تفسیر نامه 31

وَ مِن وَصيَّةٍ لَهُ عَليهِ السَّلامُ لِلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍ (عليهما السلام)، کَتَبَها إلَيْهِ «بِحاضِرَيْنِ» عِنْدَ انْصِرافِهِ مِنْ صِفّينٍ

ترجمه
از وصايا و سفارش هاى امام (عليه السلام) است به امام حسن مجتبى (عليه السلام) هنگام بازگشت از صفين در حالى که در سرزمين حاضرين
شرح و تفسیر
نامه در يک نگاه
اين وصيّت نامه که بعد از نامه مالک اشتر طولانى ترين نامه امام (عليه السلام) در نهج البلاغه است، يک دوره کامل درس اخلاق، تهذيب نفس، خودسازى، تربيت نفوس و سير و سلوک الى الله است و در حقيقت از سى بخش تشکيل مى شود.
در بخش اوّل، امام (عليه السلام) خود و فرزندش را به عنوان نويسنده نامه و مخاطب آن با عباراتى بسيار پرمعنا که با روح مجموع نامه هماهنگ است معرفى مى کند.
در بخش دوم، نامه را به عنوان وصيّت پدرى دلسوز و پرمحبّت براى فرزندى که به شدت مورد علاقه پدر است مى نگارد.
در بخش هاى سوم تا دهم، به تقوا، بررسى تاريخ پيشينيان، احتياط در همه امور و تفقه در دين و شکيبايى در برابر مشکلات و توکل بر خداوند و سپردن کارها به دست او و توجّه به اين حقيقت که قلب و روح جوان آماده پذيرش هر گونه تعليماتى است توصيه مى فرمايد و بر اين معنا تأکيد مى کند که پدرت تجربيات عمر خود را بدون زحمت در اختيار تو مى گذارد. سپس به آشنايى هرچه بيشتر با کتاب خدا و حلال و حرام الهى و سرانجام به اقتدا کردن به سنّت صالحان پيشين و لزوم پرهيز از شبهات، توصيه مى کند.
در بخش هاى يازدهم تا بيستم، نخست از فزونى مجهولات انسان نسبت به معلومات و هشدار درباره هر گونه انحراف از حق و تأکيد بر پيروى از پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) و اين که هيچ کس بدون تأسى به او به جايى نمى رسد سخن مى گويد، سپس به مسأله توحيد و شرح بخشى از صفات خداوند و آن گاه ترسيم ناپايدارى دنيا با ذکر يک مثال زيبا مى پردازد.
سپس اين درس را به فرزند دلبندش مى آموزد که خود را ميزان داورى براى ديگران قرار دهد؛ آنچه براى خود مى پسندد براى آن ها بپسندد و آنچه براى خود نمى پسندد براى ديگران نپسندد. آن گاه از آفات اخلاقى مهمى، مانند خودبينى سخن مى گويد و خدمت به خلق را به عنوان زاد و توشه اى مهم براى آخرت مى شمرد و درباره راه پرپيچ و خمى که در مسير آخرت است هشدار مى دهد. از اهمّيّت دعا و اين که کليد همه خيرات و برکات است به طور مشروح سخن مى گويد و هدف آفرينش انسان را که همان زندگى جاويدان آخرت است نه زندگى بى حاصل چند روزه دنيا، براى فرزندش روشن مى سازد.
در بخش هاى بيست و يکم تا سى ام، ياد مرگ را وسيله بيدارى مى شمرد و از پيمودن راه دنياپرستان برحذر مى دارد، از گذر سريع و ناخواسته عمر سخن مى گويد و راه هاى تهذيب نفس و پرهيز از آرزوهاى دور و دراز را نشان مى دهد و در ضمن، يک سلسه مسائل مهم اخلاقى را برمى شمرد و بر آن ها تأکيد مى ورزد. آن گاه از طرز معاشرت با برادران دينى سخن مى گويد و نکات مهمى را در اين زمينه يادآور مى شود. بر حفظ حقوق مردم و نيکى به برادران مسلمان تأکيد مى کند. سپس اندرزهاى مهمى درباره حريص نبودن براى به دست آوردن روزى، مى دهد. پس از آن، بخشى از مسائل مهم مربوط به حفظ حرمت زنان و رفتار صحيح با آن ها را يادآور مى شود. سپس از مسائل مربوط به مديريت زندگى و تقسيم کار در ميان افراد سخن مى گويد و سرانجام با توصيه به سپردن خويشتن به خدا و درخواست خير دنيا و آخرت از او، نامه را پايان مى دهد.
با توجّه به آنچه گفته شد، خوانندگان عزيز تصديق مى کنند که محتواى اين نامه ازنظر تربيت نفوس، فوق العاده داراى اهمّيّت است.
نکته ديگرى که توجّه به آن در اين جا لازم است اين است که مخاطب اين نامه، طبق غالب متون نهج البلاغه، امام حسن مجتبى (عليه السلام) است و در اکثر طرق اين نامه (که به گفته علّامه تسترى در شرح اين نامه بالغ بر پنج طريق مى شود) مخاطب، آن حضرت است و تنها در يکى از طرق روايت اين نامه، مخاطب، محمدبن حنفيه شمرده شده است. بعضى از شارحان براين تأکيدمى کنند که مخاطب
محمد بن حفنيه است و ظاهرآ دليلشان اين است که بعضى از تعبيرات اين نامه درباره مخاطب خود،با مقام عصمت امام سازگار نيست در حالى که مى دانيم اين گونه تعبيرات در مقام اندرز و نصيحت پدرانه به فرزند، مطلبى رايج است. مهم اين است که گرچه مخاطب اين نامه يک نفر است، ولى هدف، همه شيعيان و مسلمانان جهان، بلکه همه فرزندان آدم اند؛ گويى امام (عليه السلام) به عنوان پدر همه انسان ها سخن مى گويد و مخاطبش امام حسن (عليه السلام) به عنوان همه فرزندان، مورد نظر است.
اين که بعضى گفته اند: امام با توجّه به مقام والاى امامت و عصمت نياز به نصيحت و اندرز ندارد اشتباه بزرگى است، زيرا مقام والاى امامت و عصمت هرگز با تأکيد بر مسائل مهم اخلاقى منافات ندارد. به همين دليل در آن زمان که امام (عليه السلام) در بستر شهادت افتاده بود فرزندانش امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) را با نام، مخاطب قرار داد و دستوراتى به آن ها فرمود که از آن غافل نبودند.
نيز آنچه بعضى گفته اند که امام حسن (عليه السلام) در زمان صدور اين نامه بيش از سى سال داشت و با تعبيرى که در اين نامه آمده که مى فرمايد: قلب جوان آماده پذيرش هر گونه تعليمات است، سازگار نيست، اشتباه است؛ زيرا انسان در سن سى سالگى هنوز جوان است. علاوه بر اين، اشاره شد که مخاطب اين نامه همه انسان ها به عنوان فرزندان اميرمؤمنان على (عليه السلام) هستند.
شايان توجّه اين که در کتاب الامامة و السياسة آمده است: در داستان سقيفه هنگامى که ابوعبيده جراح مى خواست اميرمؤمنان على (عليه السلام) را از خلافت کنار بزند گفت: «يَابْنَ عَمّ إنّک حَديثُ السِّنّ وَ هؤُلاءِ مَشيخَةُ قَوْمِکَ؛ عموزاده تو هنوز جوانى و اين ها (ابوبکر و امثال او) پيرمردان باتجربه قوم تو هستند و مى دانيم که امام (عليه السلام) در آن زمان بيش از سى سال داشت. .