تفسیر بخش اوّل

مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِينَ! آسْتَشْعِروُا الْخَشْيَةَ، وَ تَجَلْبَبوُا السَّکِينَةَ، وَعَضُّوا عَلَى النَّوَاجِذِ، فَإِنَّهُ أَنْبَى لِلسُّيُوفِ عَنِ الْهَامِ وَأَکْمِلُوا اللاَّْمَةَ، وَقَلْقِلُوا السُّيُوفَ فِي أَغْمَادِهَا قَبْلَ سَلِّهَا وَالْحَظُوا الْخَزْرَ، وَاطْعُنُوا الشَّزْرَ، وَنَافِحُوا بِالظُّبَا، وَ صِلُوا السُّيُوفَ بِالْخُطَا.

ترجمه
اى مسلمانان! لباس زيرين خود را ترس از خدا (و احساس مسئوليّت دربرابر دشمنان حق) و لباس رويين خود را آرامش و خونسردى قرار دهيد؛ دندان ها را بر هم بفشاريد که مقاومت جمجمه ها را دربرابر ضربات دشمن بيشتر مى کند. زره را (با کلاه خود و ساعدبند) کامل کنيد و شمشيرها را قبل از کشيدن از نيام، تکان دهيد (تا به آسانى از نيام درآيد). با خشم و بى اعتنايى به دشمن نظر افکنيد و به هرسو حمله کنيد و ضربه بزنيد (تا غافلگير نشويد)؛ از فاصله نزديک با لبه تيز شمشير، حمله کنيد و با پيش نهادنِ گام، شمشير را به دشمن برسانيد!
شرح و تفسیر
بخشى از فنونِ جهاد
در اين بخش از خطبه، امام (عليه السلام) نُه دستور از فنون جهاد الهى را که در ميدان جنگ بسيار کارساز است، بيان مى فرمايد و درواقع لشکريانش را با اين سلاح ها، مجهّز مى سازد.
در اوّلين و دومين دستور مى فرمايد: «اى مسلمانان! لباس زيرين خود را ترس از خدا (و احساس مسئوليّت دربرابر دشمنان حق) و لباس رويين خود را آرامش و خونسردى قرار دهيد»؛ (مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِينَ! اسْتَشْعِروُا الْخَشْيَةَ، وَتَجَلْبَبوُا السَّکِينَةَ).
«اِسْتَشْعِروُا» از ريشه «شعار» به معناى لباس زيرين است که با پوستِ تن انسان تماس دارد و اين که بعضى ازجمله ها يا تعبيرات به عنوان شعار يک گروه وملّت شناخته مى شود، شايد به اين دليل است که با قلب و درون آن ها آميخته است؛ هر چند در قالب جمله هايى و گاه با فرياد، اظهار مى شود. و «تَجَلْبَبُوا» از ريشه «جِلباب» به معناى لباس رويين است و معمولا به لباسى مى گويند که زنان سر و گردن و قسمت هايى از سينه و پشت خود را با آن مى پوشانند؛ درواقع از «خمار» (روسرى) بلندتر و از «ردا» (لباس بلند سرتاسرى) کوتاه تر است.
جالب اين که نخستين نکته اى که امام (عليه السلام) بر آن تأکيد مى کند که بايد با روح وجان جنگجويان عجين باشد، مسئله ترس از خدا و احساس مسئوليّت دربرابر فرمان اوست و اين مهم ترين انگيزه اى است که يک جهادگرِ باايمان مى تواند داشته باشد و به خاطر آن تا پاى جان مقاومت مى کند! در حالى که انگيزه هاى ديگر دربرابر آن کم اثر است.
اين نکته نيز حائز اهمّيت است که دومين دستور را حفظ آرامش وخونسردى ذکر مى کند؛ چراکه هرگونه اضطراب و دستپاچگى در ميدان جنگ، دربرابر دشمن، نشانه ضعف و ناتوانى و باعث جرأت و جسارت دشمن مى گردد. هميشه افراد قوى و نيرومند و شجاع، خونسردند و افراد ضعيف و ترسو، مضطرب و شتاب زده.
قرآن مجيد درباره پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) و مؤمنان مى فرمايد: (هُوَ الَّذِى أَنْزَلَ السَّکِينَةَ فِى قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ لِيَزْدَادُواْ إِيمَانآ مَّعَ إِيمَانِهِمْ وَ لِلّهِ جُنُودُ السَّموَاتِ وَالاَْرْضِ وَ کَانَ اللّهُ عَلِيمآ حَکِيمآ)؛ «او کسى است که آرامش را در دل هاى مؤمنان نازل کرده، تا ايمانى بر ايمانشان افزوده شود؛ لشکريان آسمان و زمين از آنِ خداست وخداوند دانا و حکيم است».
همين سکينه و آرامش بود که در جنگ هاى اسلامى عامل پيروزى مسلمين بر دشمنان گرديد؛ در لحظات بسيار سخت و بحرانى مانند زمانى که پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) در غار «ثور» بود و دشمن خونخوار در جست وجوى آن حضرت، به در غار رسيده بود، باز همين سکينه و آرامش به يارى او شتافت!
در سومين دستور مى فرمايد: «دندان ها را بر هم بفشاريد! که مقاومت جمجمه ها را دربرابر ضربات دشمن بيشتر مى کند»؛ (وَعَضُّوا عَلَى النَّوَاجِذِ، فَإِنَّهُ أَنْبَى لِلسُّيُوفِ عَنِ الْهَامِ).
«نواجذ» جمع «ناجذ» گاه به معناى همه دندان ها تفسير شده و گاه به معناى دندان هاى آسيا ـ که بعد از «انياب» واقع شده ـ و گاه آن را به معناى خصوص دندان عقل، تفسير کرده اند؛ در اين جا مناسب، معناى اوّل است، يعنى: همه دندان ها را بر هم بفشاريد!
گفته مى شود که اين کار دو فايده مهم دارد؛ نخست اين که: ترس و وحشت را از بين مى برد؛ به همين دليل انسان هنگامى که از ترس مى لرزد، به طور ناخودآگاه دندان ها را به هم فشار مى دهد، تا لرزه آن ها ساکت شود. و ديگر اين که: عضلات و استخوان هاى سر را محکم نگاه مى دارد، تا دربرابر ضربات دشمن آسيب کمترى ببيند. بعضى از مفسّران نهج البلاغه که شايد تأثير فشار دادنِ دندان ها را بر روى هم، در استحکام استخوان و عضلات جمجمه باور نمى کردند، اين جمله را کنايه از حفظ آرامش قلب و نداشتن اضطراب دانسته اند؛ در حالى که نه چنين خلاف ظاهرى ضرورت دارد و نه تناسب با جمله هاى قبل پيدا مى کند؛ زيرا چيزى جز تکرار نخواهد بود.
در چهارمين دستور مى فرمايد: «زره را (با کلاه خود و ساعدبند) کامل کنيد!»؛ (وَ أَکْمِلُوا اللَّأْمَةَ).
منظور از «کامل کردن زره» اين است که آن را به وسيله «خُود» (کلاه آهنينى که بر سر مى گذاشتند و مانند زره جنبه دفاعى داشت) و «ساعدبند» (ورقه آهنى که به صورت نيم دايره درآمده و به ساعد مى بستند تا دست را دربرابر ضربات تير ونيزه و شمشير حفظ کند) کامل کنند.
بعضى از مفسّران نهج البلاغه «لاَمَه» را به هرگونه سلاح جنگى تفسير کرده اند؛ که به اين ترتيب، دستور مورد بحث اشاره به فراهم ساختن سازوبرگ جنگى، به طور کامل است.
در پنجمين دستور مى فرمايد: «و شمشيرها را قبل از کشيدن از نيام، تکان دهيد! (تا به آسانى از نيام درآيد)»؛ (وَ قَلْقِلُوا السُّيُوفَ فِي أَغْمَادِهَا قَبْلَ سَلِّهَا). اين نکته، هر چند ظاهراً کوچک به نظر مى رسد، امّا درواقع دستور مهمّى است! چراکه گاه ماندن شمشير در غلاف براى مدّت طولانى، سبب مى شود که گوشه هايى از آن گير کند و در لحظات حسّاس که لازم است فوراً بيرون کشيده شود، خارج نشود و يا با تأخير خارج شود و در هر صورت ممکن است خطرات غير قابل جبرانى به وجود آورد.
در ششمين و هفتمين دستور مى فرمايد: «با خشم و بى اعتنايى، به دشمن نظر افکنيد و به هر سو حمله کنيد و ضربه بزنيد (تا غافلگير نشويد)!»؛ (وَ الْحَظُوا الْخَزْرَ، وَ اطْعُنُوا الشَّزْرَ).
«خَزْر» به معناى نگاه کردن با گوشه چشم است که معمولا انسان به هنگام غضب و گاه به هنگام بى اعتنايى، آن گونه نگاه مى کند و فايده استفاده کردن از اين روش در ميدان جنگ، نخست: برافروختن آتش غضب در درون است که همراهِ آن، تمام نيروهاى نهفته درون بسيج مى شود و قدرت انسان گاه چندين برابر مى گردد و ديگر اين که: با تمام چشم نگاه کردن، دليل بر ترس و وحشت وناتوانى است و سبب جسور شدن دشمن است.
«شَزْر»(بروزن نذر) به معناى پراکندگى است و در ميدان جنگ، به ضرباتى گفته مى شود که از چپ و راست بر دشمن وارد شود و توصيه امام (عليه السلام) به انتخاب اين روش، به اين دليل است که اگر جنگجويان ضربات خود را در يک سو متمرکز کنند، دشمن احساس امنيّت مى کند و از طرف هاى ديگر ضربات متقابلى وارد خواهد ساخت. به علاوه در ضرباتى که بر يک طرف وارد مى شود ـ اگر درست دقّت کنيم ـ با هر دو حرکت فقط يک ضربه بر حريف وارد مى شود؛ در حالى که ضرباتى که از دو سو وارد مى شود، با هر يک حرکت يک ضربه وارد مى گردد!
اين تعبيرات موشکافانه، نشان مى دهد که امام (عليه السلام) تا چه حدّ تجربه جنگى داشته و سعى مى کرده که آن ها را به لشکريان تحت فرمان خود، منتقل سازد تا از کوچک ترين برنامه هايى که مى تواند نقش مؤثّرى در پيروزى داشته باشد، بهره گيرى کند.
در هشتمين و نهمين دستور به دو نکته دقيق ديگر اشاره مى کند و مى فرمايد: «از فاصله نزديک، با لبه تيز شمشير حمله کنيد و با پيش نهادن گام، شمشير را به دشمن برسانيد!»؛ (وَ نَافِحُوا بِالظُّبَا، وَ صِلُوا السُّيُوفَ بِالْخُطَا).
«نافِحُوا» از ريشه «نَفْح» (بر وزن فتح) به معناى دميدن است. يعنى آن مقدار بايد به دشمن نزديک شد که گويى دميدن انسان به او مى رسد و «ظُبا» به معناى لبه تيز شمشير است و گاه گفته مى شود که منظور، قسمت بالاى شمشير است؛ در هر صورت ضرباتى که به اين شکل وارد شود، کارسازتر است.
و منظور ازجمله «صِلُوا السُّيُوفَ بِالْخُطَا» اين است که براى رساندنِ ضرباتِ شمشير به دشمن، گاه تنها کشيدن دست ها کافى نيست؛ بلکه بايد يک گام به جلو گذاشت و شمشير را بر پيکر دشمن حواله کرد. امام (عليه السلام) مى فرمايد: از اين روشِ کارساز نيز استفاده کنيد تا به موقع بتوانيد ضربه کارى بر پيکر دشمن وارد کنيد!
ذکر اين جزئيّات و نکته هاى باريک، درمورد جنگ هاى سنّتى و پيشين، نشان مى دهد که امام (عليه السلام) به تمام فنون جنگ آشنا بوده و سربازان خود را براى استفاده بهتر از سلاح هاى جنگى خود، تحت تعليم قرار مى داده است. بديهى است که اگر جنگ از سوى يک طرفِ درگيرى، کارساز شود و به صورت فرسايشى درنيايد، خون هاى کمترى در ميدان نبرد ريخته مى شود و مسائل انسانى آن محفوظ تر است. نکته
فنون جنگى در گذشته و حال
جنگ در عصر و زمان ما، علم يا علوم پيچيده اى است که براى فراگرفتن بخشى از آن، بايد سال ها در پاى درس استاد نشست و در ميدان، تمرين کرد وبدون آگاهى از اين علوم، نه کثرت نفرات مشکلى را حل مى کند و نه تنوّع وپيشرفتگى سلاح هاى جنگى؛ و درست به همين دليل مسلمانان جهان براى دفاع از مکتب و کشور و منافع خود، بايد آخرين تعليمات و تجربيّات را در زمينه فنون مختلف جنگ فراگيرند و اين از «واجبات کفاييّه» و گاه از «واجبات عينيّه» است.
بى شک در گذشته نه سلاح ها اين گونه پيچيده بود و نه فنون جنگ تا اين حد گسترده و پيچيده؛ با اين حال جنگ در آن زمان ها نيز فنون و آداب زيادى داشت که امام (عليه السلام) در جمله هاى کوتاه و پرمعناى اين خطبه به قسمتى از دقايق و ظرايف آن اشاره کرده که به خوبى نشان مى دهد تا چه حد داراى سابقه و تجربه و آگاهى بوده است. به خصوص روى انگيزه هاى سربازان براى جنگ، تکيه مى کند؛ همان چيزى که حرف اوّل را در ميدان هاى جنگ مى زند. بدون ترديد، ترس از مسئوليّت هاى الهى و حفظ آرامش (دو اصلى که امام (عليه السلام) در آغاز خطبه به آن اشاره فرموده است) نقش بسيار مهمى در پيروزى بر دشمن دارد.
ممکن است کسانى تصوّر کنند، تعليم اين فنونِ دقيق جنگى، سبب خون ريزى بيشترى در ميدان جنگ مى شود و اين درست چيزى است که از همه تعليمات جنگى در اسلام، خلاف آن استفاده مى شود؛ زيرا تعليمات جنگى اسلام بر اين اصل تکيه دارد که خون انسان ها کمتر ريخته شود.
ولى با توجّه به يک نکته روشن مى شود که تعليمات اين خطبه نيز، در همان مسير است؛ زيرا اگر مسلمانان آن چنان از فنون نبرد آگاه باشند که در يک حمله کوتاه و برق آسا محکم ترين ضربات را بر پيکر لشکر دشمن وارد کنند، زمان جنگ، کوتاه شده و طبعآ خون کمترى ريخته مى شود. بنابراين، تعليمات فوق نيز در همان مسير است. علاوه بر اين، ممکن است دشمن با آگاهى از قوّت و قدرت و جنگ آورى سپاه اسلام، به سرعت تسليم گردد و از درِ صلح درآيد که آن هم به خون ريزى کمتر، کمک مى کند.
* * *
پاورقی ها
فتح، آيه 4.
«أنبى» از ريشه «نَبْو» بر وزن «نبض» به معناى ارتفاع چيزى نسبت به چيز ديگر و دور شدن از آن است؛ به همين دليل، هنگامى که شمشيرها کارگر نشود اين واژه درمورد آن به کار مى رود؛ گويى شمشير از هدف دور مى شود و فاصله مى گيرد. «هام» جمع «هامه» به معناى «سرِ هر موجود ذى روح» است و گاه اين واژه به همين معنا به طور مطلق به کاررفته است. منهاج البراعة (راوندى)، ج 1، ص 290. «لأمة» بر وزن «رحمة» در اصل به معناى اجتماع و اتّفاق است؛ از همين رو هنگامى که دهانه زخم به هم آيد و خوب شود به آن «التيام» گفته مى شود و «لأمه» به معناى زره است، شايد از اين جهت که حلقه هاى آن با هم جمع شده و گره خورده است و گاه اين واژه به معناى هرگونه سلاح به کار مى رود. توضيح نهج البلاغة، ج 1، ص 261؛ شرح نهج البلاغة ابن ابى الحديد، ج 1، ص 169. «قَلْقِلُوا» از ريشه «قَلْقَله» بر وزن «مرحمه» به معناى حرکت دادن و لرزاندن است. «أَغْماد» جمع «غِمْد» بر وزن «رند» به معناى غلاف شمشير است و لذا درمورد پاره اى از گياهان که خارهاى آن لابه لاى برگ ها پنهان است اين تعبير به کار مى رود.