تفسیر بخش هفتم

و منها: قَدَّرَ مَا خَلَقَ فَأَحْکَمَ تَقْدِيرَهُ، وَ دَبَّرَهُ فَأَلْطَفَ تَدْبِيرَهُ، وَ وَجَّهَهُ لِوِجْهَتِهِ فَلَمْ يَتَعَدَّ حُدُودَ مَنْزِلَتِهِ، وَ لَمْ يَقْصُرْ دُونَ الِانْتِهَاءِ إِلَى غَايَتِهِ، وَ لَمْ يَسْتَصْعِبْ إِذْ أُمِرَ بِالْمُضِيِّ عَلَى إِرَادَتِهِ، فَکَيْفَ وَ إِنَّمَا صَدَرَتِ الْأُمُورُ عَنْ مَشِيئَتِهِ؟

ترجمه

آنچه را که آفريده، به درستى اندازه گيرى نموده، و به خوبى تدبير کرده، و در مسير خودش قرار داده است. لذا هيچ موجودى از حدّ خود تجاوز نکرده، و پيش از رسيدن به هدف، بازنمى ايستد، و هنگامى که به آن فرمان داده شد که مطابق اراده پروردگار حرکت کن سرپيچى نمى کند؛ چگونه ممکن است سرپيچى کند، حال آن که همه چيز از اراده او سرچشمه گرفته است؟!

شرح و تفسیر

شرح و تفسیر
همه چيز از اراده او سرچشمه مى گيرد!
در اين بخش از خطبه، امام (عليه السلام) بار ديگر به جهان آفرينش و تدبير الهى در خلقت و نظم و ادامه آن بازمى گردد و از اين نظم و تدبير به عنوان آينه اى براى نشان دادن جلال و جمال پروردگار بهره مى گيرد. مى فرمايد: «آنچه را که آفريده، به درستى اندازه گيرى نموده و به خوبى تدبير کرده و در مسير خودش قرار داده است»؛ (قَدَّرَ مَاخَلَقَ فَأَحْکَمَ تَقْدِيرَهُ، وَ دَبَّرَهُ فَأَلْطَفَ تَدْبِيرَهُ، وَ وَجَّهَهُ لِوِجْهَتِهِ).
به اين ترتيب، مراحل سه گانه «تقدير» و «تدبير» و «توجيه» را بيان فرموده است. «تقدير»، مقام اندازه گيرى خلقت موجودات است، «تدبير»، به راه انداختن آن ها در مسير تعيين شده است و «توجيه»، فراهم ساختن اسباب حرکت در اين مسير براى رسيدن به مقصد نهايى است و تمام اين مراحل طبق حساب دقيق و برنامه منظّمى است، به گونه اى که در همه جهان هستى هيچ موجودى نه در آغاز آفرينش و نه در مسير حرکت خود به سوى هدف، بى برنامه نيست.
به همين علت بلافاصله مى افزايد: «هيچ موجودى از حدّ خود تجاوز نکرده و پيش از رسيدن به هدف، بازنمى ايستد و هنگامى که به آن فرمان داده شد که مطابق اراده پروردگار حرکت کن، سرپيچى نمى کند؛ چگونه ممکن است سرپيچى کند، حال آن که همه چيز از اراده او سرچشمه گرفته است؟!»؛ (فَلَمْ يَتَعَدَّ حُدُودَ مَنْزِلَتِهِ، وَ لَمْ يَقْصُرْ دُونَ الإِنْتِهاءِ إِلى غَايَتِهِ، وَ لَمْ يَسْتَصْعِبْ إِذْ أُمِرَ بِالمُضِيِّ عَلَى إِرَادَتِهِ، فَکَيْفَ وَ إِنَّمَا صَدَرَتِ الاُْمُورُ عَنْ مَشِيئَتِهِ؟).
در حقيقت، اين سخن، اشاره به آن است که تصوّر نشود حرکات موجودات زمينى و آسمانى و پيمودن مراحل وجود در جهان گياهان و حيوانات و انسان و کواکب آسمان بى حساب است. همه در حرکات خود، سر به فرمان او دارند و برنامه اى را که از پيش براى آن ها تعيين کرده، اجرا مى کنند و هيچ تخلّفى از برنامه هاى تعيين شده ندارند و به اين ترتيب، جهان هستى مجموعه اى است از نظم دقيق و حرکات و جريان هاى برنامه ريزى شده.
در آيات قرآن مجيد نيز، به اين مراتب و مراحل سه گانه اشاره شده است. در سوره يس آيات 38 تا 40 مى فرمايد: (وَ الشَّمْسُ تَجْرِى لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا ذلِکَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ * وَ الْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ * لا الشَّمْسُ يَنْبَغِى لَهَا أَنْ تُدِرْکَ الْقَمَرَ وَ لا الَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَ کُلٌّ فِى فَلکٍ يَسْبَحُونَ)؛ «و خورشيد (نيز براى آن ها آيتى است) که پيوسته به سوى قرارگاهش در حرکت است، اين تقدير خداوند توانا و داناست. و براى ماه منزلگاه هايى قرار داديم (و هنگامى که اين منازل را طى کرد) سرانجام به صورت شاخه کهنه (قوسى شکل و زرد رنگ) خرما درمى آيد. نه خورشيد را سزاست که به ماه رسد و نه شب بر روز پيشى مى گيرد و هر يک در مسير خود شناورند».
آيات فراوان ديگرى نيز در قرآن وجود دارد که به اين حقيقت اشاره مى کند.
در اين جا به دو نکته بايد توجّه داشت: نخست اين که، آنچه در جمله هاى فراز مورد بحث، درباره امر و فرمان و پيروى موجودات از فرمان الهى آمده، همه اشاره به اوامر تکوينيّه الهى، يا به تعبيرى ديگر: اشاره به قوانينى است که خداوند براى جهان هستى تعيين کرده و همه موجودات را در چنبر اين قوانين قرار داده است به گونه اى که تخلّف از اين قوانين براى آن ها غير ممکن است.
ديگر اين که، اين سخن هرگز به معناى مجبور بودن انسان در افعال خويش نيست! چرا که خداوند صفت اختيار و آزادى اراده را به عنوان يک قانون از قوانين عالم هستى براى انسان قرار داده است و انسان هرگز نمى تواند اين صفت را از خود سلب کند و به تعبير ديگر: آزادى او نيز به فرمان خداست.