تفسیر بخش اوّل

نَحْمَدُهُ عَلَى مَا وَفَّقَ لَهُ مِنَ آلطَّاعَةِ، وَذَادَ عَنْهُ مِنَ آلْمَعْصِيَةِ، وَنَسْأَلُهُ لِمِنَّتِهِ تَمَاماً، وَبِحَبْلِهِ آعْتِصَاماً. وَنَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، خَاضَ إِلَى رِضْوَانِ آللهِ کُلَّ غَمْرَةٍ، وَتَجَرَّعَ فِيهِ کُلَّ غُصَّةٍ. وَقَدْ تَلَوَّنَ لَهُ آلْأَدْنَوْنَ، وَتَأَلَّبَ عَلَيْهِ آلْأَقْصَوْنَ، وَخَلَعَتْ إِلَيْهِ آلْعَرَبُ أَعِنَّتَهَا، وَضَرَبَتْ إِلى مُحَارَبَتِهِ بُطُونَ رَوَاحِلِهَا، حَتَّى أَنْزَلَتْ بِسَاحَتِهِ عَدَاوَتَها، مِنْ أَبْعَدِ الدَّارِ، وَأَسْحَقِ آلْمَزَارِ.

ترجمه
خداوند را به دليل توفيقى که بر اطاعتش داده و حمايتى که در جلوگيرى از معصيتش کرده، سپاس مى گوييم و از او مى خواهيم که نعمتش را (بر ما) کامل کند و چنگ زدن به ريسمان محکمش را نصيب ما گرداند و گواهى مى دهيم که محمّد9 بنده و فرستاده اوست، همان کسى که در راه رضاى خدا در درياى مشکلات غوطه ور شد و جام هر مصيبتى را جرعه جرعه نوشيد. نزديکانش ناپايدار، و بيگانگان، در دشمنى اش مصمّم بودند. عرب براى نبرد با او زمام مرکب ها را رها ساخت و با شتاب به سوى او راند تا اين که از دورترين نقطه ودورافتاده ترين خانه، عداوت خويش را در برابر او ظاهر ساخت.
شرح و تفسیر
مشکلات عظيم رسالت
امام (عليه السلام) اين خطبه را، مانند بسيارى از خطبه هاى ديگر، با حمد و ثناى الهى و شهادت بر رسالت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) آغاز مى کند و در اين جا حمد و ثنا را با تقاضا و دعا مى آميزد و مى فرمايد: «خداوند را سپاس مى گوييم و ستايش مى کنيم براى توفيقى که بر اطاعتش داده و حمايتى که در جلوگيرى از معصيتش کرده، و از او مى خواهيم که نعمتش را (بر ما) کامل و چنگ زدن به ريسمان محکمش را نصيب ما گرداند»؛ (نَحْمَدُهُ عَلَى مَا وَفَّقَ لَهُ مِنَ آلطَّاعَةِ، وَذَادَ عَنْهُ مِنَ آلْمَعْصِيَةِ، وَنَسْأَلُهُ لِمِنَّتِهِ تَمَاماً، وَبِحَبْلِهِ آعْتِصَاماً).
از آن جا که برترين افتخار انسان توفيق اطاعت و ترک معصيت است، امام (عليه السلام) در اين کلام بر اين دو تکيه مى کند و منظور از توفيق در اين جا فراهم کردن اسباب اطاعت و ترک معصيت است، زيرا خداوند به ما عقل و هوش داده ووجدان بيدار مرحمت کرده و پيامبران الهى را فرستاده و کتب آسمانى را نازل کرده که تمام اين ها ما را به طاعتش نزديک و از معصيتش دور مى گرداند و اگر اين اسباب وجود نداشت در گرداب گناه و ترک طاعت غوطه ور مى شديم، بنابراين سزاوار است همواره خدا را براى اين نعمت هاى بزرگ سپاس گوييم.
اما دعايى که امام (عليه السلام) در دو جمله، در ذيل اين حمد و ثنا آورده، يکى مربوط به تقاضاى تکميل نعمت ها و ديگرى توفيق اعتصام به حبل الله است که منظور از آن يا دين و آيين الهى است، آن گونه که از آيه (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعآ وَلاتَفَرَّقُوا) استفاده مى شود، و يا قرآن مجيد است، آن گونه که از حديث ثقلين برمى آيد که مى فرمايد: «کِتابُ اللهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّماءِ اِلَى الْأَرْضِ» و يا منظور، هر دو است، زيرا درواقع تفاوتى با هم ندارند. به يقين اگر اين توفيق الهى شامل حال ما گردد، که نعمت هاى او در حق ما کامل و چنگ زدن ما به حبل الله، قوىّ شود، خوشبخت ترين انسان ها خواهيم بود.
بعضى از شارحان نهج البلاغه در اين جا اشکالى مطرح کرده اند، که چگونه امام (عليه السلام) تقاضاى اتمام نعمت مى کند، در حالى که قرآن مى گويد: (وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللهِ لا تُحْصُوهَا) اشاره به اين که نعمت هاى الهى قابل شمارش نيست و حد و مرز ندارد؟
ولى بايد توجّه داشت که تکميل نعمت درجات و مراحلى دارد؛ اگر به مرحله نهايى آن هيچ کس نمى رسد، مراحل ديگرش قابل وصول است و امام (عليه السلام) آن را از خدا تقاضا مى کند. سپس حضرت شهادت به نبوّت پيامبر (صلي الله عليه و آله) را با ذکر اوصاف برجسته آن حضرت مطرح مى کند، مى فرمايد: «و گواهى مى دهيم که محمّد بنده و فرستاده اوست، همان کسى که در راه رضاى خدا در درياى مشکلات غوطه ور شد، و جام هر مصيبتى را جرعه جرعه نوشيد»؛ (وَنَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، خَاضَ إِلَى رِضْوَانِ آللهِ کُلَّ غَمْرَةٍ، وَتَجَرَّعَ فِيهِ کُلَّ غُصَّةٍ).
اين دو وصفى که امام (عليه السلام) درباره پيامبر (صلي الله عليه و آله) بيان فرموده، جامع همه اوصاف خير است؛ ايستادن در برابر مشکلات و تحمّل در برابر مصايب. تا آن مقاومت وتحمّل نباشد هيچ کار مهمى به سامان نمى رسد.
جمله «تَجَرَّعَ فِيهِ کُلَّ غُصَّةٍ» نشان مى دهد که حوادث گلوگير در برابر پيامبر (صلي الله عليه و آله) يکى دو تا نبود، بلکه او جرعه جرعه از جام مصايب مى نوشيد و تحمّل مى کرد؛ جمعى از بهترين يارانش را از او گرفتند، صبر کرد، انواع مشکلات و موانع را بر سر راه او ايجاد کردند، ولى از همه آن ها عبور فرمود و اين درواقع درسى است براى همه کسانى که مى خواهند با طاغوت ها مبارزه کنند و به اصلاح جامعه خويش بپردازند.
سپس امام (عليه السلام) بخشى از مشکلات عظيم پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) را در دوران رسالتش در چند جمله کوتاه و پرمعنا بيان مى کند، مى فرمايد: «بستگان و نزديکانش ناپايدار، و بيگانگان، در دشمنى اش مصمّم بودند، عرب براى نبرد با او زمام مرکب ها را رها ساخت و با شتاب، به سوى او راند تا اين که از دورترين نقطه وپرفاصله ترين خانه عداوت خويش را در برابر وى ظاهر ساخت»؛ (وَقَدْ تَلَوَّنَ لَهُ آلْأَدْنَوْنَ، وَتَأَلَّبَ عَلَيْهِ آلْأَقْصَوْنَ، وَخَلَعَتْ إِلَيْهِ آلْعَرَبُ أَعِنَّتَهَا، وَضَرَبَتْ إِلى مُحَارَبَتِهِ بُطُونَ رَوَاحِلِهَا، حَتَّى أَنْزَلَتْ بِسَاحَتِهِ عَدَاوَتَها، مِنْ أَبْعَدِ الدَّارِ، وَأَسْحَقِ آلْمَزَارِ).
جمله «تَلَوَّنَ لَهُ آلْأَدْنَوْنَ» اشاره به اين است که جمعى از بستگان نزديک پيامبر (صلي الله عليه و آله) مانند عباس که تمايل به حمايت از او داشتند، در کار خود ثابت قدم نبودند.
جمله «تَأَلَّبَ عَلَيْهِ آلْأَقْصَوْنَ» اشاره به شاخه هاى دورتر قبيله قريش است که دست به دست هم دادند و قبايل ديگر را نيز تحريک کردند تا در برابر پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) بايستند. در چنين شرايطى که نه نزديکان جرأت حمايت شجاعانه اى داشته باشند و نه دوران (دشمنان)، در عداوت و دشمنى کوتاهى کنند مشکلات عظيمى پيدا مى شود که ايستادگى در برابر آن بسيار سخت است.
جمله «خَلَعَتْ إِلَيْهِ آلْعَرَبُ أَعِنَّتَهَا، وَضَرَبَتْ إِلى مُحَارَبَتِهِ بُطُونَ رَوَاحِلِهَا» اشاره به سرعت و شتاب شديد مخالفان در عداوت و دشمنى با آن حضرت است، زيرا هنگامى که بخواهند مرکب به سرعت پيش برود، افسار آن را سست مى کنند و با شلّاق بر پهلوها و شکم آن مى زنند. تاريخ اسلام نيز در همه فصول خود به اين حقيقت گواهى مى دهد که دشمنان از هيچ کارى که فکر مى کردند به شکست اسلام و پيامبر (صلي الله عليه و آله) بينجامد خوددارى نکردند؛ ولى خدا مى خواست اين نور الهى خاموش نشود و روزبه روز درخشش بيشترى پيدا کند، لذا نقشه هاى آن ها را نقش بر آب کرد و آتش هايى را که افروخته بودند، با باران لطف و عنايتش خاموش ساخت و پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) از اين معرکه هاى خطرناک پيروز و سربلند بيرون آمد و اسلام، شرق و غرب جهان را تسخير کرد.
ولى از آن جا که منافقان داخلى ـ همان کسانى که اظهار اسلام کردند و ظاهرآ به مسلمانان پيوستند، ولى دل هاى آن ها بوى کفر مى داد و مملوّ از عداوت بود ـ نيز در اين ميان نقش مهمى داشتند و خط آن ها همچنان در ميان مسلمانان و حتى در عصر امام (عليه السلام) ادامه داشت، امام (عليه السلام) در ادامه اين سخن، هشدار اکيدى به مسلمانان درباره خط نفاق مى دهد و در بخش بعد ـ چنانکه خواهد آمد ـ اوصاف وخطرات منافقان را شرح مى دهد. ابن ابى الحديد در اين جا نگاهى کوتاه و گذرا به مشکلات و دشوارى هايى که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) در دوران رسالت خود پشت سر گذاشت، افکنده، چنين مى گويد:
«کسى که کتب تاريخ و سيره را مطالعه مى کند، مى داند که رسول الله (صلي الله عليه و آله) در راه خدا چه دشوارى هايى را تحمّل کرد؛ از استهزاى قريش در آغاز دعوت گرفته تا سنگسار کردن، تا آن جا که از پشت پاى او خون فرو مى ريخت و کودکان را به مخالفت و آزار او وادار مى کردند. شکمبه شتر بر سر او مى ريختند. لباس آن حضرت را بر گردنش پيچيده و مى فشردند. او را چند سال در شعب بنى هاشم (ابوطالب) محاصره کردند. خريد و فروش با او و مسلمانان اندک آن زمان را تحريم کردند و از ازدواج با آنان و سخن گفتن خوددارى نمودند تا آن جا که نزديک بود مسلمانان از گرسنگى هلاک شوند، و اگر بعضى از ارحام و علاقه مندان پيامبر (صلي الله عليه و آله) مخفيانه کمى آرد و خرما در تاريکى شب به آن ها نمى رساندند، از گرسنگى هلاک شده بودند. اصحاب و يارانش را مى گرفتند و مى زدند و در برابر آفتاب به بند مى کشيدند و از خانه خود دور مى ساختند تا آن جا که گروهى مجبور شدند به حبشه مهاجرت کنند و خود پيامبر (صلي الله عليه و آله) گاهى به قبيله ثقيف و گاهى به بنى عامر و گاه به ربيعه و غير آن ها پناه برد (ولى هيچ يک فايده اى نداشت). سپس همگى تصميم گرفتند که آن حضرت را شبانه به قتل برسانند و پيامبر (صلي الله عليه و آله) ناچار شد از چنگال آن ها فرار کند و به مدينه رود و به طايفه اوس و خزرج بپيوندد، در حالى که همسر و فرزندان خود و تمام وسايل زندگى اش را در مکّه رها کرده بود و با زحمت شديد توانست خود را به مدينه برساند. در آن جا نيز آن حضرت را آسوده نگذاشتند، جنگ ها پشت سر يکديگر روى داد و لشکرها پشت سر يکديگر به سوى او حرکت کردند، به گونه اى که هميشه در زحمت بود و جنگ ها يکى پس از ديگرى مسلمانان را در فشار قرار مى داد؛ ولى سرانجام خدا او را يارى کرد و آيينش جهانگير شد و کسى که با تاريخ اسلام آشنا باشد شرح اين مشکلات را مى داند (اين ها همان چيزى است که امام (عليه السلام) در جمله هاى کوتاه و پرمعناى اين خطبه به آن اشاره کرده است).
* * *
پاورقی ها
«ذاد» از ريشه «ذود» بر وزن «ذوق» به معناى راندن و طرد کردن است.
آل عمران، آيه 103. مجمع البيان، ج 2، ص 805، ذيل آيه 103 سوره آل عمران، اين حديث را از ابوسعيد خدرى، از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) نقل کرده است. ابراهيم، آيه 34. «غمره» در اصل از «غمر» بر وزن «خمر» به معناى از بين بردن اثر چيزى است. سپس به آب زيادى که همه چهره چيزى را مى پوشاند و مسير خود را مى شويد و پيش مى رود «غمره» و «غامر» گفته مى شود. «غصّه» در اصل به معناى غذا، آب و يا شىء ديگرى است که در گلو گير مى کند. انسان چون هنگام غم و اندوه، احساس مى کند چيزى در گلويش گير کرده است از آن تعبير به غصّه مى شود. «ادنون» جمع «أدنى» به معناى نزديک است، بنابراين «أدنون» يعنى نزديکان و در مقابل «أقصون» به معناى افراد دور است. «تألّب» از ريشه «ألب» بر وزن «امر» به معناى جمع شدن و از هر سو گرد آمدن است و به معناى شورانيدن و بسيج کردن بر ضدّ شخص يا گروهى نيز به کار مى رود. «أعنّة» جمع «عنان» يعنى زمام و لجام. «رواحل» جمع «راحله» به معناى مرکب و در بسيارى از مواقع به معناى شتر باربر است. «أسحق» از ريشه «سحق» بر وزن «قفل» يعنى دور شدن و اسحق به معناى دورترين نقطه است. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 10، ص 165.