تفسیر بخش اوّل

آللَّهُمَّ دَاحِىَ الْمَدْحُوَّاتِ، وَ دَاعِمَ الْمَسْمُوکَاتِ، وَ جَابِلَ الْقُلُوبِ عَلَى فِطْرَتِهَا: شَقِيِّهَا وَ سَعِيدِهَا.

ترجمه
بار خدايا! اى گستراننده گسترده ها، و اى نگهدارنده آسمان هاى رفيع، و اى کسى که دل ها را با فطرت هاى ويژه آفريدى: هم آنان که سرانجام به بدبختى گراييدند و هم آنان که سعادتمند شدند.
شرح و تفسیر
اى نگهدارنده آسمان هاى رفيع
در اين بخش از خطبه، امام (عليه السلام) خداوند را به سه صفت از صفات والايش مى ستايد، عرضه مى دارد: «بار خدايا! اى گستراننده گسترده ها، و اى نگهدارنده آسمان هاى رفيع، و اى کسى که دل ها را با فطرت هاى ويژه آفريدى: هم آنان که سرانجام به بدبختى گراييدند و هم آنان که سعادتمند شدند»؛ (اَللَّهُمَّ دَاحِىَ الْمَدْحُوَّاتِ، وَدَاعِمَ الْمَسْمُوکَاتِ، وَجَابِلَ الْقُلُوبِ عَلَى فِطْرَتِهَا: شَقِيِّهَا وَسَعِيدِهَا). جمله اوّل اشاره به آغاز آفرينش آسمان ها و زمين است. مى دانيم که طبق نظريات معروف ميان دانشمندان، جهان هستى و کرات و اجرام آسمانى در آغاز به صورت توده واحدى بوده است که به علل معلوم و نامعلومى از هم جدا شده وگسترش يافته و امروز همچنان رو به گستردگى مى رود.
زمين نيز در آغاز زير آب فرو رفته بود. آب ها به تدريج در مناطق عميق وشکاف هاى زمين قرار گرفتند و خشکى ها پديدار شدند و با گذشت زمان، گسترش يافتند، تا اين که وضع خشکى ها و درياها تثبيت شد و امروز نيز براثر جذب سنگ هاى آسمانى، زمين به آرامى گستردگى بيشترى پيدا مى کند. قرآن مى فرمايد: (وَ السَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَييْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ * وَ الْأَرْضَ فَرَشْنَاهَا فَنِعْمَ الْمَاهِدُونَ)؛ «و ما آسمان را با قدرت بنا کرديم و همواره آن را وسعت مى بخشيم. و زمين را گسترديم و چه خوب گستراننده اى هستيم».
تعبير به «دَاعِمَ الْمَسْمُوکَاتِ» اشاره به نگهدارى کرات آسمانى اعم از سيّارات و ثوابت و کهکشان ها، به وسيله نيروى جاذبه ـ که درواقع يک ستون نامرئى است ـ مى باشد؛ نيرويى که چنان آن ها را در جاى خود نگه مى دارد که گاه ميليون ها سال مى گذرد و فواصلِ بين آن ها تغيير نمى کند.
قرآن مجيد مى گويد: (إِنَّ اللّهَ يُمْسِکُ السَّموَاتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولاَ وَ لَئِنْ زَالَتَا إِنْ أَمْسَکَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ کَانَ حَلِيمآ غَفُورآ)؛ «خداوند، آسمان ها و زمين را نگاه مى دارد تا (از نظام خود) منحرف نشوند و هرگاه منحرف گردند کسى جز او نمى تواند آن ها را نگاه دارد، او داراى حلم، و آمرزنده است».
جمله «وَ جـَابِلَ الْقُلُوبِ...» اشاره به علوم فطرى و الهى و غرائز و تمايلات ثمربخشى است که خداوند در درون جان انسان ها قرار داده است؛ علوم و غرايز و اميالى که به منزله ابزارى هستند که انسان در مسير تکامل و پيمودن راه هاى پيشرفت مادّى و معنوى و سير الى اللّه از آن بهره مى گيرد و بدون آن ها تلاش ها وکوشش هايش يا متوقّف و يا کم اثر مى شود.
ممکن است کسانى، ازجمله مذکور چنين استفاده کنند که خداوند شقاوت و سعادت را در ذات انسان ها قرار داده؛ گروهى ذاتآ سعادتمندند، و گروه ديگرى ذاتآ شقاوتمند؛ در حالى که جمله مذکور چنين مطلبى را القا نمى کند، بلکه مى گويد: خداوند به همه انسان ها اعم از کسانى که سرانجام سعادتمند، يا شقاوتمند مى شوند، علوم فطرى و غرائز ضرورى را مرحمت فرموده، هر چند گروهى از آن استفاده کرده و مسير سعادت را با آن طىّ مى کنند و گروه ديگرى با سوء استفاده، خود را در پرتگاه شقاوت مى افکنند، حديث معروف: «کُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ...؛ همه انسان ها بر فطرت توحيد از مادر متولّد مى شوند (و انحراف از اين فطرت، براثر تعليم و تربيت نادرستى است که بعدآ حاصل مى شود)» نيز اشاره به همين معناست.
واضح است که اگر سعادت و شقاوت ذاتى باشد و هرکس مجبور باشد که در همان مسير از پيش تعيين شده، گام بردارد، آمدن پيامبران و نزول کتاب هاى آسمانى و تکليف و مسئوليّت و احکام الهى و ثواب و عقاب، و در يک کلمه: تمام مسائل مربوط به تعليم و تربيت و آثار و نتايج آن، بى معنا خواهد شد؛ نه عقل چنين چيزى را مى پذيرد و نه شرع.
قرآن مجيد مى گويد: (إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاکِرآ وَ إِمَّا کَفُورآ)؛ «ما راه را به او نشان داديم، خواه شاکر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس». و در جاى ديگر مى فرمايد: (وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّيهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْويهَا)؛ «وسوگند به روح آدمى! و آن کس که آن را (آفريده و) موزون ساخته، سپس فجور و تقوا [= شرّ و خيرش] را به او الهام کرده است».
درواقع راه و چاه و عوامل سعادت و شقاوت را به او نشان داده است، بدون آن که او را مجبور به پذيرش چيزى کند، او در پيمودن هر دو راه مختار است و به همين دليل، دربرابر خداوند و وجدان خويش مسئوليّت دارد.

* * *