تفسیر بخش نهم

وَ نَظَمَ بِلَا تَعْلِيقٍ رَهَوَاتِ فُرَجِهَا، وَ لَاحَمَ صُدُوعَ انْفِرَاجِهَا، وَ وَشَّجَ بَيْنَهَا وَ بَيْنَ أَزْوَاجِهَا، وَ ذَلَّلَ لِلْهَابِطِينَ بِأَمْرِهِ، وَ الصَّاعِدِينَ بِأَعْمَالِ خَلْقِهِ، حُزُونَةَ مِعْرَاجِهَا، وَ نَادَاهَا بَعْدَ إِذْ هِيَ دُخَانٌ، فَالْتَحَمَتْ (فالتجمت) عُرَى أَشْرَاجِهَا، وَ فَتَقَ بَعْدَ الِارْتِتَاقِ صَوَامِتَ أَبْوَابِهَا، وَ أَقَامَ رَصَداً، مِنَ الشُّهُبِ الثَّوَاقِبِ عَلَى نِقَابِهَا، وَ أَمْسَکَهَا مِنْ أَنْ تُمُورَ، فِي خَرْقِ الْهَوَاءِ بِأَيْدِهِ، وَ أَمَرَهَا أَنْ تَقِفَ مُسْتَسْلِمَةً لِأَمْرِهِ.

ترجمه
(خداوند) فاصله هاى وسيع و گشوده (ى کرات آسمانى) را بى آن که بر چيزى تکيه داشته باشند، تنظيم کرد و شکاف ها (ى ميان هر کدام از آن ها) را پيوند داد، آن ها و نظاير آن ها را به يکديگر مربوط ساخت، و مشکل فرود آمدن فرشتگان را براى ابلاغ فرمان او، و بالا بردن اعمال مخلوقات به آسمان، آسان ساخت. به آسمان ها در حالى که به صورت دود بودند، فرمان داد (فرمانى تکوينى براى پيمودن مراحل خلقت و تکامل). در اين هنگام، ميان بخش هاى مختلفِ آن ارتباط برقرار گشت (و به صورت توده عظيمى درآمدند). سپس آسمان ها را از هم جدا ساخت و درهاى بسته آن ها را بازگشود، و نگهبانانى از شهاب هاى ثاقب بر هر راهى گماشت (تا مانع نفوذ شياطين به آسمان ها گردد) و آن ها را با دست قدرتش بى آن که گرفتار حرکات ناموزون گردند (در فضا) نگاهداشت و به آن ها فرمان داد که تسليم امر او باشند (و از قوانين آفرينش پيروى کنند).
شرح و تفسیر
آفرينش آسمان ها
امام (عليه السلام) در فراز گذشته اين خطبه، به کليّاتى از تدبير جهان آفرينش و قوانين حاکم بر آن و تنوّع و کثرت موجودات اشاره فرمود و در اين بخش و بخش هاى آينده، به جزئيات آن اشاره مى فرمايد و بحث هاى بسيار عميق و پرمعنايى را درباره آفرينش آسمان ها، فرشتگان، زمين و جهان پايين، آدم (عليه السلام) و چگونگى آفرينش او و انواع روزى هايى که خداوند در اختيار انسان ها قرار داده، مطرح مى سازد.
نخست به سراغ آفرينش آسمان ها مى رود و مى فرمايد: «خداوند فاصله هاى وسيع و گشوده (ى کرات آسمانى) را بى آن که بر چيزى تکيه داشته باشد تنظيم کرد و شکاف ها (ى ميان هرکدام از کرات) را پيوند داد»؛ (وَ نَظَمَ بِلا تَعْلِيقٍ رَهَوَاتِ فُرَجِهَا، وَ لاَحَمَ صُدُوعَ انْفِرَاجِهَا).
در واقع امام (عليه السلام) در جمله اوّل به همان چيزى اشاره فرموده که در قرآن مجيد دو بار به آن اشاره شده است. مى فرمايد: (اللهُ الَّذِى رَفَعَ السَّمواتِ بِغَيرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا)؛ «خدا همان کسى است که آسمان ها را بدون ستون هايى که بتوانيد آن ها را ببينيد، برافراشت». امروز هم همه دانشمندان فلکى تصريح مى کنند که کرات آسمان ها از هم جدا هستند و تعادل و نيروى جاذبه و دافعه، هر کدام را در جايگاه خود قرار داده است.
و جمله دوم، بين اشاره به پيوند بين اجزاى هر کره مى باشد. بنابراين، در ميان اين دو جمله هيچ گونه تضادّى نيست، آن جا که مى فرمايد: فاصله ها را بى آن که بر چيزى تکيه داشته باشند نظام بخشيد و در جمله بعد مى گويد: شکاف ها را به هم پيوند داده است. چرا که يکى ناظر به کلّ و ديگرى ناظر به اجزاست (وحدت ضميرها مشکلى در اين جا ايجاد نمى کند، چرا که هر دو به آسمان ها برمى گردد، يکى به مجموعه و ديگرى به اجزا). (دقّت کنيد!)
در جمله سوم، به رابطه ميان کرات آسمانى که با هم قرين هستند اشاره مى فرمايد و مى گويد: «خداوند آن ها و نظاير آن ها را به يکديگر مربوط ساخت»؛ (وَ وَشَّجَ بَيْنَهَا وَ بَيْنَ أَزْوَاجِهِا).
اين تعبير ممکن است اشاره به منظومه هاى عالم بالا باشد که مجموعه هايى را تشکيل مى دهند که از کرات شبيه به يکديگر تشکيل شده اند و به اين ترتيب، در اين کلام کوتاه و پرمعنا، هم اشاره به نظمى شده که بر هر يک از کرات حاکم است و هم اشاره به منظومه ها و مجموعه عالم بالا.
در چهارمين جمله اشاره به شيوه هاى نزول فرشتگان از و صعودشان به آسمان ها کرده، مى فرمايد: «مشکل فرود آمدن فرشتگان را براى ابلاغ فرمان او، و بالا بردن اعمال مخلوقات به آسمان، آسان ساخت»؛ (وَ ذَلَّلَ لِلْهَابِطِينَ بِأَمْرِهِ، وَ الصَّاعِديِنَ بِأَعْمَالِ خَلْقِهِ، حُزُونَةَ مِعْرَاجِهَا).
آيا فرشتگان، وجود مادّى هستند و صعود به آسمان ها و نزول از آن ها دارند يا منظور از اين صعود و نزول، صعود و نزول معنوى است؟ مفسّران نهج البلاغه تفسيرهاى متفاوتى در اين زمينه دارند. آنچه موافق ظاهر اين جمله هاى امام (عليه السلام) و بسيارى از روايات و حتّى آيات قرآن مجيد است، اين است که آن ها وجودات نوريّه اى هستند که در عين لطافت، جنبه جسمانى نيز دارند؛ هر چند به سبب همان لطافت، براى ما قابل مشاهده نباشند؛ در اين صورت، صعود ونزول، ورفت و آمد براى آن ها تصوّر مى شود.
به خواست خداوند در فرازهاى بعدى همين خطبه که درباره ملائکه بحث مى کند، سخنان بيشترى در اين زمينه خواهيم گفت.
سؤال ديگرى که در اين جا مطرح مى شود اين است که مگر خداوند مکانى در آسمان ها دارد که فرشتگان، پيام او را از آسمان بالا، به زمين مى آورند و اعمال بندگان را از زمين به سوى آسمانها نزد او مى برند؟ به يقين، چنين چيزى درباره خداوند که مافوق عالم مادّه است و زمان و مکان و اجزايى براى او تصوّر نمى شود، امکان پذير نيست! پس چگونه فرشتگان از نزد او پيام مى آورند و اعمال بندگان را نزد او مى برند؟
با توجّه به يک نکته دقيق، پاسخ اين سؤال روشن مى شود و آن اين که درست است که زمين و آسمان از مخلوقات خدا هستند، ولى مراکزى در اين جهان مادّه وجود دارد که محل تابش انوار الهى يا به تعبير ديگر، داراى قداست خاصّى است. همان گونه که در روى زمين هم، همه جا شبيه هم نيست؛ مثلا موسى بن عمران(عليه السلام) براى گرفتن پيام خدا به کوه طور مى رود و پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) در آغاز به غار حرا مى رفت؛ در حالى که هيچ يک از آن ها نزديک تر از ديگرى به خدا نبود، ولى قداست محل سبب مى شود که در مکان هايى همچون طور و حرا و مسجدالحرام و مانند آن، انوار الهيّه بيشتر باشد.
در مورد فرشتگان نيز چنين است که در جهان بالا، مراکز قُدسى وجود دارد که فرشتگان در آن جا، پيام الهى را درک مى کنند و پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) نيز در معراج به همان مراکز، بلکه بالاتر از آن رسيد و مشمول عنايات بيشترى گرديد و اعمال نيک بندگان نيز در آن مراکز قدس، به وديعت سپرده مى شود و تا روز بازپسين نگهدارى خواهد شد.
سپس امام (عليه السلام) آنچه را که در جمله هاى قبل به اجمال فرمود، به تفصيل بيان مى کند و در ضمن پنج جمله، مراحل آفرينش آسمانها را شرح مى دهد. نخست مى فرمايد: «به آسمانها در حالى که به صورت دود بودند، فرمان داد (فرمانى تکوينى، براى پيمودن مراحل خلقت و تکامل)»؛ (وَ نَادَاهَا بَعْدَ إِذْ هِيَ دُخَانٌ).
اين جمله، در حقيقت اشاره به نخستين مرحله آفرينش جهان است که در قرآن مجيد نيز در آيه 11 سوره فصّلت آمده است: (ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّماءِ وَ هِىَ دُخَانٌ)؛ «سپس به تدبير آسمان پرداخت، در حالى که به صورت دود بود».
اين همان چيزى است که دانش امروز نيز آن را تأييد مى کند و مى گويد: تمام جهان در آغاز به صورت توده بسيار عظيمى از گاز بود.
در جمله دوم مى افزايد: «و در اين هنگام، ميان بخش هاى مختلف آن ارتباط برقرار گشت (و به صورت توده عظيمى درآمدند)»؛ (فَالْتَحَمَتْ عُرَى أَشْرَاجِهَا). با توجه به اين که «إلتحام» به معناى به هم پيوستن و «عرى» جمع «عُرْوه» به معناى دستگيره و «أَشْراج» جمع «شَرَج» به معناى شکاف است، مفهوم جمله اين مى شود که: خداوند آن توده عظيم دود مانند را فشرده کرد، شکاف ها را برطرف ساخت و اطراف آن را به هم پيوند داد، گويى اين شکاف ها همچون جعبه هايى است که دستگيره هاى آن را براى محفوظ ماندن به هم مى بندند و مرتبط مى سازند.
اين جمله نيز با دانش امروز که خبر از فشردگى توده گازى شکل ـ به سبب جاذبه درونى ـ مى دهد هماهنگ است.
در جمله سوم مى افزايد: «سپس آسمان ها را از هم جدا ساخت و درهاى بسته آن ها را بازگشود»؛ (وَ فَتَقَ بَعْدَ الاِرْتِتَاقِ صَوَامِتَ أَبْوَابِهَا).
اين تعبير، ممکن است اشاره به نظرات دانشمندان معاصر باشد که معتقدند: توده گازى شکل نخستين، براثر انفجار عظيمى که در درونش رخ داد، متلاشى شد و ستارگان و کهکشان ها به وجود آمدند. و طبق فرضيه ديگر، به دليل حرکت دَوَرانى شديد و نيروى گريز از مرکز، بخش هايى از آن، يکى پس از ديگرى جدا شدند و در اين فضاى بيکران، از يکديگر فاصله گرفتند و کرات آسمان به اين ترتيب ساخته شد.
قرآن مجيد نيز در آيه 30 سوره انبياء مى فرمايد: (أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمواتِ وَ الأَرْضَ کَانَتَا رَتْقآ فَفَتَقْنَاهُمَا)؛ «آيا کافران نديدند که آسمانها و زمين به هم پيوسته بودند و ما آن ها را از يکديگر جدا ساختيم».
در چهارمين جمله اشاره به آفرينش شهاب هاى آسمانى مى کند (که به صورت يک خط نورانى در آسمان به چشم مى خورد و سپس خاموش مى شود). و مى فرمايد: «و نگهبانانى از شهاب هاى ثاقب بر هر راهى گماشت (تا مانع نفوذ شياطين به آسمانها گردد)»؛ (وَ أَقَامَ رَصَدآ مِنَ الشُّهُبِ الثَّوَاقِبِ عَلَى نِقَابِهَا).
توجّه داشته باشيد که «رَصَد» (بر وزن صدف) در اصل معناى مصدرى دارد و به معناى آمادگى براى مراقبت از چيزى است. و بر فاعل نيز اطلاق مى شود و در مفرد و جمع هر دو به کار مى رود. و «نِقَاب» جمع «نَقْب» به معناى راه، يا فاصله ميان دو چيز است. بنابراين، مفهوم جمله حضرت اين مى شود که خداوند شهاب هايى در راه هاى آسمان ها گماشته (تا از نفوذ شياطين به آسمان ها جلوگيرى کند).
اين همان چيزى است که در آيات متعددى از قرآن مجيد به آن اشاره شده است. از جمله در سوره صافّات آيات 8تا 10 مى خوانيم: (وَ لا يَسَّمَّعَوُنَ إلَىء الْمَلأِ الأعْلى وَ يُقْذَفوُنَ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ * دُحُورآ وَ لَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ * إِلاَّ مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ)؛ «آن ها نمى توانند به سخنان فرشتگان عالم بالا گوش فرادهند. و (هرگاه چنين کنند) از هر سو هدف قرار مى گيرند. آن ها به شدّت عقب رانده مى شوند و براى آنان مجازاتى دائم است. مگر آن ها که در لحظه اى کوتاه (به آسمان نزديک شوند و) استراق سمع کنند، که «شهابى ثاقب» آن ها را تعقيب مى کند».
از اين آيات و آيات ديگر اجمالا استفاده مى شود که اخبار مهمّ اين جهان، در جهان بالا، در ميان فرشتگان که از سوى خدا مأمور اداره عالم هستند، مورد گفت وگو قرار مى گيرد و گاه شياطين براى استراق سمع به آسمان ها نزديک مى شوند؛ ولى شهاب ها آن ها را از آسمانها به طرف پايين مى رانند.
درست است که شهاب از نظر علم امروز، چيزى جز سنگ هاى به ظاهر سرگردان نيست که به جوّ کره زمين نزديک مى شوند و براثر تصادم با آن آتش مى گيرند؛ ولى هيچ مانعى ندارد که شهاب ها مأموريت پاسدارى از فضاى آسمان را در برابر شياطين داشته باشند؛ هر چند نه شيطان براى ما قابل مشاهده است و نه حرکات شُهُب براى ما دقيقآ معلوم مى باشد.
در چهارمين و پنجمين جمله، به مطلب مهمّ ديگرى درباره با نظام کواکب آسمان اشاره کرده، مى فرمايد: «آن ها را با دست قدرتش بى آن که گرفتار حرکات ناموزون گردند (در فضا) نگاهداشت، و به آن ها فرمان داد که تسليم امر او باشند (و از قوانين آفرينش پيروى کنند)»؛ (وَ أَمْسَکَهَا مِنْ أَنْ تَمُورَ، فِي خَرْقِ الْهَوَاءِ بِأَيْدِهِ، وَأَمَرَهَا أَنْ تَقِفَ مُسْتَسْلِمَةً لِأَمْرِهِ).
اين تعبير هماهنگى روشنى با علم روز دارد که مى گويد: ستارگانِ آسمان و منظومه ها و مجموعه هاى آن، تحت تأثير نيروى جاذبه، که متناسب با جرم آن هاست، و نيروى دافعه، که بر اثر حرکت و نيروى گريز از مرکز در آن ها پيدا مى شود، در مدارهاى خود در حرکت اند؛ بى آن که تکيه بر جايى داشته باشند و کمترين انحرافى از مدار خود پيدا کنند.
به تعبير ديگر: تعادل دقيق نيروى جاذبه و دافعه، نه به آن ها اجازه مى دهد که از هم دور شوند و در فضاى بيکران سرگردان بمانند و نه به هم نزديک شوند و به صورت توده واحدى درآيند. تعبير به «تَمُور» (حرکت ناموزون پيدا کند) و «خَرْقِ الْهَوَاءِ» (فضاى گسترده) به روشنى حکايت از اين مطلب مى کند. ولى بعضى از مفسّران پيشين نهج البلاغه که در حال و هواى «هيئت بطلميوسى» زندگى مى کردند و قائل به افلاک نُه گانه پوست پيازى بودند، در تفسير اين جمله ها گرفتار مشکل شده اند و پاره اى از الفاظ آن ها را بر معانى مجازى حمل کرده اند، در حالى که بر اساس هيئت امروز، تفسير آن ها بسيار روشن است.
کلمات «أَمَرَهَا» و «لأَمْرِهِ» در واقع اشاره به دو معناست؛ «امر» در آغاز جمله، اشاره به فرمان تکوينى خدا و آفرينش است و «امر» در پايان جمله، اشاره به قوانين آفرينش است. يعنى خدا آن ها را آن گونه آفريده است که تسليم اين قوانين باشند. نکته
ويژگى هاى آسمان ها
امام (عليه السلام) در اين فراز، تصوير جامع و گويايى از آفرينش شگفت انگيز آسمانها ارائه داده است: از يک سو، اشاره به آغاز آفرينش آن ها مى کند که همه چيز به صورت توده عظيم دود مانندى به هم پيوسته بود.
از سوى ديگر، به انفجار نخستين که در آن توده عظيم واقع شد و ستاره ها و کهکشان ها از يکديگر جدا شدند، اشاره سربسته اى مى فرمايد.
از سوى سوم، به معلّق بودن کواکب آسمان در اين فضاى بى کران، که نشانه اى از عظمت و قدرت پروردگار است اشاره مى فرمايد.
از سوى چهارم، به حرکات منظّم و خالى از هرگونه ناموزونى در کرات آسمان که در مدارهاى خود در گردش اند (که نتيجه موازنه دو نيروى جاذبه و دافعه است)، اشاره روشنى دارد.
از سوى پنجم، حرکت فرشتگان را در جهان بالا و مراکز قدسى و نزول آن ها به زمين براى ابلاغ فرمان حق و صعود آن ها به آسمان، براى بردن اعمال بندگان، يادآور مى شود. و از سوى ششم، به رانده شدن شياطين به وسيله شهاب ها در صورت صعود به آسمان ها، مى پردازد.
هر کدام از اين ها در جاى خود شرح مفصّلى دارد؛ ولى امام (عليه السلام) در عباراتى کوتاه و پرمعنا و انديشه برانگيز، همه را بيان فرموده است.
فراموش نکنيم که اين ها همه در زمانى بوده که فقط «هيئت بطلميوس» و افلاک تودرتوى پوست پيازى در مورد ساختمان آسمان، بر محافل علمى حکم فرما بود، و بايد تصديق کرد که بيان اين حقايق در چنان فضايى در حدّ اعجاز است و نشانه روشنى است که علم آن حضرت از غير منابع عادّى سرچشمه مى گرفته است.
پاورقی ها
«رَهَوات» جمع «رَهْوَة» به گفته بعضى از ارباب لغت (کتاب العين) به معناى برآمدگى بالاى کوه هاست؛ ولى بسيارى ديگر از ارباب لغت آن را از ريشه «رهو» بر وزن «سهو» به معناى گشاده و باز بودن، يا آرام بودن تفسير کرده اند و در خطبه بالا تفسير «رهوات» به نقاط گشاده، مناسب تر است و بعضى هم آن را از لغات اضداد دانسته اند که به معناى مکان مرتفع و منخفض، هر دو مى آيد.
«لاَحَمَ» از ريشه «لحم» به معناى پر کردن شکاف چيزى و به اصطلاح، لحيم کردن است و شايد ريشه اصلى آن همان «لحم» به معناى گوشت باشد که فاصله استخوان ها را پر مى کند. «صُدوع» جمع «صَدْع» بر وزن «حرف» به معناى شکاف، يا شکافتن است. رعد، آيه 2. شبيه همين معنا با اندک تفاوتى در آيه 10 سوره لقمان آمده است؛ مى فرمايد: (خَلَقَ السَّمواتِ...). «وشَّجَ» از ريشه «وشج» بر وزن «وصل» در اصل به معناى در هم فرو رفتن و مشبّک شدن و در هم پيچيدن است. بعضى «ازواج» را در اين جا به معناى ارواح «نفوس فلکيّه» تفسير کرده اند و اشاره به عقيده جمعى از فلاسفه که براى هر فلکى روح مجرّد قائل اند، دانسته اند؛ ولى انصاف اين است که نه اين نظريّه با دليل روشنى ثابت شده، و نه جمله بالا دلالت بر چنين چيزى دارد. «حُزُونه» (که معناى مصدرى و اسم مصدرى دارد) به معناى خشونت است و در خطبه بالا اشاره به مشکلات و سختى هاست. توجّه داشته باشيد که «ثُمَّ» در آيه بالا، به معناى تأخير در بيان است نه تأخير در زمان. بنابراين، دليل بر اين نيست که آفرينش آسمان ها بعد از خلقت زمين است. (براى توضيح بيشتر، به تفسير نمونه، ج 20، ص 227ذيل آيه 11 سوره فصّلت مراجعه فرماييد). منظور از ديدن در اين جا، ديدن از طريق فکر و انديشه است نه از طريق مشاهده حسّى؛ چرا که در آن زمان، انسانى وجود نداشت. اين احتمال نيز در تفسير آيه داده شده است که منظور از پيوسته بودن آسمانها عدم وجود باران و عدم نموّ گياه، و منظور از گشودن آن، نزول باران و پرورش گياهان است. شرح بيشتر را درباره اين مسئله مهم، در تفسير نمونه، ج 19، ص 18 ـ 21، ذيل آيات بالا مطالعه فرماييد. «تَمُورُ» از ريشه «مَوْر» بر وزن «قول» در لغت به معانى مختلفى آمده؛ ازجمله به معناى جريان سريع و همچنين گردو غبارى که باد، آن را به هر سو مى برد، و از مجموع تعبيرات ارباب لغت استفاده مى شود که «مور» همان حرکت سريع و دَوَرانى و توأم با اضطراب و تموّج است. «أيْد» بر وزن «صيد» به معناى قدرت و نعمت آمده و در قرآن «ذاالأيد» به معناى صاحب قدرت آمده است و در خطبه بالا به همين معنا مى باشد. پيام امام اميرالمؤمنين (عليه السلام)، ج 1، ص 117-151 بحث هاى مشروحى در اين زمينه داشته ايم.