تفسیر بخش يازدهم

أُوصِِيکُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ الَّذِي أَعْذَرَ بِمَا أَنْذَرَ، وَ احْتَجَّ بِمَا نَهَجَ، وَ حَذَّرَکُمْ عَدُوّاً نَفَذَ فِي الصُّدُورِ خَفِيّاً، وَ نَفَثَ فِي الْآذَانِ نَجِيّاً، فَأَضَلَّ وَ أَرْدَى، وَ وَعَدَ فَمَنَّى، وَ زَيَّنَ سَيِّئَاتِ الْجَرَائِمِ، وَ هَوَّنَ مُوبِقَاتِ الْعَظَائِمِ، حَتَّى إِذَا اسْتَدْرَجَ قَرِينَتَهُ، وَ اسْتَغْلَقَ رَهِينَتَهُ، أَنْکَرَ مَا زَيَّنَ، وَ اسْتَعْظَمَ مَا هَوَّنَ، وَ حَذَّرَ مَا أَمَّن‏.

ترجمه
شما را به تقواى الهى سفارش مى کنم! همان خداوندى که با انذار و هشدار خود، راه عذر را بسته و با دلايل روشن، طريق هدايت را نشان داده و حجّت را تمام کرده است، و شما را از آن دشمنى بر حذر داشته که مخفيانه در درون سينه هاى شما نفوذ مى کند و آهسته در گوش هاى شما مى دمد و (به اين طريق شما را) گمراه مى سازد و به هلاکت مى کشاند؛ او نويد مى دهد و انسان را به آرزوها(ى باطل و دور و دراز) سرگرم مى کند و گناهان و جرايم را در نظرها زيبا جلوه مى دهد و معاصى بزرگ را کم اهميّت مى شمرد. (اين وضع همچنان ادامه مى يابد) تا به تدريج پيروان خود را فريب داده، درهاى سعادت را به روى گروگانِ خود ببندد (ولى در سراى آخرت که همگى در محضر عدل الهى حاضر مى شوند) شيطان آنچه را آراسته بود، انکار مى کند و آنچه را سبک جلوه داده بود، بزرگ مى شمرد و از آنچه فريب خوردگان را ايمن ساخته بود، بر حذر مى دارد (ولى افسوس که زمان جبران سپرى شده است!).
شرح و تفسیر
وسوسه هاى شياطين، مانع ديگر
در اين بخش از خطبه، امام (عليه السلام) به يکى ديگر از خطرات بسيار مهمّى که سعادت انسان را تهديد مى کند، اشاره مى فرمايد و آن خطر، وسوسه هاى شيطان و توطئه هاى اوست که براى فريب آدمى از مؤثّرترين وسايل بهره مى گيرد.
امام 7 براى سومين بار توصيه به تقوا کرده و به اتمام حجّت الهى اشاره مى فرمايد و مى گويد: «شما را به تقواى الهى سفارش مى کنم! همان خداوندى که با انذار و هشدار خود، راه عذر را بسته و با دلايل روشن، طريق هدايت را نشان داده، و حجّت را تمام کرده است»؛ (أُوصِيکُمْ بِتَقْوَى اللهِ الَّذِي أَعْذَرَ بِمَا أَنْذَرَ، وَآحْتَجَّ بِمَا نَهَجَ).
روشن است که عدل الهى بدون اتمام حجّتِ کافى، پياده نمى شود و به همين دليل، خداوند از طريق رسول ظاهر، که سلسله انبيا و اوليا هستند و رسول باطن، که عقل و خرد آدمى است حقّ و باطل را تبيين فرموده تا هيچ کس به عذر جهل و نادانى ـ براى تبرئه خويش در برابر خلاف کارى ها ـ متوسّل نشود.
در واقع جمله «اِحْتَجَّ بِمَا نَهَجَ» اشاره به ارائه طريق و نشان دادن راه سعادت است و جمله «أَعْذَرَ بِمَا أَنْذَرَ» اشاره به خطراتى است که در اين مسير، در اطراف انسان کمين کرده است.
شايان توجّه اين که خداوند به حداقلِّ اتمامِ حجّت در برابر بندگان بسنده نمى کند؛ بلکه از روى لطف و رحمتش حدّ اعلاى آن را ارائه مى دهد؛ به همين دليل، يافته هاى عقل را که براى اتمام حجّت در بسيارى از مراحل کافى است، با آموزه هاى وحى تأييد مى کند و براى اصلاح گنهکاران، عوامل هشدار دهنده در زندگى آن ها مى آفريند و مهلت کافى مى دهد: (وَ مَا کَانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَى حَتَّى يَبْعَثَ فِى أُمِّهَا رَسُولا يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَ مَاکُنَّا مُهْلِکِى الْقُرَى إِلاَّ وَ أَهْلُهَا ظَالِمُونَ)؛ «و پروردگار تو هرگز (اهل) شهرها و آبادى ها را هلاک نمى کرد، تا اين که در کانون آن ها پيامبرى مبعوث کند که آيات ما را بر آنان بخواند و ما هرگز آبادى ها و شهرها را هلاک نکرديم، مگر آن که اهلش ستمکار بودند».
بعد از ذکر اين مقدّمه، امام (عليه السلام) اشاره به خطرات شيطان مى کند، مى فرمايد: «و شما را از آن دشمنى بر حذر داشته که مخفيانه در درون سينه هاى شما نفوذ مى کند، و آهسته در گوش هاى شما مى دمد، و (به اين طريق شما را) گمراه سازد، و به هلاکت مى کشاند»؛ (وَ حَذَّرَکُمْ عَدُوّآ نَفَذَ فِي الصُّدُورِ خَفِيّآ، وَ نَفَثَ فِي الاْذَانِ نَجِيّآ، فَأَضَلَّ وَ أَرْدَى).
گر چه در اين جمله ها و جمله هاى آينده نام شيطان برده نشده است، ولى صفاتى که در آن آمده به روشنى نشان مى دهد که منظور شيطان است.
امّا دشمنى او از آغاز خلقت آدم (عليه السلام) بر همه کس آشکار شده است؛ همان گونه که قرآن مى گويد: خداوند به آدم (عليه السلام) خطاب کرد و فرمود: (إِنَّ هَذَا عَدوٌّ لَّکَ وَ لِزَوْجِکَ فَلا يُخْرِجَنَّکُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى)؛ «اين، دشمن تو و (دشمن) همسر توست، مبادا شما را از بهشت بيرون کند؛ که به زحمت و رنج خواهى افتاد».
و در جاى ديگر به طور عام مى فرمايد: (أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْکُمْ يَا بَنِى آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ)؛ «اى فرزندان آدم! آيا با شما عهد نکردم که شيطان را نپرستيد که او براى شما دشمن آشکارى است؟».
البتّه براى مؤمنان بيدار و سالکان هوشيار، شيطان مى تواند وسيله اى براى تکامل و پيشرفت و پرورش باشد؛ چراکه هرقدر در برابر وسوسه هاى او مقاومت کنند، قدرت معنوى و روحانى آن ها افزوده مى شود و مقامشان در پيشگاه خدا بالاتر مى رود. در ادامه اين سخن، از شيوه هاى مختلفِ وسوسه هاى شيطان، پرده برمى دارد و به سه نکته اشاره مى فرمايد و مى گويد: «او نويد مى دهد و انسان را به آرزوها(ى باطل و دور و دراز) سرگرم مى کند، و گناهان و جرايم را در نظرها زيبا جلوه مى دهد، و معاصى بزرگ را کم اهميّت مى شمرد»؛ (وَ وَعَدَ فَمَنَّى، وَ زَيَّنَ سَيِّئَاتِ الْجَرَائِمِ، وَ هَوَّنَ مُوبِقَاتِ الْعَظَائِمِ).
در حقيقت، اين سه، دام هاى مهمّ شيطان و سه طريق خطرناک نفوذ وى در انسان است؛ نخست اين که: انسان را گرفتار آرزوهاى طولانى مى کند و با مشتى خيالات و اوهامى که مربوط به آينده است، آينده اى که گاه هرگز به آن نمى رسد، او را سرگرم مى سازد و تمام وقت و فکر و نيروى او را به خود جذب مى کند و از اين طريق، راه خودسازى و اطاعت پروردگار را به روى او مى بندد.
دوم اين که: گناهان زشت و تنفّرآميز را که انسان به فرمان وجدان از آن مى گريزد، در نظر او زيبا جلوه مى دهد، بى بندوبارى را آزادى مى داند، آلودگى را از شئون تمدّن مى شمرد و سازش با اهل گناه را همزيستى مسالمت آميز معرّفى مى کند و خلاصه براى هر کار زشتى، عنوان زيبايى مى تراشد و فرمان وجدان را خفه مى کند.
ازسوى سوم: گناهان بزرگ را که انسان به دليل عظمتشان از آن ها مى گريزد، در نظر او ساده و سبک جلوه مى دهد و به عناوينى چون غفّاريت خداوند و اين که هيچ کس معصوم نيست و هرکسى گرفتار اين لغزش ها مى شود و:
«آن جا که برق عصيان بر آدم صفىّ زد *** ما را چگونه زيبد، دعوىّ بى گناهى»
و اين که راه توبه به هر حال باز است و شفاعت شافعان و پيامبر و امامان معصوم (عليهم السلام)، براى همين قبيل امور، ذخيره شده، او را آلوده بدترين گناهان مى کند.
حال ببينيم نتيجه اين وسوسه ها و نيرنگ ها و دام هاى شيطان به کجا مى رسد. امام (عليه السلام) در ادامه سخن با تعبيرات زيبا و پرمعنايى نتيجه آن را بيان کرده است؛ مى فرمايد: «(اين وضع همچنان ادامه مى يابد) تا به تدريج پيروان خود را فريب داده، درهاى سعادت را به روى گروگان خود ببندد (ولى در سراى آخرت که همگى در محضر عدل الهى حاضر مى شوند) شيطان آنچه را آراسته بود، انکار مى کند، و آنچه را سبک جلوه داده بود، بزرگ مى شمرد، و از آنچه فريب خوردگان را ايمن ساخته بود برحذر مى دارد (ولى افسوس که زمان جبران سپرى شده است!)»؛ (حَتَّى إِذَا آسْتَدْرَجَ قَرِينَتَهُ، وَ آسْتَغْلَقَ رَهِينَتَهُ، أَنْکَرَ مَا زَيَّنَ، وَ آسْتَعْظَمَ مَا هَوَّنَ، وَ حَذَّرَ مَا أَمَّنَ).
تعبير به «إِسْتَدْرَجَ» اشاره به اين نکته است که وسوسه هاى شيطان معمولا به صورت گام به گام است، تا در انسان، کارگر بيفتد؛ غالبآ ناگهانى و دفعى نيست تا افرادى که حتّى کمى تقوا در وجودشان است، مقاومت به خرج دهند، و شايد تعبير به (لا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ) (پيروى از گام هاى شيطان نکنيد) نيز که در آيات متعدّدى از قرآن مجيد آمده است، اشاره به همين نکته باشد.
تعبير «قَرِيْنَتَهُ» گويا از آيه شريفه (وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانآ فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ)؛ «و هرکس از ياد خداوند رحمان رويگردان شود، شيطانى را بر او مسلّط مى سازيم که همواره همنشين او خواهد بود» گرفته شده است؛ در واقع شيطان چنان به پيروان خود نزديک مى شود، که زندگى آن ها هرگز از او جدا نيست و قرين و مقارن اويند.
تعبير به «إِسْتَغْلَقَ رَهِينَتَهُ» اشاره به اين است که شيطان پيروان خود را به گروگان مى گيرد و راه هاى بازگشت را به روى آن ها مى بندد.
درست همچون شياطين انس، که وقتى افرادى را براى فساد به دام مى اندازند آن ها را از جهات مختلف آلوده و وامدار مى کنند، به طورى که نتوانند گامى جز در مسير اطاعت آن ها بردارند.
ولى در قيامت که پرده هاى نيرنگ و فريب و غرور کنار مى رود و هر کس هرچه دارد، ظاهر و آشکار مى شود، شيطان در مقام انکار برمى آيد و آنچه را کوچک شمرده بود، بزرگ مى شمرد و آنچه را امن و امان دانسته بود، خطرناک مى داند؛ ولى اين انکار نه براى او مفيد است و نه براى پيروانش؛ چرا که دوران بازگشت از گناه و توبه و جبران «مافات» سپرى شده است. نکته
انواع دام هاى شيطان
مى دانيم که انسان همواره با دو دشمن بزرگ روبه روست: دشمنى از درون به نام نفس امّاره و دشمنى از برون به نام شيطان که اعمالى مشابه و مکمّل يکديگر دارند.
گرچه همان گونه که گفتيم، وجود اين دو دشمن درونى و برونى براى افراد باايمان سبب هوشيارى بيشتر، آمادگى زيادتر و مبارزه قاطع تر با عوامل گناه است و در نتيجه موجب تکامل روح و جان، و قرب الى اللّه خواهد شد، ولى به هر حال غافل نشدن از چنين دشمنان خطرناکى، هوشيارى فراوانى مى طلبد؛ به خصوص اين که آن ها هرگز با صراحت انسان را دعوت به گناه نمى کنند؛ زشتى ها را زيبا جلوه مى دهند، گناهان بزرگ را کوچک و طاعات کوچک را بزرگ نشان مى دهند و دام هاى رنگارنگ بر سر راه بشر مى نهند و از تمام نقطه هاى ضعف انسان و راه هاى نفوذ در درون جان او، بهره مى گيرند و زنجيرهاى اسارت در چنگال شهوات و مال و مقام و آرزوهاى دور و دراز بر دست و پاى او مى نهند و به همين سبب، گاه يک لحظه غفلت، يک عمر بدبختى به دنبال مى آورد. اين جاست که در اخبار اسلامى هشدارهاى زيادى در اين زمينه داده شده، از جمله در حديثى مى خوانيم که خداوند به موسى (عليه السلام) وحى کرد: «مَا لَمْ تَسْمَعْ بِمَوْتِ إِبْلِيسَ فَلا تَأْمَنْ مَکْرَهُ؛ مادامى که خبر مرگ شيطان را نشنيده اى از مکر او ايمن مباش».
در همين زمينه در جلد اوّل همين کتاب، ذيل خطبه هفتم، شرح بيشترى درباره وسوسه هاى شيطان و راه نفوذ او در انسان و برنامه ريزى هاى شياطين آمده است.
اين سخن را با اشعار پرمعنايى از يکى از شعراى معاصر پايان مى دهيم:
ز شيطان بدگمان بودن نويد نيک فرجامى است *** چو خون در هر رگى بايد دوانْد اين بدگمانى را
نهفته نفس سوى مخزن هستى رهى دارد *** نهانى شحنه اى مى بايد اين دزد نهانى را .