تفسیر بخش اوّل

أَلْحَمْدُلِلهِ کُلَّمَا وَقَبَ لَيْلٌ وَغَسَقَ، وَآلْحَمْدُلِلهِ کُلَّمَا لاَحَ نَجْمٌ وَخَفَقَ، وَآلْحَمْدُلِلهِ غَيْرَ مَفْقُودِ آلْإِنْعَامِ، وَلاَمُکَافَإِ آلْإِفْضَالِ.

ترجمه
ستايش مخصوص خداوند است، هر زمان شب فرارسد و پرده ظلمت فرو افتد، و ستايش از آن پروردگار است هر زمان که ستاره اى طلوع و غروب کند، وحمد، ويژه خداوند است که نعمتش هرگز پايان نمى پذيرد و بخشش هاى او را جبران نتوان کرد.
شرح و تفسیر
ستايش، چنين خداوندى را سزاست!
در بخش نخست اين خطبه امام (عليه السلام) با تعبيرات تازه و پرمعنايى، به حمد وثناى الهى مى پردازد و به نکات جديدى اشاره کرده، مى فرمايد: «ستايش مخصوص خداوند است هر زمان شب فرارسد و پرده ظلمت فروافتد، وستايش از آنِ پروردگار است هر زمان که ستاره اى طلوع و غروب کند»؛ (آلْحَمْدُلِلهِ کُلَّمَا وَقَبَ لَيْلٌ وَغَسَقَ، وَآلْحَمْدُ لِلهِ کُلَّمَا لاَحَ نَجْمٌ وَخَفَقَ). اين تعبيرات اشاره به دو نکته مى کند: نخست اين که حمد و ستايش ما دائمى وهميشگى است و همان گونه که فرارسيدن شب و فرو افتادن پرده تاريکى به طور مرتّب تکرار مى شود و تا دنيا برپاست رفت و آمد شب و روز برقرار است، حمد و سپاس ما نيز جاويدان مى باشد، و نيز طلوع و غروب ستارگان، هميشگى است، همچون حمد و ستايش ما.
نکته ديگر اين که تاريکى شب و طلوع و غروب ستارگان از نعمت هاى بزرگ پروردگار است. تاريکى شب به انسان بعد از کار سنگين روزانه آرامش واستراحت مى بخشد، نه تنها به دليل اين که مانع از فعاليت هاست، بلکه به دليل اين که نفس ظلمت و تاريکى آرام بخش و خواب آور است، و به همين دليل بهترين موقع براى خواب عميق و راحت، شب ها و هنگام خاموش کردن چراغ هاست، قرآن مجيد در آيه 72 سوره قصص، به اين نکته اشاره کرده، مى فرمايد: (قُلْ أَرَاَيْتُمْ اِنْ جَعَلَ اللهُ عَلَيْکُمُ النَّهارَ سَرْمَدآ اِلَى يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ اِلهٌ غَيْرُ اللهِ يَأتِيکُمْ بِلَيْلٍ تَسْکُنُونَ فِيهِ اَفَلا تُبْصِرُونَ)؛ «بگو به من خبر دهيد اگر خداوند روز را تا قيامت بر شما جاودان کند، آيا معبودى غير از خدا مى تواند شبى براى شما بياورد تا در آن آرامش يابيد، آيا نمى بينيد؟!».
و در آيه بعد مى فرمايد: (وَمِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَکُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهارَ لِتَسْکُنُوا فِيهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ)؛ «و از رحمت اوست که براى شما شب وروز قرار داد تا هم در آن آرامش داشته باشيد و هم از فضل خدا بهره گيريد، شايد شکر (نعمت هاى او را) به جا آوريد».
اين معنا در آيات متعدّد ديگرى از قرآن نيز وارد شده و آزمايش هاى علمى نيز نشان داده است که بيدارى در شب و خواب در روز ضربه شديدى به سلامت انسان به خصوص ازنظر روانى وارد مى کند.
فايده طلوع و غروب ستارگان نيز بر کسى پوشيده نيست، چراکه تنظيم اوقات و پيدا کردن راه به سوى مقصود در درياها و صحراها، به وسيله ستارگان حاصل مى شود همان گونه که در سوره انعام مى خوانيم: (وَهُوَ الَّذِى جَعَلَ لَکُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِهَا فِى ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ)؛ «او کسى است که ستارگان را براى شما آفريد تا در تاريکى هاى صحرا و دريا به وسيله آن ها راه را بيابيد».
و در جاى ديگر مى فرمايد: (وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ)؛ «و (شب هنگام) به وسيله ستارگان راه (خود را) مى يابند».
آرى، در آن روز که وسايل راه يابى کنونى اختراع نشده بود مطمئن ترين وسيله براى کسانى که از بيابان هاى بى نشانه و درياها عبور مى کردند، در روزها طلوع وغروب آفتاب بود و در شب ها ستارگان، و به همين دليل راهيان برّ و بحر، فرد يا افراد آگاه از وضع نجوم را همراه خود داشتند، تا در بيابان و دريا راه را گم نکنند و اين که در رواياتِ پيامبر (صلي الله عليه و آله) اهل بيت عصمت (عليهم السلام) به «نجوم» تشبيه شده اند، به دليل همين است که مردم به برکت آن ها راه مستقيم حق را پيدا مى کنند واز بيراهه ها در امان خواهند بود.
تکيه امام (عليه السلام)، در ميان همه نعمت ها، بر تاريکى شب و طلوع و غروب ستارگان ممکن است مشتمل بر اين پيام نيز باشد که با قيام شاميان خونخوار بر ضد حکومت امام (عليه السلام) دوران تاريکى براى مسلمانان فرارسيد، و راه نجات در آن زمان فقط ستاره فروزان ولايت بود.
سپس امام (عليه السلام) به بخش ديگرى از اين ستايش پرداخته، مى فرمايد: «حمد، ويژه خداوند است که نعمتش هرگز پايان نمى پذيرد و بخشش هاى او را جبران نتوان کرد!»؛ (وَآلْحَمْدُلِلهِ غَيْرَ مَفْقُودِ آلْإِنْعَامِ، وَلاَمُکَافَإِ آلْإِفْضَالِ).
جمله اوّل درواقع اشاره به اين نکته است که نعمت پروردگار در يک يا چند چيز خلاصه نمى شود، بلکه سر تا پاى ما را در تمام عمر فراگرفته است، و جمله دوم ناظر به اين حقيقت است که بندگان هرگز توانايى جبران نعمت هاى الهى را ندارند، چراکه اوّلا او نيازى ندارد تا کسى بتواند نعمتش را جبران کند، و ثانيآ توانايى بر شکر و ثناى او، خود، احسان و نعمت ديگرى است ازسوى پروردگار چراکه شکر سبب فزونى نعمت مى گردد، همان گونه که در مناجات هاى معروف امام على بن الحسين (عليه السلام) مى خوانيم: «فَکَيْفَ لِي بِتَحْصِيلِ الشُّکْرِ؟ وَشُکْرِي اِيَّاکَ يَفْتَقِرُ اِلَى شُکْرٍ! فَکُلَّمَا قُلْتُ لَکَ الْحَمْدُ، وَجَبَ عَلَيَّ لِذَلِکَ أَنْ اَقُولَ لَکَ الْحَمْدُ؛ چگونه مى توانم شکر تو را کنم حال آن که توفيق شکرگزارى من از ذات مقدس تو نياز به شکر ديگرى دارد! پس هر زمان بگويم «لَکَ الْحَمْدُ» بر من واجب مى شود که به سبب اين موفقيت نيز بگويم «لَکَ الْحَمْدُ»! (به اين ترتيب هرچه به سوى شکر تو گام برمى دارم مديون نعمت هاى بيشترى مى شوم)».
بنابراين نهايت شکر ما آن است که در پيشگاه پروردگار اظهار عجز کنيم.
در حديثى از امام صادق (عليه السلام) آمده است که خداوند به موسى (عليه السلام) وحى فرستاد که اى موسى! حقّ شکر مرا ادا کن! عرض کرد: پروردگارا! چگونه حق شکر تو را ادا کنم، در حالى که هر شکرى به جا آورم مشمول نعمت تازه اى مى شوم؟!
خطاب آمد: اى موسى! اکنون حقّ شکر مرا ادا کردى، چراکه مى دانى اين توفيق نيز از من است!».
بنده همان بِه که ز تقصير خويش******عذر به درگاه خدا آورد
ورنه سزاوار خداوندى اش******کس نتواند که به جا آورد
* * * .
پاورقی ها
«وَقَبَ» از ريشه «وَقْب» گودال يا فرورفتگى در کوه يا زمين است، و هنگامى که چيزى داخل گودالى شود يا در تاريکى فرو رود، از آن تعبير به «وَقَبَ» مى کنند، به همين دليل تعبير بالا براى وارد شدن شب به کار رفته است.
«غَسَقَ» به معناى شدّت ظلمت است و از آن جا که شب هرچه به نيمه نزديک مى شود تاريکى اش بيشتر مى شود، «غَسَقَ» کنايه از نيمه شب نيز مى باشد، به همين دليل مفسران گفته اند: (اَقِمِ الصَّلواةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ اِلى غَسَقِ الَّيلِ) اشاره به چهار نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا مى کند، (وَقُرآنَ الْفَجْرِ) اشاره به نماز صبح است، (اسراء، آيه 78). «لاح» از ريشه «لَوْح» به معناى آشکار شدن و درخشيدن است، و درمورد هر موجود صيقلى و درخشنده به کار مى رود. «لوح» نيز به صفحه سفيد رنگى مى گويند که از چوب يا فلز ساخته شده باشد. «خَفَقَ» از ريشه «خَفْق» و «خفوق» به معناى تزلزل و تحرّک است به همين دليل هنگامى که ستاره و يا خورشيد و ماه غروب مى کند اين تعبير درمورد آن ها به کار مى رود. قصص، آيه 73. انعام، آيه 97. نحل، آيه 16. «افضال» و از ريشه «فضل» به معناى احسان و نيکى کردن است. مفاتيح نوين، مناجات هاى پانزده گانه، مناجات شاکرين، ص 73؛ بحارالانوار، ج 91، ص 146، ضمن ح 21. بحارالانوار، ج 13، ص 351، ح 41. کليات سعدى، ديباچه گلستان، ص 3.