خطبه 168

خطبه چیست؟ خطبه یا وعظ سخنی است برای تحریک مردم به انجام یا ترک عملی از طریق تحریک عواطف و اقناع آن‌ها. در واقع در خطابه پیش از آن که اندیشه و فکر افراد مورد خطاب باشد، احساسات و عواطف آن‌ها را مخاطب قرار می‌دهند. آیین سخنوری را خطابت می‌گویند.

وَ مِنَ الْکَلَام‏ لَه‏ (عليه السلام)
بَعْدَ مَا بُويِعَ بِالخِلافَةِ
وَقَدْ قَالَ لَهُ قَوْمٌ مِن الصَّحَابَةِ: لَوْ عَاقَبْتَ قَوْمآ مِمَّنْ أجْلَبَ على عُثْمانَ؟ فقال (عليه السلام)
يَا إِخْوَتَاهُ! إِنِّي لَسْتُ أَجْهَلُ مَا تَعْلَمُونَ، وَ لکِنْ کَيْفَ لِي بِقُوَّةٍ وَ آلْقَوْمُ آلْمُجْلِبُونَ عَلَى حَدِّ شَوْکَتِهِمْ، يَمْلِکُونَنَا وَ لا نَمْلِکُهُمْ! وَ هَاهُمْ هؤُلاءِ قَدْ ثَارَتْ مَعَهُمْ عِبْدَانُکُمْ، وَ آلْتَفَّتْ إِلَيْهِمْ أَعْرَابُکُمْ، وَ هُمْ خِلالَکُمْ يَسُومُونَکُمْ مَا شَاؤُوا؛ وَ هَلْ تَرَوْنَ مَوْضِعآ لِقُدْرَةٍ عَلَى شَيْءٍ تُرِيدُونَهُ! إِنَّ هذَا آلأَمْرَ أَمْرُ جَاهِلِيَّةٍ، وَ إِنَّ لِهوُلاءِ آلْقَوْمِ مَادَّةً. إِنَّ النَّاسَ مِنْ هذَا آلأَمْرِ ـ إِذَا حُرِّکَ ـ عَلَى أُمُورٍ: فِرْقَةٌ تَرَى مَا تَرَوْنَ، وَ فِرْقَةٌ تَرَى ما لا تَرَوْنَ، وَ فِرْقَةٌ لا تَرَى هذَا وَ لا ذَاکَ، فَاصْبِرُوا حَتَّى يَهْدَأَ النَّاسُ، وَ تَقَعَ آلْقُلُوبُ مَوَاقِعَهَا، وَ تُؤْخَذَ آلْحُقُوقُ مُسْمَحَةً؛ فَاهْدَؤُوا عَنِّي، وَ آنْظُرُوا مَاذَا يَأْتِيکُمْ بِهِ أَمْرِي، وَ لا تَفْعَلُوا فَعْلَةً تُضَعْضِعُ قُوَّةً، وَ تُسْقِطُ مُنَّةً، وَ تُورِثُ وَ هْنآ وَ ذِلَّةً. وَ سَأُمْسِکُ آلأَمْرَ مَا آسْتَمْسَکَ. وَ إِذَا لَمْ أَجِدْ بُدّآ فَآخِرُ الدَّواءِ آلْکَيُّ.

از سخنان امام (عليه السلام) است
پس از بيعت با آن حضرت گروهى از يارانش پيشنهاد کردند: بهتر بود کسانى را که بر عثمان شوريدند کيفر مى کرديد. امام (عليه السلام) در پاسخ آن ها اين خطبه را ايراد فرمود
برادران من! من از آنچه شما مى دانيد بى اطّلاع نيستم؛ ولى چگونه مى توانم (در شرايط فعلى) قدرت بر اين کار (مجازات قاتلان عثمان) را به دست آورم؟ حال آن که آن ها همچنان بر قدرت و شوکت خويش باقى و بر ما مسلّط اند و ما بر آن ها سلطه اى نداريم و اين ها جمعيّتى هستند که بردگان شما نيز با جوش و خروش به آنان پيوسته اند و اعراب باديه نشين نيز به آن ها ملحق شده اند (اضافه بر اين، آن ها يک دشمن خارجى نيستند؛ بلکه) در ميان شما قرار دارند و هرگونه بلايى را که بخواهند مى توانند بر سر شما بياورند. آيا با اين حال شما قدرتى بر اجراى خواسته هاى خود داريد؟! اين کار (قيام شورشيان در برابر عثمان) کار دوران جاهليّت بود و اين گروه پشتيبان هايى دارند و اگر حرکتى (براى مجازات قاتلان) صورت گيرد، مردم به چند گروه تقسيم مى شوند: گروهى همان را مى خواهند که شما مى خواهيد و گروهى رأي شان برخلاف رأى شماست و گروه سومى نه با شما هستند نه با آن ها (و به اين ترتيب شکاف عميقى در جامعه اسلامى به وجود مى آيد) بنابراين صبر کنيد تا مردم آرام گيرند و دل ها از تب وتاب بيفتد و حقوق به آسانى گرفته شود، مرا آسوده بگذاريد و به من فشار نياوريد و ببينيد چه دستورى از سوى من براى شما مى آيد. کارى نکنيد که قدرت ما را تضعيف کند و شوکت ما را فرو ريزد و سستى و ذلّت به بار آورد. من (در برابر اين گروه) تا آن جا که ممکن است خويشتن دارى مى کنم امّا اگر راه ديگرى نيابم، آخرين درمان، داغ کردن و سوزاندن (محلّ زخم) است!