمْ فِي آلإِسْتِکْبَارِ، وَلاَمَنُوا عَنْ رَهْبَةٍ قَاهِرَةٍ لَهُمْ، أَوْ رَغْبَةٍ مَائِلَةٍ بِهِمْ، فَکَانَتِ آلنِّيَّاتُ مُشْتَرَکَةً، وَآلْحَسَنَاتُ مُقْتَسَمَةً. وَلکِنَّ آللهَ سُبْحَانَهُ أَرَادَ أَنْ يَکُونَ آلاِتِّبَاعُ لِرُسُلِهِ، وَآلتَّصْدِيقُ بِکُتُبِهِ، وَآلْخُشُوعُ لِوَجْهِهِ، وَآلاِسْتِکَانَةُ لِأَمْرِهِ، وَآلاِسْتِسْلامُ لِطَاعَتِهِ، أُمُوراً لَهُ خَاصَّةً لاتَشُوبُهَا مِنْ غَيْرِهَا شَائِبَةٌ.وَکُلَّمَا کانَتِ آلْبَلْوَى وَآلاِخْتِبَارُ أَعْظَمَ کانَتِ آلْمَثُوبَةُ وَآلْجَزَاءُ أَجْزَلَ.

ترجمه
اگر پيامبران داراى قدرتى بودند که کسى را ياراى مخالفت با آنان نبود، و توانايى و عزتى داشتند که هيچ گاه مغلوب نمى شدند، و سلطنت و شوکتى که گردن ها به سوى آن کشيده مى شد و از راه هاى دور بار سفر به سوى آنان مى بستند ـ اگر چنين بودند ـ پذيرش دعوت آنان براى مردم آسان تر و سرکشى در برابر آنان مشکل تر بود، و مردم به دليل ترسى که بر آن ها مستولى مى شد، يا علاقه و انتظارى که آنان را متمايل به پيامبران مى ساخت به آن ها ايمان مى آوردند. در اين حال نيّات و انگيزه ها خالص نبود (و غير خدا در آن شرکت داشت) به همين دليل حسنات و پاداش آنان تقسيم مى شد (و اجر کمى داشتند).
ولى خداوند سبحان اراده کرده است که پيروى از رسولانش و تصديق کتاب هايش و خضوع در برابر ذات پاکش و تواضع در برابر فرمانش و تسليم در مقابل اطاعتش، امورى باشند که فقط براى او انجام شوند و چيز ديگرى آن ها را مشوب و ناخالص نکند، (و به يقين) هر قدر امتحان و آزمايش عظيم تر (و مشکل تر) باشد ثواب و پاداشش فزون تر خواهد بود.
شرح و تفسیر
چرا زندگى انبيا ساده بود؟
امام (عليه السلام) در بخش سابق اين خطبه، اشارات پرمعنايى به زندگى ساده انبيا ازجمله موسى بن عمران (عليه السلام) داشت و در ادامه آن در اين بخش از خطبه به بيان آثار معنوى و تربيتى آن مى پردازد و مى فرمايد: «اگر پيامبران داراى قدرتى بودند که کسى را ياراى مخالفت با آنان نبود، و توانايى و عزتى داشتند که هيچ گاه مغلوب نمى شدند، و سلطنت و شوکتى که گردن ها به سوى آن کشيده مى شد و از راه هاى دور، بار سفر به سوى آنان مى بستند ـ اگر چنين بودند ـ پذيرش دعوت آنان براى مردم آسان تر و سرکشى در برابر آنان مشکل تر بود. و مردم به دليل ترسى که بر آن ها مستولى مى شد، يا علاقه و انتظارى که آنان را متمايل به پيامبران مى ساخت به آن ها ايمان مى آوردند. در اين حال نيّات و انگيزه ها خالص نبود (و غير خدا در آن شرکت داشت) به همين دليل حسنات و پاداش آنان تقسيم مى شد (و اجر کمى داشتند)»؛ (وَلَوْکَانَتِ آلاَْنْبِيَاءُ أَهْلَ قُوَّةٍ لا تُرَامُ، وَعِزَّةٍ لا تُضَامُ، وَمُلْکٍ تُمَدُّ نَحْوَهُ أَعْنَاقُ آلرِّجَالِ، وَتُشَدُّ إِلَيْهِ عُقَدُ آلرِّحَالِ، لَکَانَ ذلِکَ أَهْوَنَ عَلَى آلْخَلْقِ فِي آلإِعْتِبَارِ، وَأَبْعَدَ لَهُمْ فِي آلإِسْتِکْبَارِ، وَلاَمَنُوا عَنْ رَهْبَةٍ قَاهِرَةٍ لَهُمْ، أَوْ رَغْبَةٍ مَائِلَةٍ بِهِمْ، فَکَانَتِ آلنِّيَّاتُ مُشْتَرَکَةً، وَآلْحَسَنَاتُ مُقْتَسَمَةً).
آرى، آنچه در برنامه هاى دينى اهمّيّت فوق العاده دارد اخلاص و خلوص نيّت است و به يقين اگر پيشوايان دين جلال و شکوه سلاطين را داشته باشند نيّت ها اغلب آلوده مى گردد، گروه کثيرى از مردم براى تأمين دنيا و برخوردارى از امکانات آن پيشوايان، به سراغ آن ها مى روند که «النّاسُ عَبيدُ الدّنيا» و گروه ديگرى با انگيزه هاى دوگانه يعنى انگيزه هاى مادى و معنوى، که اوّلى بيگانگى از خدا و دومى نوعى از شرک است.
سپس در ادامه اين سخن براى تأکيد بر اين مطلب، مى افزايد:
«ولى خداوند سبحان اراده کرده است که پيروى از رسولانش و تصديق کتاب هايش و خضوع در برابر ذات پاکش و تواضع در برابر فرمانش و تسليم در مقابل اطاعتش، امورى باشند که فقط براى او انجام شوند و چيز ديگرى آن ها را مشوب و ناخالص نکند»؛ (وَلکِنَّ آللهَ سُبْحَانَهُ أَرَادَ أَنْ يَکُونَ آلاِتِّبَاعُ لِرُسُلِهِ، وَآلتَّصْدِيقُ بِکُتُبِهِ، وَآلْخُشُوعُ لِوَجْهِهِ، وَآلاِسْتِکَانَةُ لِأَمْرِهِ، وَآلاِسْتِسْلامُ لِطَاعَتِهِ، أُمُوراً لَهُ خَاصَّةً لا تَشُوبُهَا مِنْ غَيْرِهَا شَائِبَةٌ).
درواقع امام (عليه السلام) به پنج چيز اشاره مى کند که همه آن ها بايد با خلوص نيّت انجام شوند:
1. قبول دعوت پيامبران، 2. تصديق کتاب هاى آسمانى، 3. خشوع عملى در برابر ذات پاک خدا، 4. تسليم درونى و قلبى در برابر فرمان او، 5. تسليم عملى وانجام اوامر او. به اين ترتيب بايد ايمان و عمل و اخلاق همه خالصانه باشد. قرآن مجيد نيز مى فرمايد: (أَلا لِلهِ الدِّينُ الْخَالِصُ) و در جاى ديگر مى فرمايد: (وَمَا أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ).
آنگاه در ادامه اين سخن نتيجه نهايى اين برنامه را چنين بيان مى فرمايد: «هر قدر امتحان و آزمايش، عظيم تر (و مشکل تر) باشد ثواب و پاداشش فزون تر خواهد بود»؛ (وَکُلَّمَا کانَتِ آلْبَلْوَى وَآلاِخْتِبَارُ أَعْظَمَ کانَتِ آلْمَثُوبَةُ وَآلْجَزَاءُ أَجْزَلَ).
اشاره به اين که ساده بودن زندگى انبيا و دورى آنان از زرق و برق دنيا، اهل ايمان را در برابر آزمون سخت ترى قرار مى دهد و بديهى است که هر قدر آزمون، سخت تر باشد پاداش قبول شدگان در آن سنگين تر خواهد بود، و درواقع اين يک درس بزرگ اخلاص براى همه کسانى است که مى خواهند در خط انبيا حرکت کنند، که آن ها نيز همين راه را طى کنند تا پيروان مخلصى تربيت نمايند.

* * *