نامه 34

خطبه چیست؟ خطبه یا وعظ سخنی است برای تحریک مردم به انجام یا ترک عملی از طریق تحریک عواطف و اقناع آن‌ها. در واقع در خطابه پیش از آن که اندیشه و فکر افراد مورد خطاب باشد، احساسات و عواطف آن‌ها را مخاطب قرار می‌دهند. آیین سخنوری را خطابت می‌گویند.

وَ مِن کِتابٍ لَهُ عَليهِ السَّلامُ
إلى مُحَمّدِ بْنِ أبي بَکْرٍ لَمَّا بَلَغَهُ تَوَجُّدُهُ مِنْ عَزْلِهِ بِالاْشْتَرِ عَنْ مِصْرَ، ثُمَّ تُوفي الأشترُ في تَوَجُّهِهِ إِلى هُناکَ قَبْلَ وُصُولِهِ إِلَيْها
أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ بَلَغَنِي مَوْجِدَتُکَ مِنْ تَسْرِيحِ الأَشْتَرِ إِلَى عَمَلِکَ، وَ إِنِّي لَمْ أَفْعَلْ ذَلِکَ اسْتِبْطَاءً لَکَ فِي الْجَهْدَ، وَ لا ازْدِيَاداً لَکَ فِي الْجِدِّ، وَ لَوْ نَزَعْتُ مَا تَحْتَ يَدِکَ مِنْ سُلْطَانِکَ، لَوَلَّيْتُکَ مَا هُوَ أَيْسَرُ عَلَيْکَ مَئُونَةً وَ أَعْجَبُ إِلَيْکَ وِلايَةً. إِنَّ الرَّجُلَ الَّذِي کُنْتُ وَلَّيْتُهُ أَمْرَ مِصْرَ کَانَ رَجُلاً لَنَا نَاصِحاً، وَ عَلَى عَدُوِّنَا شَدِيداً نَاقِماً، فَرَحِمَهُ اللهُ! فَلَقَدِ اسْتَکْمَلَ أَيَّامَهُ، وَ لاقَى حِمَامَهُ، وَ نَحْنُ عَنْهُ رَاضُونَ؛ أَوْلاهُ اللهُ رِضْوَانَهُ، وَ ضَاعَفَ الثَّوَابَ لَهُ فَأَصْحِرْ لِعَدُوِّکَ وَ امْضِ عَلَى بَصِيرَتِکَ، وَ شَمِّرْ لِحَرْبِ مَنْ حَارَبَکَ، وَ ادْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّکَ، وَ أَکْثِرِ الاِسْتِعَانَةَ بِاللهِ يَکْفِکَ مَا أَهَمَّکَ وَ يُعِنْکَ عَلَى مَا يُنْزِلُ بِکَ، إِنْ شَاءَ اللهُ.

از نامه هاى امام (عليه السلام) است
به محمد بن ابى بکر هنگامى که به سبب عزلش از فرماندارى مصر و قرار دادن مالک اشتر به جاى او ناراحت شده بود، هرچند سرانجام اشتر در بين راه پيش از رسيدن به حکومت مصر (براثر سم معاويه) ديده از جهان فرو بست
اما بعد (از حمد و ثناى الهى)، به من خبر رسيده که از فرستادن «اشتر» به سوى منطقه اى که تحت ولايت توست ناراحت شده اى؛ ولى (بدان که) من اين کار را نه به اين علت انجام دادم که تو در تلاش و کوشش خود کندى کرده اى و نه براى اين که جديت بيشترى به خرج دهى (بلکه اين کار مصالح ديگرى داشته است) و اگر من آنچه را که در اختيار تو قرار داده بودم مى گرفتم تو را والى و حاکم جاى ديگرى قرار مى دادم که (نگهدارى و) هزينه آن براى تو آسان تر و حکومت آن برايت مطلوب تر و جالب تر باشد. آن مردى که من او را والى مصر کرده بودم مردى بود که درباره ما خيرخواه و در برابر دشمنان ما سرسخت و انتقام گير بود، خدايش رحمت کند عمر خود را به پايان برد و مرگ را ملاقات کرد در حالى که ما از او راضى و خشنود بوديم. خداوند نيز نعمت رضايت و بهشت خويش را به او ببخشد و پاداشش را مضاعف کند. (اما اکنون که مالک به شهادت رسيده و تو را از همه بهتر براى اين منصب مى شناسم محکم در جايگاه خود بايست و) براى پيکار با دشمنت بيرون آى و با بصيرت و فهم خود (در مبارزه با او) حرکت کن و براى جنگ با کسى که مى خواهد با تو بجنگد دامن همت به کمر زن (و شجاعانه با او بجنگ) و همه را به سوى راه پروردگارت دعوت کن و از او بسيار يارى طلب که مشکلات تو را حل خواهد کرد و در شدايدى که بر تو نازل مى شود يارى ات خواهد نمود، ان شاء الله.