تفسیر بخش شانزدهم

عِبَاادَ اللَّهِ، أَيْنَ الَّذِينَ عُمِّرُوا فَنَعِمُوا، وَ عُلِّمُوا فَفَهِمُوا، وَ أُنْظِرُوا فَلَهَوْا، وَ سُلِّمُوا فَنَسُوا! أُمْهِلُوا طَوِيلًا، وَ مُنِحُوا جَمِيلًا، وَ حُذِّرُوا أَلِيماً، وَ وُعِدُوا جَسِيماً، [جميلا]! احْذَرُوا الذُّنُوبَ الْمُوَرِّطَةَ، وَ الْعُيُوبَ الْمُسْخِطَةَ.

ترجمه
اى بندگان خدا! کجا هستند کسانى که عمر طولانى به آن ها داده شد و در ناز و نعمت به سر مى بردند (امّا قدر آن را ندانستند) و آن ها که تعليم داده شدند و فهميدند (ولى هرگز به آن عمل نکردند) و کسانى که به آنان مهلت داده شد (تا به اصلاح اعمال خويش بپردازند) ولى به بيهوده کارى پرداختند و آن ها که سلامت نصيبشان شد، ولى اين نعمت بزرگ را فراموش کردند (و هيچ گاه شکر آن را به جا نياوردند)؟ (آرى) به آن ها براى مدّت طولانى مهلت داده شد و نعمت هاى زيبا در اختيارشان قرار گرفت. آنان را از کيفر گناهانشان برحذر داشتند (تا از آن بپرهيزند) و پاداش هاى بزرگ (در برابر اطاعت فرمان خدا) به آن ها وعده داده شد (ولى آن را نيز به فراموشى سپردند) بترسيد از گناهانى که انسان را به هلاکت مى افکند! و از عيوبى که موجب خشم پروردگار است!
شرح و تفسیر
کجا رفتند قدرتمندان ناسپاس؟
در اين بخش از خطبه، امام (عليه السلام) لحن سخن را تغيير داده و تمامى بندگان خدا را مخاطب ساخته و آن ها را به مطالعه حال پيشينيان و پايان زندگى آنان دعوت مى کند. مى فرمايد: «اى بندگان خدا! کجا هستند کسانى که عمر طولانى به آنان داده شد و در ناز و نعمت به سر مى بردند، (امّا قدر آن را ندانستند) و آن ها که تعليم داده شدند و فهميدند (ولى هرگز به آن عمل نکردند) و کسانى که به آنان مهلت داده شد (تا به اصلاح اعمال خويش بپردازند) ولى به بيهوده کارى پرداختند و آن ها که سلامت نصيبشان شد، ولى اين نعمت بزرگ را فراموش کردند (و هيچ گاه شکر آن را به جا نياوردند)؟»؛ (عِبَادَاللهِ، أَيْنَ آلَّذِينَ عُمِّرُوا فَنَعِمُوا، وَ عُلِّمُوا فَفَهِمُوا، وَ أُنْظِرُوا فَلَهَوْا، وَ سُلِّمُوا فَنَسُوا!).
به راستى، اگر تاريخ را ورق بزنيم، يا به زندگى گذشته خودمان در اين عمر کوتاهمان بينديشيم و به خاطر بياوريم: چه افراد قدرتمند و مشمول انواع نعمت هاى الهى، در جامعه ما و جوامع ديگر زندگى کردند؛ ولى نه از نعمت هاى الهى بهره گرفتند، نه به آگاهى هاى خويش عمل کردند و نه در روز سلامتى، به بيمارى انديشيدند و نه در حال قدرت به ناتوانى! سرانجام با دست خالى، از اين جهان رخت بربستند و به سوى سرنوشت تاريکشان حرکت کردند.
آرى، اگر به اين امور بينديشيم به يقين بيدار خواهيم شد و آينده خويش را با چشم خود، در زندگى آنان تماشا خواهيم کرد. سپس امام (عليه السلام) در ادامه اين سخن مى افزايد: «(آرى) به آن ها براى مدّت طولانى مهلت داده شد و نعمت هاى زيبا در اختيارشان قرار گرفت؛ آنان را از کيفر گناهان بر حذر داشتند (تا از آن بپرهيزند) و پاداش هاى بزرگ (در برابر اطاعت فرمان خدا) به آن ها وعده داده شد (ولى آن را نيز به فراموشى سپردند)!»؛ (أُمْهِلُوا طَوِيلا، وَ مُنِحُوا جَمِيلا، وَحُذِّرُوا أَلِيمآ، وَ وُعِدُوا جَسِيمآ!).
آرى! نه آن مهلت طولانى مايه بيدارى آن ها شد و نه نعمت هاى گوناگون الهى وجدان خفته آن ها را براى شکر منعم، بيدار کرد؛ نه وعده عذاب الهى آن ها را از گناهان بازداشت و نه وعده پاداش هاى بزرگ، حرکتى به سوى اطاعت، در آنان ايجاد کرد!
در پايان اين بخش مى فرمايد: «بترسيد از گناهانى که انسان را به هلاکت مى افکند و از عيوبى که موجب خشم پروردگار است!»؛ (آحْذَرُوا الذُّنُوبَ آلْمُوَرِّطَةَ، وَ آلْعُيُوبَ آلْمُسْخِطَةَ).
قرآن مجيد در اين زمينه مى گويد: (کَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِکُمْ کَانُوا أَشَدَّ مِنْکُمْ قُوَّةً وَ أَکْثَرَ أَمْوَالاً وَ أَوْلاَدآ فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَلاقِکُمْ کَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِکُمْ بِخَلاقِهِمْ وَ خُضْتُمْ کَالَّذِى خَاضُوا أُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِى الدُّنْيَا وَ الاْخِرَةِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ)؛ «(شما منافقان) همانند کسانى هستيد که قبل از شما بوده اند، (و راه نفاق پيمودند، بلکه) آن ها از شما نيرومندتر و اموال و فرزندانشان بيشتر بود. آن ها از بهره خود (از مواهب الهى در راه گناه و هوس) استفاده کردند؛ شما نيز از بهره خود (در اين راه) استفاده کرديد، همان گونه که آن ها استفاده کردند؛ شما (در کفر و نفاق و استهزاى مؤمنان) فرو رفتيد، همان گونه که آن ها فرو رفتند؛ (و سرانجام) اعمالشان در دنيا و آخرت نابود شد؛ و آن ها همان زيان کاران اند».
هميشه پيشوايان بزرگ دين و علماى اخلاق، غافلان بى خبر را متوجه اين نکته کرده اندکه اندکى درباره اقوامى که پيش از آن ها مى زيستند، بينديشند. درباره پادشاهان بزرگ، سرداران نيرومند، قهرمان هاى تاريخ و ظالمان و ستمگران روزگار؛ ببينند سرانجام، سرنوشت آن ها به کجا رسيد؟ به کجا رفتند و چه چيز از اين دنيا با خود بردند و چه از آن ها باقى مانده است؟ قبرستان هايى خاموش، استخوان هايى پوسيده، قصرهايى ويران شده، و اموال و ثروت هايى که به دست ديگران افتاده است. چنان فراموش شده اند که گويى هرگز در اين دنيا نبوده اند؛ به گفته شاعر:
که آگه است که کاووس و کِىْ کجا رفتند *** که واقف است که چون رفت تختِ جَم بر باد
قدح، به شرط ادب گير، زان که ترکيبش *** ز کاسه سر جمشيد و بهمن است و قباد! .