تفسیر بخش پانزدهم

وَ أََعْظَمُ مَا هُنَالِکَ بَلِيَّةً نُزُولُ الْحَمِيمِ، وَ تَصْلِيَةُ الْجَحِيمِ، وَ فَوْرَاتُ السَّعِيرِ، وَ سَوْرَاتُ الزَّفِيرِ، لَا فَتْرَةٌ مُرِيحَةٌ، وَ لَا دَعَةٌ مُزِيحَةٌ، وَ لَا قُوَّةٌ حَاجِزَةٌ، وَ لَا مَوْتَةٌ نَاجِزَةٌ، وَ لَا سِنَةٌ مُسَلِّيَةٌ، بَيْنَ أَطْوَارِ الْمَوْتَاتِ، وَ عَذَابِ السَّاعَاتِ! إِنَّا بِاللَّهِ عَائِذُونَ!

ترجمه
و بزررگ ترين بلا در آن جا، آب سوزان دوزخ و ورود در جهنّم و شعله هاى برافروخته و نعره هاى آتش آن است. نه فَتْرتى آرام بخش در عذاب اوست و نه آرامشى که از درد جانکاه او بکاهد. نه قدرتى که مانع کيفر او شود، نه مرگى که او را از اين همه مصائب برهاند، و نه خوابى که به او تسکين دهد؛ بلکه در ميان انواع کيفرهاى مرگبار و عذاب هاى مداوم گرفتار است! و ما به خدا پناه مى بريم (از چنين سرنوشتى)!
شرح و تفسیر
قبر، باغى از بهشت يا حفره اى از دوزخ است!
امام (عليه السلام) در اين بخش از سخنانش به حوادث عالم برزخ و گرفتارى هايى که گنهکاران با آن دست به گريبان اند، اشاره مى کند. چرا که مسئله ثواب و عقاب، تنها مربوط به عالم قيامت نيست، بلکه در جهان برزخ نيز که واسطه اى است بين عالم دنيا و عالم قيامت، بخشى از آن دامنگير گروه زيادى مى شود و حديث معروف: «اَلْقَبْرُ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ، أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النِّيرَانِ؛ قبر، باغى از باغ هاى بهشت يا حفره اى از حفره هاى دوزخ است» اشاره روشنى به اين معناست.
به تعبير ديگر: آنچه در عالم قيامت است به شکل محدودى در برزخ نيز وجود دارد.
مى فرمايد: «بزرگ ترين بلا در آن جا، آب سوزان دوزخ و ورود در جهنّم و شعله هاى برافروخته و نعره هاى آتش آن است»؛ (وَ أَعْظَمُ مَا هُنَالِکَ بَلِيَّةً نُزُولُ آلْحَمِيم، وَ تَصْلِيَةُ آلْجَحِيمِ، وَ فَوْرَاتُ السَّعِير، وَ سَوْرَاتُ الزَّفِيرِ{6}).
اين همان جهنّم برزخى است که گوشه هايى از جهنّم سوزان قيامت را منعکس مى کند و اصحاب گناهان بزرگ، در کام آن فرو مى روند. همان گونه که قرآن مجيد درباره آل فرعون مى گويد: (آلنَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوّآ وَ عَشِيّآ وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ)؛ «(عذاب آن ها) آتش است که هر صبح و شام بر آن عرضه مى شوند و روزى که قيامت برپا مى شود (مى فرمايد:) فرعونيان را در سخت ترين عذاب ها وارد کنيد».{7}
از اين تعبيرات هولناک، به خوبى استفاده مى شود که عذاب برزخى نيز شديد
و وحشتناک است. آتشش فرياد مى زند و شعله هايش زبانه مى کشد و آب سوزانش سخت جانکاه است.
به راستى اگر انسان در دنيا، بعد از آن همه فراز و نشيب ها و درد و رنج ها و ناکامى ها و مصائب، پس از مرگ، وارد باغى از باغ هاى بهشت مى شد، هيچ مشکلى وجود نداشت و تمام آن مصائب و درد و رنج ها، جبران شده بود؛ ولى بلاى عظيم وقتى است که بعد از آن همه بدبختى ها، به دليل اعمال زشت و شومى که از پيش فرستاده است، گرفتار بدبختى هاى عظيم تر شود.
درست است که کلام امام (عليه السلام) در اين جا مطلق است، ولى بديهى است که ناظر به دنياپرستان و خودکامگان و ظالمان و آلودگان به گناه است و در فرازهاى گذشته اشارات روشنى به اين مطلب وجود داشت؛ مانند: (نَفَرَ مُسْتَکْبِرآ، و خَبَطَ سَادِرآ، مَاتِحآ فِي غَرْبِ هَوَاهُ، کَادِحآ سَعْيآ لِدُنْيَاهُ...).
سپس مى افزايد: «نه فَتْرتى آرام بخش در عذاب اوست، و نه آرامشى که از درد جانکاه او بکاهد؛ نه قدرتى که مانع کيفر او شود؛ نه مرگى که او را از اين همه مصائب برهاند؛ و نه خوابى که به او تسکين دهد؛ بلکه در ميان انواع کيفرهاى مرگبار و عذاب هاى مداوم گرفتار است! و ما به خدا پناه مى بريم! (از چنين سرنوشتى)!»؛ (لاَفَتْرَةٌ مُرِيحَةٌ، وَ لاَ دَعَةٌ مُزِيحَةٌ، وَلاَ قُوَّةٌ حَاجِزَةٌ، وَ لاَمَوْتَةٌ نَاجِزَةٌ، وَ لاَسِنَةٌ مُسَلِّيَةٌ، بَيْنَ أَطْوَارِ آلْمَوْتَاتِ، وَ عَذَابِ السَّاعَاتِ! إِنَّا بِاللهِ عَائِذُونَ!).
اين جمله هاى کوتاه و پرمعنا و تکان دهنده، که از آيات قرآن مجيد برگرفته شده، به خوبى نشان مى دهد که از يک سو عذاب الهى براى اين گونه اشخاص، در عالم برزخ بسيار دردناک است و از سويى ديگر، هيچ راه فرارى از آن وجود ندارد؛ چرا که با مرگ، پرونده اعمال بسته مى شود و تغيير و دگرگونى در آن ممکن نيست، مگراين که لطف خداوندشامل حال کسى شود و آن لطف هم بى حساب نخواهد بود.
آنچه در اين بخش از خطبه آمده، در واقع هماهنگ است با آيات قرآن مجيد، که درباره مجازات هاى دوزخ سخن مى گويد. در مورد شعله هاى سوزان آتش دوزخ در آيه 6 و7 سوره ملک مى خوانيم: (وَ لِلَّذِينَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ * إِذَا أُلْقُوا فِيهَا سَمِعوُا لَهَا شَهِيقآ وَ هِىَ تَفُورُ)؛ «براى کسانى که به پروردگارشان کافر شدند، عذاب جهنم است و چه بدفرجامى است؛ هنگامى که در آن افکنده شوند صداى وحشتناکى از آن مى شنوند در حالى که پيوسته فوران مى کند».
درباره فريادهاى آتش دوزخ در آيه 12 سوره فرقان مى خوانيم: (إِذَا رَأَتْهُمْ مِنْ مَکَانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَيُّظآ وَ زَفِيرآ)؛ «هنگامى که (اين آتش) آنان را از مکانى دور ببيند، صداى خشم آلودش را که با نفس زدن شديد همراه است، مى شنوند».
در مورد عدم آرامش براى دوزخيان در آيه 75 سوره زخرف مى فرمايد : (لاَيُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَ هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ)؛ «هرگز عذاب آنان کاسته نمى شود و در آن جا (از همه چيز) مأيوس اند».
در مورد عدم وجودِ يار و ياور دربرابر آن بلاهاى عظيم، در آيه 10 سوره طارق مى فرمايد :(فَمَالَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَ لانَاصِرٍ)؛«وبراى او هيچ نيروو ياورى نيست».
و در مورد عدم امکان دستيابى به مرگ آرام بخش در آيه 77 سوره زخرف مى فرمايد: (وَ نَادَوْا يَا مَالِکُ لِيَقْضِ عَلَيْنَا رَبُّکَ قَالَ إِنَّکُمْ مَاکِثُونَ)؛ «آن ها فرياد مى کشند: اى مالک دوزخ (اى کاش) پروردگارت ما را بميراند (تا آسوده شويم) مى گويد: شما (در اين جا) ماندگار هستيد».
و آيات ديگر... ، اين ها به خوبى نشان مى دهد که سخنان امام (عليه السلام) در سايه وحى آسمانى حرکت مى کند.
پاورقی ها
«دَعَه» از ريشه «وَدْع» بر وزن «منع» به معناى آرامش و استراحت است.
«مُزيحه» از ريشه «اِزاحه» به معناى زايل کردن و دور ساختن است. «نَاجِزه» از ريشه «نَجْز» به معناى پايان گرفتن است. «سِنَه» به معناى آغاز خواب است. «مُسَلِّيَه» از ريشه «تسليت» به معناى برطرف ساختن و به فراموشى سپردن است. اين حديث را ترمذى در سنن خود از پيامبر (صلي الله عليه و آله) نقل کرده است (ج 4، ص 55، ضمن ح 2578) و علّامه مجلسى نيز آن را در بحارالانوار، ج 6، ص 214 و 218 نقل کرده است. «حَميم» از ريشه «حَمّ» بر وزن «غم» به معناى گرمى است و به معناى آب بسيار داغ و سوزان نيز آمده و درعبارت بالا، اشاره به همين معناست. قرآن مجيد مى گويد: (فَشَارِبوُنَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ)؛ «و روى آن ازآب سوزان مى نوشيد». (واقعه، آيه 54) «تَصْليه» از ريشه «صَلْى» بر وزن «سعى» است و «صَلْى» هم به معناى سوزاندن و هم به معناى داخل آتش شدن آمده است؛ ولى «تَصْليه» معناى متعدّى دارد، يعنى تنها به معناى سوزاندن مى آيد. «فَوْرات» جمع «فَوْره» به معناى جوشش است. «سَوْرات» جمع «سَوْره» به معناى خشم و غضب است. «زفير» صداى آتش، هنگام زبانه کشيدن است. غافر، آيه 46.